ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار 30

صبر کن حمله شروع شه اون وقت بهت میگم چی جنگنده هست و کی جنگجو -مامان من تحملم خوبه چون اون قدر سختی و محرومیت کشیدم که می دونم حال کردن چقدر حال میده . -فدات دخترم تو حال کن انگاری من میخوام حال کنم . هم امیر و هم الناز ازاین حرف مادر تعجب کرده کمی به فکر فرو رفتند . ولی از اونجایی که سرشون به سکس گرم بود سریع از کنار این مسئله رد شدند . الناز یه خورده احساس درد می کرد . ولی خیلی هم خوشش میومد . سر کیر امیر رفته بود تو سوراخ کون الناز . داداش یه فشار دیگه به خودش آورد تا تنه کیرش هم یواش یواش راهشو به طرف کون آبجی الناز پیدا کنه . المیرا کمی نگران به نظر می رسید -امیر یواشتر کون دخترم پاره نشه . به خواهرت رحم کن -الناز : مامان من بچه نیستم بذار داداش کارشو بکنه این قدر اونو هول نکن . منم دارم حال می کنم . این رسمشه که واسه رسیدن به هر راحتی و هر چیز شیرینی باید سختی کشید و از تلخیها گذشت . المیرا با نوازش دخترش و کشیدن دست محبت بر سرش سعی داشت هم اونو هم خودشو آروم کنه . کیر امیر تو کون خواهرش یه جایی واسه خودش دست و پا کرد -خواهر گلم چطوره -خیلی کیف داره داداش . خیلی . -منم دوست دارم یکی یدونه آبجی گلم لذت ببره . . نرم نرم کیرشو می  فرستاد به طرف جلو و آروم آروم اونو به به طرف عقب بر می گردوند . کف دستشو هم گذاشته بود رو کوس کوچیک خواهرش تا بیشتر اونو به هوس بیاره . -مامان اگه کار داری برو -الناز جونم من اگه اینجام واسه اینه که تو کاری چیزی نداشته باشی .. -مامان این چه حرفیه که تو می زنی مگه من بچه ام بزرگ شدم دیگه کار خودمو خودم می تونم انجام بدم . این قدر لوسم نکن دیگه . المیرا صورت امیروبوسید و لبشو به لباش چسبوند و در حالی که از این کارش حشری شده بود و خودشم به اندازه کافی لذت می برد خیلی آروم زیر گوشش گفت پسرم من دیگه سفارش نکنم . میرم ولی حواست باشه .. -مامان چی داری در گوش امیر میگی .. -رفتم الناز دارم میرم تا شما دو تا راحت باشین و عشقتونو بکنین و خوش بگذرونین و هر چی دلتون میخواد به هم حرفای عاشقونه و سکسی بزنین و حال کنین . المیرا رفت در حالی که دلش نمی خواست صحنه رو ترک کنه . با این حال رفت اتاق خودش تا هم این که بیشتر از این حسرت سکس و یک عشقبازی ناب رو نکشه و هم این که دخترشو آزاد بذاره تا بتونه استقلال اونو در آینده تضمین کنه . از این که با هوشمندی خودش تونسته پسر و دخترشو از افتادن در دام منجلاب و فساد نجات بده لذت می برد . امیر هم کف دستاشو رو قاچای کون الناز داشت و اونا رو به دو طرف باز کرده و رهاشون نمی کرد . -داداش نمیخواد فرار کنه . -می دونم . می خوام بیشتر بدونم که مال خودمه -آره مال خودته همش مال خودته . ادامه بده . کونم کیرتو می خواد . وجودم کیرتو میخواد دوستت دارم امیر دوستت دارم -الناز منم عاشقتم . عاشقتم . با این حرفا سعی داشت النازو نرم و نرم ترش کنه ولی خواهرش در عالم هوس و عشق و حال دور می زد . دیگه خودشو کونشو به طرف عقب می فرستاد تا تماس بیشتری با کیر داشته باشه و عشق و حال بیشتری کنه . -آخخخخخخخ امیر داداش دستتو دوباره بذار رو کوسم اونم انگاری داغه .. همه بدنمو دست بزن .. همه جامو ببین چقدر داغ داغم . تو رو می خوام . همه جام تو رو می خواد .. -الناز منم تو رو میخوام تشنه توام .. -بخور پشتمو بخور گازم بگیر وداداش همه جامو بمال . بمالونم . یه خیلی بهم حال بده . همون جوری که میخوام حال بده .. بذار الناز حس کنه که دوست دختر داداششه و امیرهم دوست پسرشه . -حس کن حس کن الناز لذت ببر تا منم کیف کنم . امیر کیرشو تا نصفه تو کون الناز فرو کرده بود خودشو رو کمر الناز خم کرد و شونه هاشو غرق بوسه کرد و زیر گلو آبجی و تمام صورتشو با بوسه های نرمش داغ تر از داغ کرده طوری که الناز فریاد می زد امیر سوختم ولم نکن ولم نکن .. امیر که سر و صدا رو شنید با این که می دونست همه اینا از روی هوسه بازم آروم و قرار نگرفت و خودشو رسوند به پشت در . صداهای هوس دخترشو که شنید خاطرش آسوده شد ولی حس کرد که دستش رفته رو کوس خودشو حالا باید به ناله های هوس خودش گوش کنه . ناله هایی که نمی دونست چه جوری آرومش کنه . چند تا زن و دختر واسه امیر جور کردن همین آتیش زدنها رو هم به دنبال داشت . اون باید شاهد حال کردن همه می بود جز خودش . چرا هیشکی به فکر اون نبود . امیر دستاشو رسوند به سینه های آبجی و با اونا بازی می کرد . هوس الناز به اوج رسیده بود . حالا از داداش می خواست که تند تر اونو بگاد . نمی تونست رو پاهاش وایسه وامیر هم ول کنش نیود . . این بار امیر رو تخت دراز کشید به الناز گفت که بیاد رو کیرش و کونشو از همون طرف بذاره رو سر کیرش .. -الناز کونتو رو کیرم حرکت بده منم با کوس و سینه هات بازی می کنم . بیشتر حال می کنی . اگه دردت نگیره و یه خورده خم شی می تونم لباتو هم ببوسم . -داداش هر چی تو بگی . می تونی جونمم بگیری . -می میرم واست الناز واسه همه جات می میرم . واسه تو خواهرم خوبم . واسه الناز خواهر نازم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

2 نظرات:

ناشناس گفت...

منتظرم ببينم نوبت مامانه كي ميرسه
جيبر

ایرانی گفت...

با این حاشیه پردازیها نوبت مامانه میشه قسمتهای آخر داستان احتمالا حول و حوش 36 به بعد . جیبر جان پاینده باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر