ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 65

یه نگاهی به آرمیلا انداخته و یه دیدی هم به بقیه زدم . همه سراشونو پایین انداخته بودند . انگار که از آرمیلا انتظار داشتند تا یه جورایی ازم جواب بله رو بگیره .. -شما می دونین که این نکته خیلی حساسه . امروز ما همه با هم تفاهم داریم اکه یه وقتی یکی از شما ها با هم درگیر بشه و بخواهین واسه هم مایه بیاین .. -داداش این در مسئله توافقی ربطی به کسی نداره . تازه ما تو خودمون هستیم . یه مسئله خانوادگیه . کسی که نمیره از کسی شکایت کنه . آره اگه بری با زن یه نفر باشی ممکنه شوهرش بره شکایت کنه .. داداش نه نگو به خاطر من ..-پریسا : یعنی تو این قدر رو آریا نفوذ پیدا کردی که به خاطر تو حاضره همه چی رو زیر پا بذاره ؟/؟ آرمیلا بدون این که ملاحظه شوهرشو بکنه خودشو انداخت تو بغلم و گفت هر چی باشه داداشمه دوستم داره ما از یه خونیم . نگاه نکن بعضی ها با بعضی دیگه خیلی کار ا صورت میدن ولی بازم هرچی با هم یه اختلافاتی هم اگه قبلا داشتیم بازم خواهر برادریم . -ولی منم زن داداششم . اون منو هم دوست داره . به حرفام احترام میذاره مگه نه آریا ؟/؟ -آرمیلا یه نشگون ازم ورداشت و گفت داداش یادت باشه که من یادم نرفته تو با پریسا چیکار کردی ؟/؟ منم یواشکی بهش گفتم خواهر طوری رفتار می کنی که انگار بازم از این کارا نمی خواهیم بکنیم . یعنی می خوای تهدیدم کنی ؟/؟ -اوه نه قربونت آریا جون من غلط کرده باشم . آرمیلا کنیز توست . تو این میونه مامان اومد جلو و گفت هرچی باشه من آریا رو به دنیا آوردم و اون نه نمیگه . -همه تون باید قول بدین و قسم بخورین که تحت هر شرایطی همدیگه رو رسوا نمی کنین . -پریسا : واااااایییییی چه عالی و هیجانی میشه داریم میریم پیشواز یه محفل باحال باحال . فقط یه زن کم داریم . یکی که دست ما رو جور کنه .. آرمیلا : ما خودمون کمبود ها رو جبران می کنیم . اتفاقا چهار تا مرد که باهامون حال کنند بیشتر بهمون می رسن . الان اگه داداش زن داشت زنش هم میومد تو جمع ما کمتر حال می کردیم . -چطوره زنگ بزنیم آهو بیاد -پریسا چی داری میگی اولا من چشم دیدن اون دختره رو ندارم در ثانی میخوای فردا بره همه جا هو بندازه که ما چه دسته گلی به آب دادیم . ولی یکی رو سراغ دارم که اگه بهش بگم خوشحال میشه .. یکی از دوستام به اسم خانوم حنا -الیا : دخترم غریبه ها رو به جمعمون نیار -مامان من به اون بیشتر از تخم چشام بیشتر اطمینان دارم . گناه داره شوهرش ولش کرده رفته و هیشکی نیست بهش حال بده . تازه ما که نمی تونیم اونو وارد مجلس سکس خونوادگی بکنیم . به هیچکس هم که تو این دوره زمونه نمیشه اعتماد کرد .  من کفرم داشت در میومد . می خواستم که جز من هیشکی دیگه حنا رو نگاد . هر چند من دومین مرد زندگیش بودم . نه .. نه.. حنا فقط مال منه -آرمیلا از خر شیطون بیا پایین . نمیخواد چیزی به این حنا بگی . -چیه داداش تو که تنوع طلب بودی . هرکی ندونه فکر می کنه اون آهوی توهه . یه جوری ازش حرف می زنی که انگار زنته و تو هم داری غیرتی میشی . تازه اگه زنم بگیری زنت باید بیاد تو این مجلسها . -خوبیت نداره ما لو میریم .-می دونی اگه بفهمه که تو پشت سرش این جور حرف می زنی چقدر ناراحت میشه ؟/؟ نمی دونی چه رفیق خوبی برام بوده .. مردا نه تنها اعتراضی نداشته بلکه واسه تنوع هم شده راضی و خوشحال بودند . من داشتم دیوونه می شدم . خوشحالی من از این بود که حنا فامیل ما نیست و نمی تونه بیاد تو مجلس غافل از این که آرمیلا همچین خوابی واسمون دیده .. خداکنه حنا مخالفت کنه و نیاد . خواهر گردن افتاده ام زنگ زد واسه حنا -الوسلام حنا جون خلاصه کنم . خونواده هفت نفره بالای 18 سال ما میخواد یه چند ساعتی رو با هم خوش باشن میای تو جمع ما ؟/؟ -آرمیلا جون منظورت یه مهمونی معمولیه ؟/؟ -دوزاریت کج شده ها . می خواهیم با هم حال کنیم سکس کنیم من و دو تا داداش و پدرو مادر و زن داداشم . توهم بیای دیگه دستمون جوره -نمی دونم خیلی دلم میخواد . ببینم من که نمی شناسم اونا چه جورین و فقط با آریا .. داشت درمورد اون شب که من و آرمیلا خونه شون بودیم حرف میزد که خواهرم دید داره گندش در میاد موضوع رو عوض کرد . -میای یا نه به خودت برس تا نصفه شب می ترکونیم -پس گفتی آریا هم هست ؟/؟ -اصل اونه . -ازش خجالت می کشم . -اوووهههههه خواهش می کنم ازش خجالت نکش . اون که از هیشکی خجالت نمی کشه . یه ساعت بعد حنا پیش ما بود . وقتی مانتوشو در آورد عین یه مانکن شده بود . پاهای تا بالای زانوی لخت پیرهن یه سره کوتاه مشکی طرح دارش که اون قسمت باسنشو از وسط به دونیم کرده بود و سینه های برجسته اش چشم مردا رو خیره کرده بود . آرمیلا که دید من محو حنا شدم گفت داداش اینقدر نخورش سهم اون سه نفر هم هست . چیه منم اگه یه خورده بیشتر به خودم برسم ازش خوشگل تر میشم .  رفتم طرف حنا و مثلا باهاش خوش و بش کنم . اگه کارد بهم می زدن خونم نمیومد . خیلی آروم بهش گفتم نمی تونستی نیای ؟/؟ -واسه چی ؟/؟ دلت میخواد فقط واسه تو یکی باشم ؟/؟ ته دلم از این که بیام یه جوری بودم ولی منم نیاز دارم . خودت با صد نفری و نمی تونی منو با یکی دیگه ببینی ؟/؟ -آهای شما دوتا چی دارین به هم میگین . انگاری چند ساله با هم آشنایین . نمی دونستم سکس فامیلی ضربدری امشب ما با این مهمون افتخاری به کجا می رسه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

10 نظرات:

areya گفت...

سلام ایرونی جون ازداستان های خوبت ممنون خیلی خوب هستند فقط نمی تونی این داستانو زود به زود آپکنی منون میشم

محمدرضا گفت...

واقعا زیبا بود ایرانی عزیز..مثل همیشه عالی بود...من که زیاد وقت داستان خوندن ندارم...اما بین داستان های دیگه یکی که به نظر خودت قشنگ تر هست رو بگو تا اون رو هم بخونم..واقعا دستت درد نکنه ایرانی عزیز....

ایرانی گفت...

ممنونم محمد رضای نازنین و دوست داشتنی و با محبت ..داستانهارو نمیشه گفت کدومشون بهترن ولی بعضی ها خود به خود قوی تر میشن یا یه تک مضرابهایی دارند منظورم همون تکیه کلامهایی که خیلی صمیمانه با مسائل برخورد میشه ..صدها داستان وجود داره و آدم بخواد چند تا رو اسم ببره فکر می کنه در حق بقیه داستانها ظلم کرده ولی داستانهای زبون دراز و زن ذلیل مرد ذلیل که علاوه بر دارابودن سوژه ای قوی این تکیه کلامها و طنز خاصی رو هم دارند . داستان تک قسمتی صیغه مشاعی یه داستان سکسی طنز آلود در مورد سکس دسته جمعی طلبه ها و خونواده اوناست . از عاشقانه ها نمی دونم چی رو خوندی ..ندای عشق که 88 قسمته و به نظرم بهترین داستان این سایته درمجموع . داستانهای کرسی داغ هوس وپرواز هوس هیجان سکسش زیاده . فرداشب یه داستان به نام صداقت عشق منتشر می کنم یک قسمتیه و.مثلث عشق 15 قسمته عشقی وماجرایی واقعیه .راستش نمی خوام بگم خوب می نویسم . می خواهم زنده بمانی رو به دو صورت نوشتم که یه کار و سبک جدیده دو تا داستان تک قسمتی که هفتاد درصد اولش شبیه همن . ولی سعی کردم داستانها رو پرملاتش کنم . اون وقتایی که کمتر منتشرمی کردم با تمرکز بیشتری می نوشتم . توضیح چند تا داستان مربوط به اوایل و اواسط 2011 را در ذیل داستان بابا بهتر از شوهر برای دوست خوبم آره داداش نوشتم که اون به ترتیب زمانی بوده وچند تا راهم واسه ساراخانوم در ذیل داستان زن نامرئی 32 یا 33 توضیح دادم ..راستی محمد رضای عزیز یه سوال داشتم . البته اگه جوابش مثبت باشه ازت تشکر می کنم اگه منفی باشه که بازم به عنوان یه خواننده دوست و برادر و همراه در این مجموعه ازت ممنونم ..این دوست ما در سایت لوتی که اسمش محمد رضاست و داستانهای منو با رعایت مقررات منتشر می کنه شمایی ؟ البته برام سوال پیش اومده و نظرم همونیه که دربالا گفتم . دست گرم و محبت آمیزتو فشرده برات آرزوی موفقیت می کنم ...ایرانی

