ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 125

خودمو بهش نزدیک تر کردم می خواستم بیشتر وسوسه اش کنم . یه خورده واسش رقصیدم . شاید اگه دو ماه پیش بود این قدر راحت به اون باج نمی دادم اما به خاطر بستن دهنش و این که خودمم کمی به این شرایط عادت کرده بودم و قدرت شگرف نامرئی شدن رو هم داشتم با اعتماد به نفس خاصی می تونستم کارمو پیش ببرم . رفتم جلو تر گره پیراهنشو باز کردم . یه شورت پارچه ای مامان  دوز هم پاش بود -این چیه اسفندیار پات کردی . نه به اون ربدوشامبر پوشیدنت و نه به این مدل شورت پات کردن . یالله درش بیار بینم . خودم شورتو از پاش در آوردم . واقعا عجب کیری داشت . اصلا نمی شد اونو با این تیپ مقایسه کرد . کیرش از خودش خوشگل تر بود . یه پیرهن کوتاه یه سره لباس خواب نما و یه شورت و سوتین نازک سفید به تن داشتم . -ببینم پسر من که لختت کردم . بریم روی تخت . حالا نوبت توست که لختم کنی . ببینم چیکار می تونی بکنی . دستاش می لرزید . می خواست یه چیزی بگه به تته پته افتاده بود . انگاری می ترسید . .-از چی می ترسی . مگه لو لو خور خوره دیدی ؟/؟ خواستم کمی سر به سرش بذارم . یعنی کس به سرش بذارم . دیدم اگه صبر کنم این تا صبح هم نمی تونه لختم کنه . -چیه اسفند این همه شیر می کشم و پلنگ می کشم  کجا رفت -من تا حالا از این بر نامه ها نداشتم سختمه .. -عزیزم تو یک مرد هستی . میگی من چیکار کنم . -تو شوهر داشتی -من صد تا شوهر هم داشته باشم ولی معمولا مردا شروع می کنند و اونا هستند که هیجان خودشونو نشون میدن . وقتی با شورت نازکم رفتم رو سر پسر خاله ام یه لحظه حس کردم اون از این که بخواد دهنشو بذاره رو کس من چندشش میشه -چیکار داری می کنی . دیگه نبینم که سختت باشه . دست و پاش می لرزید . کسمو گذاشتم رو دماغش . روی دماغ عقابی  گوشتی پسر خاله که هر دوی این صفتها رو داشت حرکت می دادم . چقدر کیف می کردم . مثل یه کیر بهم حال می داد . به زحمت دهنشو باز می کرد و حرف می زد -نادیا چقدر خیسه . -بیچاره اگه می خواستم رو صورتت بشاشم که این جوری نمی شد . این ترشح هورمونهای جنسی خانوماست که به این صورت در اومده . -که این طور . .. دیگه نگفتم از هوس منه که پررو نشه . -حالا مثل یه پسر خوب زبونتو در میاری اونو می کشی روی کسم و خیلی آروم باهاش حال می کنی . درست مث یه ماری که خودشو واسه نیش زدن آماده می کنه . اسفند جون زود کاراتو انجام بده که اصلا از معلم شدن خوشم نمیاد . خودمو رو صورتش می کشیدم . نمی تونست زبونشو در آره روی کسم بکشه . خسته اش کرده بودم .. -آخخخخخخخ من چیکار کنم با تو . تا بخوام به تو یاد بدم چی به چیه دیگه خودم صد بار آتیش گرفتم . ببینم تو این همه فیلم می بینی چی یاد می گیری و گرفتی .. -دختر خاله .. زلیخا گفتن و یوسف شنیدن ..شنیدن کی بود مانند دیدن . -تو که حالا داری می بینی -خب من دیدن در اونجا رو به شنیدن تشبیه کردم و دیدن اینجا رو به اصل دیدن . همونی که باید باهاش روبرو شم . -ببینم اسفند جان کس و کون کردن این قدر شعر و شاعری نمی خواد . یه خورده مقدمه چینی می کنی کیرت رو شق می کنی فرو می کنی توی کس . -نادیا باورم بشه که خودتی داری این حرفا رو می زنی ؟/؟ -پس کیه .نکنه فکر کردی زبونم لال خاله ات این جا نشسته . در هر حال این قدر باهاش ور رفتم تا شروع کرد به میک زدن کسم . اولش با یه حالت گاز داشت چوچوله هامو توی  دهنش می سوزند ولی چند تا داد که سرش زدم تازه فهمید که باید چیکار کنه ولی از این نظر پسر گل و حرف شنوی بود و قابل تحسین . با اون لبای گنده اش طوری کسمو به چنگ خودش در آورده بود که نزدیک بود در جا برم رو کیرش بشینم . -ببین پسر خاله دارم بهت میگم . این امشبه رو که اومدم پیشت اشانتیونیه .  من از تهدیدات تو نمی ترسم . تازه اگه بری به بقیه بگی که من وسط چهار راه لخت شدم و نتونستن منو بگیرن فکر می کنن که کس خل شدی . در هر حال حواست باشه . -نمی تونست حرف بزنه چون  کوسم  سفت و سخت رو دهنش قرار داشت و کار از میک زدن هم گذشته بود . از روش بلند شده رو تخت دراز کشیدم -پسر ببین حالا می خوای چیکار کنی . یه کاری بکن که با ارفاق شاید یه بار بهت تشویقی هم دادم . راستش اون کیر کلفت و درازشو می دیدم که وسط لاپاش تکون تکون می خورد خیلی وسوسه می شدم . اسفندیار شروع کرد به بوسیدن من از نوک پا  به طرف بالا چقدر هم خوب و با حال همه جامو لیس و میک می زد . اینو دیگه باید از فیلمها یاد گرفته باشه . وقتی بهش وعده تشویقی دادم دیگه خیلی خیلی شارژشده بود . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر