ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 176

مغولا رو یکی پس از دیگری درو می کردم . بهشون امون نمی دادم . می دونستم باید باهاشون چیکار کنم . واسه این که با توان بیشتری اونا رو بکنم یه قرص می خوردم . به کس و کون و دهنشون هم رحم نمی کردم . نفسشونو بریده بودم . باید بهشون نشون می دادم که کوروش آریایی  کیه و ایرانش در جهان سرور کشور های دنیاست . زن و دختر رئیس جمهورشو هم امون ندادم . وقتی زنشو در یه حالت مدل 69 ایستاده قرار دادم که مثلا کسشو بخورم کیرمو همچین کردم توی دهنش که تا مدتها  نمی تونست دهنشو خوب باز کنه . دهن و گوشه های دهنشو زخم کرده بودم . هر چند کیرمم تا مدتها می سوخت ولی ارزششو داشت که خوار مادر این مغولا رو بگام . اصلا دلم نمی خواست از این کشور بیام بیرون . هر چند داشت حالمو بهم می زد  . چون اصلا از آب و هوا و در و دیوار اینجا خوشم نمیومد . انگاری کسی اینجا زنده نیست . زندگی اینجا رنگ و بوی خاصی  نداشت . مغولستان منو به یاد برزخ می انداخت . ولی واسه این که افراد بیشتری از اونا رو بکنم جیکم در نمیومد . وخودمم بیشتر دور و بر خودمو شلوغ می کردم و رفتاری در پیش می گرفتم که به این سادگیها نتونن منو از اون کشور در بیارن .از سیبر خواستم تحقیق کنه که ببینه از نوادگان چنگیز خان هم کسی این دور و برا پیدا میشه که من تر تیب اونا رو بدم .. خوشبختانه یه آثاری از اونا رو دیدم . بازم خدا پدرشونو بیامرزه واسه این که رو صورت جد بزرگشون شاشیدم منو زیاد گیر ندادن . هرچند این کیر من به اندازه چند میلیون هیکل چنگیز واسشون ارزش داشت . واسه این که اگه این کیر نباشه با این جمعیتی که مغولستان داشت یا داره نسلش به زودی منقرض میشه و تا ده دوازده سال دیگه که بچه هام بیان و بخوان کاری کنند دیگه جمعیت اونجا خیلی کم شده . یعنی من کار اشتباهی کردم که اومدم اونجا و برای انقراض نسلشون تلاش نکردم ؟/؟ هر چند می دونستم بعدا فرزندان من حداقل از کشور های چین و تبت میرن اونجا و می تونن بهشون کمک کنن .درآخرین روزی که در مغولستان بودم یه سخنرانی مفصلی هم برای مردم اونجا انجام دادم . دلم می خواست شلوارمو پایین می کشیدم و کیرمو نشون ملت کس برکف مغول  می دادم ولی دیگه کمی زشت می شد اما سخنرانی باشکوهی در خصوص برتری نژاد آریا و این که به زودی در سراسر جهان فراگیر خواهد شد کردم . -ملت مغولستان ! اگر چنگیز با صد ها هزار سرباز پاره ای از جهان را فتح کرد من کوروش آریایی بدون لشکر و حتی یک سرباز تمام دنیا را فتح خواهم نمود . این است کوروش .. این است نژاد آریا .. جهان سراسر ایران زمین خواهد شد .. با این که مترجم حرفامو ترجمه می کرد ولی ملتی که داشتن به حرفم گوش می دادند یک صدا سوت و کف می زدند .   در هر حال مدتی رو در کشور های شرق دور بودم . خیلی از کشور های آسیایی رو رفته بودم . فکر کنم سه ماهی رو در این کشور ها دور می زدم تا به ایران بر گشتم .یه چیز جالب این که سیبر خان این سه ماهی رو در کنارم بود و بیشتر از سی  دفعه اونو گاییدم . معلوم نبود این زن چند مدل زبون وارد بود و جالب تر از این که اون بار دار شده بود . وقتی این خبرو به شوهرش داد شوهره نزدیک بود از خوشحالی سکته کنه . موقع خداحافظی خیلی گریه می کرد ولی من دلم پیش کبوتر صحرا بود  افسانه و کتی شکمشون بالا اومده بود . به کتی و افسانه که هر دو تاشون دلشون پسر می خواست گفتم که حق ندارین که از پزشک سوال کنین بچه تون چیه . چون این جوری اگه متوجه شین دختر دار میشین و حالتون گرفته شه منم دیگه تحویلتون نمی گیرم . چون می تونم از روحیه شما متوجه شم .  یا تا روز زایمان پیش دکتر نمیرین  یا این که همون اول که رفتین بهش میگین که نگین بچه چیه . فکر کنم افسانه باید یک ماهی رو زود تر از کتی زایمان می کرد . شکمشون خیلی بالا اومده بود . در همین مایه های شش هفت ماه بودند . فکر کنم افسانه با یه سری از گروههای اولیه دیگه باید زایمان می کرد . مثل زن رئیس جمهور امریکا . دلم می خواست ببینم اون بچه ام چه شکلی میشه . آخه یه زن سیاه پوست رو گاییده بودم . یه  یک ماهی رو در ایران بودم . این دو تایی که در خونه پلاس بودند بازم دست از سرم بر نمی داشتند . گاهی وقتا از کل کل کردناشون خوشم میومد . سر موضوعات الکی با هم بحث می کردند . بیشتر وقتا می خندیدم و اونا حرصشون می گرفت . آخه چیز تازه ای برای جر و بحث پیدا نمی کردن که تنوع داشته باشه .سکس با اونا هم خیلی سخت و خسته کننده شده بود . دو تایی شون بد جوری طالب پسر بودند . من هم دلم می خواست که یا هردو تاشون پسر بزان یا هر دو تا دختر به دنیا بیارن .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر