ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 67

آرمیلا با نگاهش بهم می گفت که برم طرف اون و مال اون باشم . نگاه عاشقونه اش باتمام وجود فریاد می زد که تن منو میخواد . ومنم با همه وجودم افکار مزاحمو از طرف خودم دورکردم و رفتم طرف اون . حالا که فکرشو  می کردم و می دیدم یکی دوروز قبل چه حرصی می زدیم واسه این که کسی نفهمه که ما با هم هستیم تعجب می کردم . ولی خب جای تعجب نداشت . چون اگه اون روز فرنوش می فهمبد که بدون اجازه اون داریم این کارو می کنیم خیلی ناراحت می شد . ولی حالا همه دور هم بودیم . جالب اینجا بود که مردا همه شون از خودشون یه زن مایه گذاشته بودند و من تنها کسی بودم که داشتم مفت خوری می کردم . مامان همچنان بغض کرده و ناراحت بهمون نگاه می کرد . -آرمیلا یه دقیقه با مامان کار دارم . .. وقتی آروم زیر گوش مامان حرف می زدم که آرمیلا نشنوه بهم گفت که ببینم از کی تا حالا واسه حرف زدن با من باید از دخترم از اون خواهری که یه روز سایه اتو با تیر می زد و تو هم سایه شو با تیر می زدی اجازه بگیری ؟/؟ -مامان چرا متوجه نیستی تو که خودت می دونی من تو رو از همه دنیا بیشتر دوست دارم . اون منو تو رو با هم دیده که با هم سکس داریم . واسه همین امشبه رو انتظار داره که من اول و بیشتر به اون برسم . دیدی که چقدر متلک می گفت . می گفت من هواتودارم . اون کارش معلوم نیست . یه موقع می زنه به سرش میره به بابا میگه که من داشتم یکی از این روزا تو رو می گاییدم . درسته که تومجلس تو رو گاییدم و الان هم تا نیمساعت دیگه بعد از آرمیلا یه سکس کامل تری با تو می کنم ولی اگه پدربفهمه که من و تو دور از چشم اون با هم بودیم دیگه هیچوقت بهت و به من اعتماد نمی کنه .. -داداش چی داری میگی زود باش بیا .. واسه یه لحظه دوباره چشام افتاد به خانوم حنا که دوتا کیر رفته بود تو سوراخاش . بابا در حال گاییدن پریسا بود و منم افتادم رو کون دمر افتاده خواهر گلم آرمیلا . -آبجی  به کونت چی مالیدی . امشب اومده بالاتر و گودی کمرتو قشنگ تر نشون میده . -چیزی نمالیدم . فقط دستای توست که تحریکش کرده -من که فکر می کردم فقط این کوس باشه که به هیجان میاد و یه جورایی خودشو نشون میده . -اگه بدونی که کون منم چقدر تو رو طلب می کنه . حنا و اون دو نفر نیمدایره ای دور زدند و حالا می تونستیم چش تو چش باشیم . من دهنمو گذاشتم رو کون بر جسته آرمیلا مامان هم از پشت بدنم کیرمو گرفت تو دستش و در واقع داشت اونو واسه ورود به کوس آرمیلا تیز می کرد . -داداششششش داداششششش زود باششش دستاتو بذار رو کونم و از وسط بازشون کن . به پهلوها بازشون کن . بکن تو کوسسسسم داداشششش . حنا با این که داشت با دو تا کیر حال می کرد ولی نگاهش به این طرف بود که من دارم چیکار می کنم کیرمو از دست مادر خلاص کرده و در حالی که اونو رو به حنا گرفته بودم به سمت کون آرمیلا رفتم . -داداش تو داری کوسمو می کنی یا دهن حنارو . -خیلی به این دختر حساس شدی آبجی .. ببینم کوست آمادگیشو داره که یه ضرب بکنمش ؟/؟ -اووووه داداش چقدر حرف می زنی اونا رو ببین نزدیکه کارشون تموم شه یهو دیدی اومدن منو از دستت قاپیدن . -تو همچین اجازه ای بهشون میدی ؟/؟ -تا داداش آریا سیرم نکنه مگر این که دستشون به جنازه من برسه . -قربون لب و دهنت خواهر گلم . دو طرف کون آرمیلا رو به پهلو ها باز کرده و کیرمو فرستادم که بره  توکوس نازش . -کی خیس کردی عزیز .من که  باهات اونجوری که باید و شاید ور نرفته بودم . -همون قدر که چشام به اون قد و هیکل ماهت میفته خودش کفایت می کنه . آب همین جور از لب و لوچه و کوسم راه میفته و می ریزه .. شونه های خواهرمو داشته و کیرمو از لا پا و طرف کونش می کردم تو کوسش . می خواستم روش خم شم و از پهلو لباشو ببوسم که که مامان پیشدستی کرد و اومد جلو و منم از پهلو لبامو گذاشتم رو لبای مامان . اون سینه هاشو به بدن من می زد . و -مامان اینجا هم نمیذاری داداش مستقل باشه . مادر اعتنایی به غرولند های آرمیلا نداشت . اون طوری خودشو بهم چسبونده بود که حس کردم یه هوسی رو به کیرم منتقل می کنه که بتونم با هیجان بیشتری آرمیلا رو بگام . از یه طرف پریسا هر کاری می کرد نمی تونست به ارگاسم برسه . بابا اونو همش به یه سبک و یه سرعت می گایید . ظاهرا امشب دل ودماغ خاصی واسه سکس نداشت . درهرحال اگه می شد دوروز قبل از از مجلس این برنامه رو پیاده کرد بهترمی بود .-آریا اگه بدونی چقدر از سکس باهات لذت می برم . -خیلی به خودت می رسی خوشگله . مامان لبشو از رو لبم ورداشت و گفت یه خورده فکر منم باشین . -مامان سه چهار ساعت هم اگه مشغول باشیم بازم واسه خواب وقت داریم . بذار با داداش جونم خوب حوب حال کنم . -آرمیلای گلم یه خورده بجنب .. مامان خسته شده . به پریسا و حنا هم باید برسم . تازه ممکنه بیان سراغ تو -آریا مگه من دارم زمین شخم می زنم . دلم میخواد تو آبمو بیاری . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

محمدرضا گفت...

خیلی زیبا بود ایرانی عزیز..ممنونم...

ایرانی گفت...

منم ازت متشکرم محمد رضای گرامی و نازنین ! نیمه شبت خوش ! سربلند باشی ...ایرانی

جيبر گفت...

منتظرم تا ببينم ادامش به كجا ميرسه
راستي قسمت 1 اين داستان و گذاشته بودن تو سايت شهواني

ایرانی گفت...

درست میگی جیبر گلم . فکر کنم خیلی وقت پیش ها بود . یه نفر ناشیانه این کارو کرد و خیلی ها هم که نمی دونستن چی به چیه از نیمه کاره بودن اون اعتراض کردند . موفق باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر