ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 54

احترام : اشرف جان این حموم شما به راهه ؟/؟ چون ایمان جان من پسر با خدا و با نماز و اهل عبادت و این حرفاست . یه خورده خجالتیه . ممکنه غسل به گردنش باشه و این جوری سختش باشه که بخواد به ما بگه هر چند که آدمای با ایمان نباید به خاطر این مسائل ناراحت باشن و در راه دین و خدا از چیزی نباید واهمه داشته باشن . -احترام جان اینجا منزل خودتونه تو و ایمان جان راحت باشین . هر وقت دلتون خواست می تونین برین حموم . -ببینم صبح زود منو برای عبادت بیدار کن . من شبا قرص اعصاب می خورم خوابم سنگین میشه به سختی بیدار میشم . بهتره الان قرص بخورم و زود تر بخوابم . براشون دو تا دیگه از اتاقا رو آماده کردم تا اونا راحت تر باشن . این احترام قرص اعصاب یا همون خواب رو که خورد اصلا معلوم نبود کی دراز شد .. این پسره ایمان بد جوری فکرمو مشغول کرده بود . جوون خیلی خوش قیافه ای بود و می تونست اهل حال هم باشه . حالا که این زنه احترام خوابیده بود این یه تیکه شورت رو هم از پام در آوردم به درک که ایمان هر وقت رد میشه یک نظر چشاش می خوره به هیکل لخت من . من که تقصیری ندارم . اون باید چشمشو به روی نامحرم ببنده تا گناه نکنه . تقصیری که متوجه من نیست . من که خون نکردم . یه نیمساعتی شد و صدای شر شر آب رو شنیدم بعد هم این صدا قطع شد . غلط نکنم این پسره باید رفته باشه حموم از قرار معلوم جلق زده غسل جنابت افتاده گردنش . ایمان از این قوی تر کجا پیدا میشه . خب اون چه جلق بزنه چه کیرشو فرو کنه توی کس من فرقش چیه ؟/؟ هر دو تاش غسل داره .. تازه اون اگه منو بکنه ثواب هم می کنه . باید یه جوری باهاش کنار میومدم . صدای آب قطع شده بود .. سرمو انداختم پایین و همین جوری رفتم توی حموم .عجب هیکل تر و تازه ای داشت این پسره و چه کیر درشت و نابی هم داشت . چشمم فقط متوجه اونجا بود و داشتم فکر می کردم آیا این کیر در حالت خوابیده هست که این قدر درشته یا نیمه افراشته هست . رنگ و روی ایمان پرید .به جای این که من خجالت بکشم و دستامو بذارم جلوی کسم اون دستاشو گذاشت جلوی کیرش . -ببخشید ایمان خان . شما اینجا تشریف داشتین ؟/؟ من اصلا اطلاع نداشتم عذر می خوام . منم جای مادرتون . اگه دوست دارین پشتتونو لیف بزنم . قوت کیسه کشیدن رو هم دارم . .. فقط هاج و واج داشت آسمونو نگاه می کرد . عجب پسر با ایمانی ! راست می گن بعضی از این بچه طللبه ها و بسیجی ها هم تا حدودی ایمانشون قویه .من باید به این نکته هم دقت می کردم . -اشرف خانوم شما نامحرم هستین .. خواهش می کنم .. پس اجازه بدین من برم بیرون -عزیز دلم من خوابم گرفته منم مثل مامانت همچین قرص اعصابی می خورم که اگه بمب بترکه از خواب بیدار نمیشم . اینو مخصوصا گفتم که اگه یه وقتی قصد چشم چرونی داره با خیال راحت این کارو انجام بده . چون با این جور جلق زدنها و دید زدن احتمالی از توالت بهش نمیومد که تا این حد فیلم بازی کنه و از محرم و نا محرم حرف بزنه . در هر حال باید گام به گام باهاش حرکت می کردم و به موقعش از نقطه ضعفش استفاده کرده تیر خلاص رو شلیک می کردم . . خاطرش رو آسوده کردم که دیگه پیدام نمیشه . با همون هیکل کاملا لخت و سکسی رفتم طرف رختخوابم .  قرص خواب دیگه کجا بود . این اشرف زبل با این کوس هایی که تقدیم این و اون می کرد دیگه به یک آرامشی رسیده بود که این قرصها به دردش نمی خوردند .الان مدتی بود که اراده می کردم می خوابیدم ولی زمانی مثل حالا که هوس کیر داشتم خوابم نمی برد تا این که یک چراغ سبزی رو تحویل می گرفتم . ولی یه چیزی رو فهمیده بودم و این که وقتی پای کوس و کون در کار باشه دیگه تقوا رو این طرف و اون طرف قایم می کنن . یه عطر ملایم و هوس انگیزی به خودم زدم که بوش تا حیاط هم می رفت . فکر کنم اگه این ایمان بی ایمان امشب پیش من نمی خوابید ارواح مست می شدند و میومدن سراغ من . یه میکاپ هم کردم واسه داخل رختخواب . دور و بر کسمو هم خوشبو کردم و دمر افتادم روی تخت و کونمو در حالتی که بر جستگی اون به طرف درب خروجی باشه تنظیم کردم . دو سه تا آینه قد و نیمقد هم که دور و برم بود .... بازم این کسم شروع کرد به خیس شدن . لعنتی این قدر زود به هوس نیا . این ترشح باعث میشه وقتی که جنس رو می خوام تحویل خریدار بدم یه خورده بو بگیره . بذار خریدار خودش تست کنه و اول از تازگی کالا مطمئن شه بعدا هر کاری که دلش می خواد انجام بده. چند دقیقه ای گذشت . حس کردم ایمان داره میاد پشت در اتاقم داره وسوسه میشه . وقتی بیشتر شک کردم که بوی صابون و شامپوی و حموم میومد . خودش بود . داشت منو دید می زد ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

دادشم عالی بود داستانها همشون مرسی ولی مامان زبل یه چیزه دیگه
بود

ایرانی گفت...

لطف داری داداش دلفین خسته نباشی . درود بر تو ....ایرانی

 

ابزار وبمستر