ایرانی گفت...

آریای گل و نازنین ..من این داستان رو 2 بار در هفته منتشر می کنم و تعداد داستانها از اونجایی که زیاده و سرکارهم باید برم و این نویسندگی یک تفریحه واسم ..برای همین تا همین حد هم با حداکثر سرعت و توان دارم کار می کنم و چارلی چاپلینی مشغولم . الان موقع داستان نویسی کار به اونجایی رسیده که اول می نویسم بعدا فکر می کنم (شوخی ) بازم چشم . اگه ذخیره ها رو زیاد کردم حتما . از این که این روز ها به جمع حامیان این سایت به مدیریت امیر نازنین پیوستی بی نهایت ازت ممنونم و امیدوارم که لبخند عشق و محبت همیشه بر لبانت جاری باشد . پاینده باشی ...ایرانی

محمدرضا گفت...

سلام ایرانی گل عزیز...از راهنمایی هات واقعا ممنونم...داستان ندای عشقو میخونم....بله اون محمدرضا هم من هستم...اگر مشکلی وجود داره دیگه منتشر نخواهم کرد...

ایرانی گفت...

محمد رضای عزیز یک پیام طولانی در پاسخ پیامت نوشته بودم که اینترنت باهام لج کردومحو شد و حالا خلاصه اش می کنم . من در پیام بالا گفتم که به خاطر این کار ازت تشکر می کنم .دستت درد نکنه . فقط با آره داداش و کینگ صفر پنج هماهنگ باشی که خیلی عالی میشه . اتحاد و هماهنگی با دوستان خوبی مثل این دو نفر کارها رو به خوبی پیش می بره و داستانهام اونقدر زیادن که اگه تا یکسال هم چیزی ننویسم و شما به میزان منتشرش کنین بازم کم نمیارین . دامنه کیفیت اونا تفاوت چندانی نداره . من شاید اگه وقت کنم بر مبنای حروف الفبا در آینده یه تو ضیحاتی بدم . در هر حال محمد رضای عزیز بازم اگه توضیحی خواستی من درخدمتم فقط اتحاد با دوستان خوبی مثل آره داداش و کینگ صفرپنج و بقیه رو از یاد نبر بعضی ها با غروری که دارن فقط خودشونو می بینن هر چقدر هم که متواضع باشی اونا حرف خودشونو می زنن از اونا دوری کن . هرکمکی که خواستی اگه از دستم بر بیاد کارهامو میذارم زمین و میگم اول دوستی و دوستان و این ارزشه که ارزش داره . بازم داستانهام دیر شد . صداقت عشق یک داستان عاشقانه و لطیفه و دومین هیجده از زبان زنیه که در 36 سالگی بنا به دلایل و توجیهات خاصی معشوقه می گیره تا دقایقی دیگه منتشرش می کنم .موفق و سربلند باشی ...ایرانی

areya گفت...

ممنون ایرانی جون

ایرانی گفت...

منم متشکرم ازت آریا جان وبه خاطر این که با همه این کم و کاستیها می سازی .آخرهفته خوبی داشته باشی مثل همه روزها ...ایرانی

ناشناس گفت...

خسته نباشي تشكربابت همه ي زحمتات
جيبر

ایرانی گفت...

سپاسگزارم جیبر جان که این مجموعه رو فراموش نمی کنی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر