ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان تقسیم بر سه 14

وقتی روبروی شاهپور قرار گرفته سلام احوالپرسیهای اولیه رو انجام دادیم من همش از صحبت اصلی طفره می رفتم و سعی می کردم موضوع رو به چیزی که اون می خواد نکشونم . اون ظاهرا همه چی رو فهمیده بود . چون  بر خورد گرم شب گذشته رو نداشتم . البته سرد هم نبودم ولی شاهپور زرنگ تر از این حرفا بود با این حال واسه این که به دلش نمونه ازم پرسید بالاخره تصمیمت چی شد -با این که پیشنهادت خیلی وسوسه انگیزه و برای من منطقی و می دونم تو بهترین مردی هستی که می تونه منو به یه خوشبختی و رفاه برسونه ولی به خاطر بچه ها و این که شاید اونا یه حسی پیدا کنند فعلا برخلاف احساس خودم .. شرمنده ام -ولی من که گفته بودم کاری می کنم که اونا احساس ناراحتی نکنن .. دیگه از این حالت کنه بودنش خوشم نمیومد . دلم می خواست زودتر خودمو لخت کنم بچسبم به کیر معین و اون ول کن نبود . فکر می کرد اومد ه خواستگاری اگه چونه برعکس بزنه و نرخو بالا ببره به یه جایی می رسه .. دیگه دیوونه ام کرده بود واسه یه لحظه صدام رفت بالا -بابا من شوهر نمیخوام . نمیخوام .  معین که شورتشو پاش کرده بود از آب پرید بیرون و با صورتی بر افروخته اومد دم در . یه فیلمی هم اون اومد و گفت مامان منو صدا زدی ؟/؟ -نه پسرم آقا شاهپور یه کاری داشتند , داشتند تشریف می بردند سر یه مسئله داشتیم تبادل نظر می کردیم صدام رفت بالا .. -بفرمایید سر پا بده . لوتی مگس صفت یخ زده بود . سرشو تکون داد و با یه خداحافظی آروم رفت . درو قفل کرده و یه نگاهی به دور و اطرافی که خونه ما از اونجا دید نداشت انداخته درجا همون دم در حوله رو انداخته و خودمو کاملا برهنه کردم . معینم تا منو اون جوری دید شورتشو انداخت تو آب و منم پریدم توی آب . و اونم پشت سرم .. یه خورده شنا کردیم ولی دلم می خواست زودتر بچسبم بهش .. اون خودش اومد سمت من . از پشت منو گرفت . خیلی از این حالت خوشش میومد . مدام دوست داشت کیرشو به کون من بچسبونه و از این طریق مسیرشو تعیین کنه . من تا موقعی که حداقل یه بار منو به ارگاسم نمی رسوند راضی نبودم که بهش کون بدم . رفتیم یه گوشه استخر که سایه بود و می تونستیم روشنی زیبایی و طبیعتو خوب ببینیم و غرق لذت شیم . -مهسا جون کون درشتت تو این آب چقدر قشنگ و خواستنیه . -شروع کن معین معطل چی هستی . الان یهو دیدی داداشات اومدن و منم مجبور شدم حرص بخورم . من نیاز شدیدی دارم که تو بتونی منوبه اون حسی که دوست دارم برسونی . من به تو امید وارم . باید نشون بدی که من در تصمیم گیری خودم اشتباه نکردم . .-کاری می کنم که تو به وجودم افتخار کنی . اینو که می گفت کیرشو از ته می گرفت تو دستش ومحکم می کوبید به کونم . کیر آبو می شکافت و با یه حرکت شلاقی می خورد به کونم . بازم مثل دفعه پیش دستاشو به سینه هام چسبوند . این بار با هیجان بیشتری و منم این دفعه خیلی امیدوارانه تر و با آرامش بیشتری منتظر لحظات بعدی سکسمون بودم . می خواستم اون کیرشو مثل یه موشک تو کوسم بترکونه . بازم دیدم داره کیرشو به سوراخ کونم می ماله -معین جون عزیزم . تمام تن و بدنم مال تو . هرکاری دوست داری باهاش انجام بده . فعلا کوس مامانته که کیر می خواد تو باید اول اون ناحیه رو سر حالش کنی بعد .-من که حرفی ندارم . همین جوری داشتم یه قلق گیری می کردم . -نگران نباش به اون جاهاش که رسیدیم خودم بهت یاد میدم خودم باهات همکاری می کنم که چطور تیرو بزنی به هدف . -می میرم برای اون هدفات . یه تیر دارم کلی هدف . -معین جون نگو یه تیر داری . بگو یه هفت تیر داری و کلی تیر .  حالا سر هفت تیرتو بذار بره تو کوسم . مامانی منتظره .. -جوووووون کوسسسسسم کوسسسسس داغم . بفرستش بره نترس همونجوری که یه ساعت پیش غلش دادی فرستادیش تو .. -مامان نرم نرم یا تند . -من ازت هم نرمشو میخوام هم تندشو . حالا یه خورده نرم نرم بذارش بره داخل بعدش سفت سفت شروع کن به گاییدنم .. اوووووه معین چقدر حال میده این نرم و سفت کاری تو . کیرشو وقتی آروم رو پوست بیرونی و گوشت درونی کوسم می مالید و می رفت واسم یه احساس تازگی خاصی داشت و محسن هم هیچوقت همچین حسی رو در من به وجود نیاورده بود . یعنی یه مدل گاییدنی که اصطکاک و هیجانش به این صورت باشه . این بار دستشو از رو سینه هام به طرف شونه هام رسوند . دو تا بازومو داد هوا و بعد دو تا کف دستشو گذاشت رو زیر بغلم و با یه مالش خاصی هرچند که قلقلکم میومد ولی هوسمو زیاد تر می کرد . کیرش تا ته کوسم رفته بود . تا  وسطای کمرمون تنمون تو آب بود . اون لبشو گذاشته بود پس گردنم و با سرعت بیشتری کوسمو می کرد . -مامان هر طوری که بیشتر خوشت میاد بگو همون جوری ادامه بدم -خوبه عزیزم پسرم . خوبه . دارم حال می کنم . می دونستم از این لحظه های شیرین بازم داریم . بازم می تونه بهم حال بده . من ول کنش نیستم . اگه بریم تو اتاق و اون جفت لبای داغش به چنگ کوسم بیفته نمی ذارم ولم کنه تا ارگاسم نکرده دست از ش ورنمی دارم . با لبای کوسم لبای صورتشو می بوسم و اونم باید تا اون حدی کوسمو ببوسه تا راضیم کنه .. دیگه این افکار فقط یه رویا نبود .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

hero گفت...

خیلی قشنگ بود خسته نباشی زودتر ادامه اش رو بزار .

ایرانی گفت...

هروی عزیزم . اطاعت میشه . این داستان هفته ای یک بار چهار شنبه ها منتشر میشه این بار واسه سه تا از داستانها پارتی بازی کردم هم به خاطر شما عزیزان هم به خاطر فاصله افتادن و هم به خاطر علاقمندی بیشترخواننده هاو... . هروی همیشه قهرمان . خدا نگه دار ...ایرانی

ناشناس گفت...

داستانات حرف نداره ايراني
جيبر

ایرانی گفت...

سپاس داداش جیبر عزیز ...ایرانی

 

ابزار وبمستر