ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هوس اینترنتی 1

من اسمم طنازه ومدتیه که از ازدواجم می گذره . 22 سالمه . بعد از گرفتن دیپلم به درسام ادامه ندادم . خوشگل ترین دختر مدرسه و منطقه و فامیل و هر مجلسی که حساب کنین بودم و هستم و خوش اندام ترین اونا . 168 قدمه و وزن بدنم بین 65 تا 70 متغیره . اینو هم بگم که از نظر اندام هم حرف نداشته و ندارم .باسن برجسته .. سینه هایی درشت و یه دست و هماهنگ با اندامم , شکمی فانتزی که قسمتهای دیگه بدنمو هوس انگیز تر نشون میده موهایی بلند و بلوند که تا پایین کمرم می رسه و بعد از بچگی اصلا یادم نمیاد کوتاهشون کرده باشم چشایی درشت وعسلی خوشرنگ که هرکی می بینه فکر می کنه لنز گذاشتم و پوست بدنمم که یه سفیدی خاصی داره که بعضی از قسمتهاش با یه سرخی ویژه ای  درهم آمیخته شده که پوست سفیدمو جذاب تر می کنه .. بینی من که اصلا نیازی به جراحی نداشت و نداره و حتی اگه بخوام مثل تی تیش مامانی ها و راه گم کرده های امروزی که فکر می کنن دماغ عمل کردن هم مثل مد لباسه  بینی امو عمل کنم میزنم خرابش می کنم میرم . وای که از اون لبام چی بگم که اصلا یه رنگ گیلاسی سیر و سرخی عجیبی داشت وداره . به نظر میومد که همیشه از روژاستفاده می کنم ولی کمتر از این کارا می کردم . صورت توپری داشتم ودارم که به هیکلم میومدومیاد . حالا از قسمتهای داخلی ام بگم که کوس نگو اول و آخرشو اگه  با یه خط بچسبونیم در بیشترین فاصله از چهار سانت بیشتر نمیشه . کوچولو نقلی و مرد کش . کوس که این جور باشه معلومه که سوراخ کون دیگه چه جوریه .. هرکی این چیزا رو می شنوه فکر می کنه حتما تا قبل از ازدواج به اندازه موهای سرم دوست پسر داشتم . ولی اصلا هم این طور نبود . نمی دونم چرا . نه این که دلم نخواسته باشه و نه این که خوش تیپ و خوش اخلاق کم بوده باشه . ولی نمی دونم چرا دلم نمی کشید . شاید همیشه در جستجوی یکی ایده آل تر از نفر قبلی بودم . انواع و اقسام خواستگار داشتم . پزشک و مهندس و برج ساز و هتلدار ولی من یکی رو دوست داشتم که مرد باشه اخلاق داشته باشه . خوش مشرب و اجتماعی باشه و حسود و گیر بده نباشه . از این که زن رو بخوان قنداق پیچش کنن بدم میومد . اینو هم بگم که من قبل از ازدواجم همان طور که گفتم دوست پسر نداشتم درنتیجه سکس هم نداشتم واسه همین واسه پریدن تو بغل شوهرم عجله داشتم . از یه خونواده ثروتمند هم بودم . بابام از اون کله گنده های واردات و صادرات بود و یه مدت تو گمرک و ترخیص و ارسال کالا هم خرش می رفت و از این راه کلی پول و پله به جیب زد . بگذریم پای خودش . من حتی پیش نامحرم ها روسری خودمو نمی گرفتم ولی تو عروسی ها یه خورده بیشتر تابو شکنی می کردم . وقتی اومد خواستگاریم شوهرم مهرداد رو میگم یه حالتی داشت که بیشتر از بقیه مردا منو به خودش جلب کرد . نمی دونم چرا ولی حس کردم اون همونیه که می تونه منو خوشبخت کنه و با هم تفاهم اخلاقی داشته باشیم . سه سال ازم بزرگتر بود . اون فیلمبردار بسیار ماهری بود و یه فروشگاه بسیار بزرگ فروش وسایل عکاسی و فیلمبرداری و چاپ و ظهور عکس و فیلم داشت و یه چیزی حدود بیست تا دختر و پسر تو فروشگاهش کار می کردند . خوش قیافه هم بود ولی من خوش تیپ تراشو رد کرده بودم . در هر حال دلم می خواست یه زندگی آروم و راحتو باهاش تجربه کنم . تصمیم گرفتیم که تا دو سه سال اول بار دار نشم و از زندگی لذت ببریم . یعنی از سکسمون . مثل من هنوز خیلی ها هستند که تا ازدواجشون دست مردی بهشون نرسیده باشه .  یه دلهره خاصی داشتم ولی هر طوری بود اون شب خودمو در اختیار مهرداد مهربونم گذاشتم تا با یه سکس جانانه منو از دختری به زنانگی برسونه . واقعا نمی دونم چه جوری از هیجان واشتیاق اون شب اول ازدواجم بگم وقتی که لخت تو بغل شوهرم بودم . حس می کردم که لذت بیست و خوردی سال زندگی رو داره یه جا بهم میده . اون لحظه خودمو خوش بخت ترین زن دنیا می دونستم . اولش خیلی سختم بود که کنارش لخت شم . یه عادت بد یا خوب دیگه ای هم که داشتم از دوران نوجوانی به بعد عادت داشتم که شبا کاملا برهنه بخوابم وگرنه خوابم نمی گرفت . خونه پدرم که بودم می رفتم تو اتاق خودم و درو از داخل قفل می کردم و کاملا لخت می خوابیدم . یه لامپ کم نور هم که شده مثلا فلور باید روشن می بود .  به مهرداد هم گفتم که من عادت دارم این کارو انجام بدم . -عزیزم چرا این قدر به خودت سخت می گیری من که حرفی ندارم مگه ما با هم غریبه ایم . تازه لذتم می برم و کیف هم می کنم . ازبس کار مهرداد زیاد بود یه آتلیه هم تو خونه داشت که بعضی شبا که من و اون سکسمونو انجام می دادیم اون ازم اجازه می گرفت و می رفت سر کارش . منم خیلی خوش خواب بودم و از بس اعصابم آروم بود سرمو میذاشتم زمین دیگه می رفتم . همچین می خوابیدم که با بمب هم بیدار نمی شدم و اگه هم دنیا رو آب می برد من خواب برده رو خیالی نبود . .چند وقتی به همین صورت گذشت . ما هردومون از زندگی راضی بودیم . اوقات بیکاری رو می نشستم خونه ماهواره نگاه می کردم و گاهی به خونه مادر و مادر شوهرم سر می زدم و یه جورایی وقتمو پر می کردم . .نمی دونم یه شب شام چی خورده بودم که نیمه های شب از پیچش شکم از خواب بیدار شدم . می خواستم برم سراغ مهرداد که کمکم کنه . شاید اگه می رفتم اتاق کارش مزاحمش می شدم . ولی اونو دیدم که با لپ تابش تو اتاق بغلیه .. سرزده با همون تن و بدن لخت رفتم داخل . وای عکس زنای لختی و سکسی تو کامپیوترش چیکار می کنه ؟/؟ یعنی شوهرمن داره از این جور زنا فیلم می گیره ؟/؟ به دیدن من دستپاچه شد و به تته پته افتاد . دستاش طوری می لرزید که نتونست لپ تابو خاموش کنه و تازه منم بهش اجازه ندادم -چشمم روشن حالا دنبال نامحرم و زنای هرزه ای . -این طور نیست عزیزم .. -پس اینا چیه .. -باورکن چیزی نیست .. داشتم تو اینترنت دور می زدم شانسی گذارم افتاد به این جا -چطوره با هم ببینیم . ببینم اگه مال آقایونو هم نشون میده منم می تونم ببینم بی غیرت . مهرداد من تو رو به خاطر این انتخاب کردم که معرفت و پاکی و نجابتت رو از بقیه بهتر احساس کردم ولی ظاهرا در انتخاب خودم اشتباه  کردم . .. چشمم یه لحظه خورد به اسم یکی از سایتها .. اون می خواست هرطوری شده از اون فضا خارج شه .. چند تا عکس از زنای لخت .. چقدر اندامشون شبیه به اندام من بود . نامرد حتما می خواست به دیدن اونا به یاد من بیفته یا این که  از اول هم  به خاطر اندامم اومده سراغ من ولی  هیکل این زنا شباهت زیادی به هیکل من داشت ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

ناشناس گفت...

فکر کنم این همون داستانی بود که قولشو داده بودی..درسته ؟ میثم

ایرانی گفت...

میثم داداش من این داستان همونی بود که صحبتشو می کردم ولی کاملا با خواسته ات جور نمیشه شاید پنجاه درصد بخونه . یعنی من میخوام طناز رو در یک سبک و کلاس خاصی نگه داشته باشم و به سادگی اونو تسلیم نکنم ولی هیجان و حشر داستان رو بالا ببرم . وجه شبه با اون داستانی که تو می خوای که فکر کنم همسر ج ن د ه بود زیاد داره اما تفاوتهاش هم زیاده در اون داستان احتمالا باید سکسهای پی در پی با فاصله های کم وجود داشته باشه ولی من در اینجا قصد دارم با حاشیه سازی یه جذابیتهای خاصی به داستان بدم تا نظر تو عزیز و سایر خوانندگان گل چی باشه . در هر حال این داستانو من به نام تو که خیلی دوستت دارم و برات احترام قائلم شروع می کنم . میثم جان فراموشمون نکن . موفق باشی ..ایرانی

مرتضی گفت...

nدرود به ایرانی عزیز.
بعد از چند مدت دوباره برگشتم بازم کلی داستانه نخونده رو دستم مونده که واقعا حیفم میاد نخونمشون.
فک کنم این داستان هم جذاب و زیبا بشه.
شاد باشی دوسته من

ایرانی گفت...

خوشحالم که برگشتی مرتضی جان و امیدوارم به کارات رسیده باشی . عبادتت هم قبول . عیدت هم مبارک . این داستانو هم تو ضیحشو در نظر قبلی دادم وسعی می کنم حاشیه هاش بیشتر از خود سکس باشه ولی به موقعش باید سکس هم درش گنجونده شه . لطف داری که وقتتو واسه خوندن داستانهام میذاری ...ایرانی

 

ابزار وبمستر