امیر و فیروزه هم اومدن ... امیر با تعجب به حالت کون مادرش نگاه می کرد . به شدت بر افروخته بود ... همان طوری که عرفان خواسته بود فرخ لقا خودشو بی خیال نشون داد و خواست کاری کنه که امیر تحریک شه . عرفان هم دستاشو گذاشته بود رو دو تا قاچای کون فرخ لقا اونا رو به دو طرف بازشون می کرد . فیروزه هم به اندازه کافی امیر رو تحریک کرده بود از این نظر که مادرش هم دلش می خواد که خودشو در اختیار اون قرار بده و از اون طرف هم عرفان زمینه رو طوری برای فرخ لقا چیده بود که امیر هم دوست داره اونو بکنه ..
-اوووووووفففففف عرفان .. بفرست اون اژدها رو توی کس من .. می خوام حال کنم .. چرا این قدر آتیشم می زنی و چرا ... چرا یکی منو کمکم نمی کنه . چرا یکی به دادم نمی رسه . من الان داد بزنم از خیابون یه مرد غریبه بیاد به داد من برسه ؟ آخخخخخخخ ... تو با مادرت از این کارا می کنی ؟ تو وقتی که می خوای اونو بکنی زود ولش می کنی .. حالا خودت رو خالی کردی دیگه ما رو خیالت نیست ..
عرفان پاک گیج شده بود . باورش نمی شد که فرخ لقا تا این حد بلبل زبون شده باشه . کیر حرام حسابی زبونشو باز کرده بود و اونو حریص و گستاخش کرده بود .هرچند فرخ لقا داشت فیلم میومد که امیر حرفاشو بشنوه و عرفان هم اینو می دونست . فرخ لقا هم اینو به خوبی حس می کرد . حالا که امیر دوست داره و خیالش نیست می چسبه .. حالا که کیر مردی به غیر از شوهر رفته توی کسش چه ایرادی داره که کیر پسرش هم بره توی بدنش ... خیانت خیانته ... چه فرقی می کنه که عرفان اونو بکنه یا امیر .. پستی یعنی پستی . بی شرمی یعنی بی شرمی . حالا که به ارسلان خیانت کرده یکی دیگه هم روش . داشت از این بازی خسته می شد ... فیروزه کیر امیر رو گرفت توی دستش و چند ضربه ای به زیر بیضه هاش زد و در حالی که آلتشو تکون می داد گفت عجب رشدی کرده ها .. این همه فعالیت کردی بازم جوندار و آبداره . اونو به حاشیه تخت کشوند و خیلی آروم زیر گوشش گفت پسر معطل چی هستی بجنب دیگه . زود باش . تا تنور گرمه نونو بچسبون . تا مادرت هوس داره کیرت رو بکن توی سوراخش ...
امیر : نمی دونم چیکار کنم . همین جوری که نمی تونم بیفتم روش . باید یه چیزی بگم .. آدم وارد یه خونه ای که میشه حداقل در رو که باید بزنه ...
-ایرادی نداره . تو بروخونه مامان جونت . درش بازه .. تو که با سر نمی خوای بری توش . تو می خوای کیرت رو بفرستی اون داخل .
امیر پاک گیج شده بود ..
امیر : مامان چته .. حالت خوش نیست ؟
-نمی دونم عزیزم این عرفان چشه .
فیروزه : راستش اون که با من بود حداقل چهار بار منو می کرد.. سه بار انزال می شد .. بعد چند بار هم می ذاشت توی کونم . سر و ته قضیه اینو بگم که اون سه ساعت تمام داشت منو می کرد . عرفان چی شده ؟ چرا این قدر بی حال نشون میدی ؟
عرفان : من خیلی هم حال دارم . این مامان امیر خیلی خوش اشتهاست . تنوع طلبه ... امیر : شیطونه میگه پاشم و ..
فرخ لقا : راست میگه ..ولی خودش هم نمی دونم چرا شل شده .. زود باش عرفان .. الان اگه مامان فیروزه ات بخواد با تو باشه بهش حال نمیدی ؟ به همین زودی ازم خسته شدی ؟..
فیروزه یه اشاره ای به عرفان زد و زیر گوش امیر گفت آماده باش . الان خودم جور می کنم ..
فیروزه : عرفان جان .. معلومه که تو الان نیاز به یک تنوع داری . اگه خواستی بیا این ور .. یه دستی به کیرت بکشم ببینم مشکلش چیه . تیز نمیشه ؟ کلفت نمیشه ؟ چه مرگشه ! ...
عرفان از کنار فرخ لقا پا شد و اومد سمت مادرش .. فیروزه یه دستی به کیر عرفان کشید ..
-این که همه چیزش ردیف و عادیه ... تیز تیزه . خیلی هم کلفته . حرف نداره ... من نمی دونم . حالا چرا هنگ کرده من نمی دونم . یک مادر می دونه قلق پسرشو . با یه سری کار های بنیادی می تونه این کیر کم تحرک رو زنده کنه ..
فرخ لقا : حالا تکلیف من چی میشه ..
فیروزه یه اشاره ای به امیر کرده یه تلنگری بهش زد و اونو به طرف جلو هل داد . فرخ لقا صدای ضربان قلبشو می شنید . .. فیروزه به سمتش رفت .. از اون جایی که دو تا قاچای کون فرخ لقا به هم چسبیده بود دستاشو گذاشت روش و اونا رو باز کرد تا حفره های کس و کونش به خوبی مشخص شه ..امیر تا چشاش به کس و کون خیس مادرش افتاد هوش از سرش پرید ..
فیروزه : عرفان جان تو و امیر دیگه باید مثل دو تا داداش باشین ... وقتی مادر همدیگه رو کردین یعنی داداش شدین .. بیا این جا کون فرخ لقا جون و باز نگه داشته باش . دستتو طوری بذار اون زیر که مزاحم کاری که می خوام بکنم نشه ..
فیروزه به سمت امیر رفت . کیرشو. گرفت توی دستش و به سمت فرخ لقا اومد .. می خواست با دستای خودش کیر امیر رو توی کس مادرش فرو کنه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
-اوووووووفففففف عرفان .. بفرست اون اژدها رو توی کس من .. می خوام حال کنم .. چرا این قدر آتیشم می زنی و چرا ... چرا یکی منو کمکم نمی کنه . چرا یکی به دادم نمی رسه . من الان داد بزنم از خیابون یه مرد غریبه بیاد به داد من برسه ؟ آخخخخخخخ ... تو با مادرت از این کارا می کنی ؟ تو وقتی که می خوای اونو بکنی زود ولش می کنی .. حالا خودت رو خالی کردی دیگه ما رو خیالت نیست ..
عرفان پاک گیج شده بود . باورش نمی شد که فرخ لقا تا این حد بلبل زبون شده باشه . کیر حرام حسابی زبونشو باز کرده بود و اونو حریص و گستاخش کرده بود .هرچند فرخ لقا داشت فیلم میومد که امیر حرفاشو بشنوه و عرفان هم اینو می دونست . فرخ لقا هم اینو به خوبی حس می کرد . حالا که امیر دوست داره و خیالش نیست می چسبه .. حالا که کیر مردی به غیر از شوهر رفته توی کسش چه ایرادی داره که کیر پسرش هم بره توی بدنش ... خیانت خیانته ... چه فرقی می کنه که عرفان اونو بکنه یا امیر .. پستی یعنی پستی . بی شرمی یعنی بی شرمی . حالا که به ارسلان خیانت کرده یکی دیگه هم روش . داشت از این بازی خسته می شد ... فیروزه کیر امیر رو گرفت توی دستش و چند ضربه ای به زیر بیضه هاش زد و در حالی که آلتشو تکون می داد گفت عجب رشدی کرده ها .. این همه فعالیت کردی بازم جوندار و آبداره . اونو به حاشیه تخت کشوند و خیلی آروم زیر گوشش گفت پسر معطل چی هستی بجنب دیگه . زود باش . تا تنور گرمه نونو بچسبون . تا مادرت هوس داره کیرت رو بکن توی سوراخش ...
امیر : نمی دونم چیکار کنم . همین جوری که نمی تونم بیفتم روش . باید یه چیزی بگم .. آدم وارد یه خونه ای که میشه حداقل در رو که باید بزنه ...
-ایرادی نداره . تو بروخونه مامان جونت . درش بازه .. تو که با سر نمی خوای بری توش . تو می خوای کیرت رو بفرستی اون داخل .
امیر پاک گیج شده بود ..
امیر : مامان چته .. حالت خوش نیست ؟
-نمی دونم عزیزم این عرفان چشه .
فیروزه : راستش اون که با من بود حداقل چهار بار منو می کرد.. سه بار انزال می شد .. بعد چند بار هم می ذاشت توی کونم . سر و ته قضیه اینو بگم که اون سه ساعت تمام داشت منو می کرد . عرفان چی شده ؟ چرا این قدر بی حال نشون میدی ؟
عرفان : من خیلی هم حال دارم . این مامان امیر خیلی خوش اشتهاست . تنوع طلبه ... امیر : شیطونه میگه پاشم و ..
فرخ لقا : راست میگه ..ولی خودش هم نمی دونم چرا شل شده .. زود باش عرفان .. الان اگه مامان فیروزه ات بخواد با تو باشه بهش حال نمیدی ؟ به همین زودی ازم خسته شدی ؟..
فیروزه یه اشاره ای به عرفان زد و زیر گوش امیر گفت آماده باش . الان خودم جور می کنم ..
فیروزه : عرفان جان .. معلومه که تو الان نیاز به یک تنوع داری . اگه خواستی بیا این ور .. یه دستی به کیرت بکشم ببینم مشکلش چیه . تیز نمیشه ؟ کلفت نمیشه ؟ چه مرگشه ! ...
عرفان از کنار فرخ لقا پا شد و اومد سمت مادرش .. فیروزه یه دستی به کیر عرفان کشید ..
-این که همه چیزش ردیف و عادیه ... تیز تیزه . خیلی هم کلفته . حرف نداره ... من نمی دونم . حالا چرا هنگ کرده من نمی دونم . یک مادر می دونه قلق پسرشو . با یه سری کار های بنیادی می تونه این کیر کم تحرک رو زنده کنه ..
فرخ لقا : حالا تکلیف من چی میشه ..
فیروزه یه اشاره ای به امیر کرده یه تلنگری بهش زد و اونو به طرف جلو هل داد . فرخ لقا صدای ضربان قلبشو می شنید . .. فیروزه به سمتش رفت .. از اون جایی که دو تا قاچای کون فرخ لقا به هم چسبیده بود دستاشو گذاشت روش و اونا رو باز کرد تا حفره های کس و کونش به خوبی مشخص شه ..امیر تا چشاش به کس و کون خیس مادرش افتاد هوش از سرش پرید ..
فیروزه : عرفان جان تو و امیر دیگه باید مثل دو تا داداش باشین ... وقتی مادر همدیگه رو کردین یعنی داداش شدین .. بیا این جا کون فرخ لقا جون و باز نگه داشته باش . دستتو طوری بذار اون زیر که مزاحم کاری که می خوام بکنم نشه ..
فیروزه به سمت امیر رفت . کیرشو. گرفت توی دستش و به سمت فرخ لقا اومد .. می خواست با دستای خودش کیر امیر رو توی کس مادرش فرو کنه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
2 نظرات:
داداشم سلام بازم شرمنده چندروزی نبودم مهمون داشتیم ولی داستانها عالی بودن
ممنونم دلفین جان عزیز و مهربان .. دست گلت درد نکنه . خسته نباشی ... ایرانی
ارسال یک نظر