ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تولدی دوباره 26

به ! به ! هلوی هما خیلی خوشمزه هست . یه هلوییه که خوردنش عمر آدمو دوبرابر می کنه .  بخورش هرچی بخوری آبدار تر می شه .. -خاله جون .. توت فرنگی هم میخوام .. -توت فرنگی یا کوس فرنگی ؟/؟ بیا مال تو گازش بزن . گازش بزن و ببین خوشمزه هست یا نه .. پاهاشو از وسط باز کرد و منم کوسشو با هوس و لذتی در خور یک کوس جوون  می لیسیدم . -مزه توتش چه طوره . -از اون ترشو شیرینای بامزه که من دوستش دارم و به دلم میشینه .. -حالا خاله قربونت می تونی با یه چیز دیگه هم تستش کنی ببینی نظر اون چیه ؟/؟ -همین الساعه به روی چشم تو که می دونی اگه الان با این تست کننده قوی اونو بچشم دیگه تا اون سر دنیا هم پرواز می کنم .-وای هانی منم روبالت می شینم تا همراه با تو بپرم . -منظورت رو همون کیرمه دیگه -ای شیطون بلا خیلی ناقلایی . خیلی دوست داشتنی هستی . واسه همین کاراته که دیگه نمی تونم ازت دل بکنم . -پس بگیر که اومد .. این بار انگار یه حس دیگه ای داشتم . اونو گذاشتم رو جفت پاهام و بایه حالت تو در تو کیرمو فرو کردم تو کوسش . طوری که پاهاش کیرمو قفل کرد و ودر حال گاییدن نه کیرمو می دیدم و نه کوس ناز خاله جونو . -هانی بزن بزن چقدر خوب می کنی . ببینم حالا برات ثابت شد که ریحانه دیگه دخترخاله نداره ؟/؟ -چه جورم . چه جور . -ولی حداقل هفته ای یک بار رو باید بیای و من از تو یه تست بگیرم که ضعیف نشده باشی . بالاخره تا ازدواج نکردی یکی باید ازت تست بگیره . -بدجوری قفلش کردی . داری آبشو می گیری .. -هانی عزیزم به خالت حال بده . من می خوام منو بترکونی . عشق کنم باهات . -ناقلا اینو می خواستی ؟/؟ -چه اشکالی داره آدم بخواد از خواهر زاده اش یه چیزی بخواد فقط یه کاری کن من حالم جا بیاد . سر حال سر حال شم . -آب سفید می خوای ؟/؟ -شیطون آره آب کیرتو می خوام ولی عرق سگی نمی خوام . -خاله جون یه پاتو بنداز رو شونه ام تا کیرمو از زندون درش بیارم و بتونم حرکتش بدم . -عجب پاهای کشیده ای داری جون میده که آدم شب و روز کنارش بشینه و روش دست بکشه -هر جا رو که خوشت میاد روش دست بکش . چون با دستای تو داغ میشم و زندگی می گیرم . زندگی دوباره -مث من که از نو به دنیا اومدم و یه زندگی دوباره ای پیدا کردم ؟/؟ شجاعانه و با مقاومتی زیاد سرعتو زیاد کرده و دوتایی مون رفته بودیم تو سکوت . سکوتی که می دونستم اونو برده به یه حالت خلسه ای که داره فکر می کنه چطور به ارگاسم برسه . حس کردم که بدنش داره می لرزه و منم با لرزشهای اون می لرزیدم . یک آن خودشو به طرف من حرکت داد . -هانی هانی خوشگله من .. من دیگه تموم کردم .. حالا از هانی میخوام که تو کوسم هانی بریزه .. اولش حواسم رفته بود جای دیگه -میگی با سر برم تو کوست ؟/؟ -خندید و گفت آقای فرنگ رفته دوزاریت کجه ها . -اوووووهههههه خاله جون آب کیر عسلی منو میخوای ؟/؟  -نوکرتم . عسل اومده همین دم دم . داره می ریزه از بس زیاده بگیرش . -زود باش که بدنم و این کوسم مواد قندی میخواد -هما خوشگله من بگیر که آی عسلی من داره می ریزه تو کوست .. تازه گرم افتاده بودم . هنوز جا داشتم که بیشتر اونو بگام . لذت می بردم که خاله ام داره با من حال می کنه . یه حس غروری بهم دست داده بود که نمی دونستم چه جوری وصفش کنم . از بچگی که همین طور یادمه گویی خاله رو با همین ریخت و قیافه و هیکل دیده بودم . اصلا تکون نخورده بود . به نظرم حتی خوشگل تر و خوش پوست تر هم شده بود . -هماجون عسل داره میاد .. -بذار بیاد بذار بره تو کندوی خودش . جاش همونجاست .. وقتی که تمومش کردم سرمو گذاشتم رو سینه اش و دیگه کیرمو بیرون نکشیدم .-هانی بکش بیرون میخوام یه خورده از اون عسلتو هم بچشم -پس تو هم میخوای ازش تست بگیری ؟/؟ -فکر کردی فقط خودت معلم و ممتحنی ؟/؟ دوستت دارم دیوونه .. کیرمو بیرون کشیده و اون یکی دو قطره ای رو که در حال چکه کردن بود گذاشت تو دهنش و سر کیرمو فرو کرد تو دهنش و با یک ساک زدن دیگه هر چی رو که درلوله اسپرم باقی مونده بود خالی کرد و چشید .  چشاشو بسته بود و طوری با لذت آب کیرمو می چشید و تو دهنش مزه مزه و حلش می کرد که واقعا فکر کردم داره عسل نوش می کنه .-هماجون داغ نشی .-از این داغ تر ؟/؟ .. اصل اصله . اصلش طبیعیه .. دوجنسه نیست . خالص ..شفایی و دوایی . -خاله جون هنوزم جا دارم که ادامه بدم . -خیلی خیلی یک جنسه ای -ببینم بد جنس که نیستم -نه تو یک جنسه ای . تازه چی خیال کردی .فکر کردی به همین سادگی دست از سرت بر می دارم ؟/؟ سابقه نداشته که من در یه وهله دوبار ارگاسم شم . تازگیها هم که شوهر خاله ات تا میاد یه حالی بهمون بده درجا وا میره .. خاله جون یه ساعت دیگه هم ما رو نگه داشت و من هم یه بار دیگه اونو ارگاسمش کردم ولی دیگه خودم توکوسش چیزی نریختم . اونم راضی و خوشحال همش قربون صدقه ام می رفت .. از در خونه خاله اومدم بیرون . داشتم به این فکر می کردم که واقعا زندگی آدم گاهی چه جوری می تونه از این رو به اون رو شه . بعضی وقتا با یه زلزله ای همه چی عوض میشه . ولی بعضی اوقات لرزشی به اندازه یک عمر نیازه تا این زلزله و تحول حس شه .  راستش وقتی به کودکی و نوجوونی خودم که فکر می کردم اصلا حسی نسبت به دختر بودن خودم نداشتم . من دختری نکرده بودم و فقط دوبار چنگیز نامرد بهم تجاوز کرده بود که اون جوری جوابشو پس داد .. هدیه هانی شد و انتقامشو گرفت . کاش بابام درکم می کرد . اون عاشق دختر بود . یه کاری داشتم رفته بودم مرکز شهر . تو همین حال و هوا بودم که دیدم یه زنی از کنارم رد شد که قیافه اش واسم خیلی آشنا بود رنگ از چهره ام پرید قلبم داشت وای می ایستاد . نمی تونستم بر خودم مسلط شم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

2 نظرات:

دلفین گفت...

عالیه ادامه بده

ایرانی گفت...

حتما داداش دلفین خوب و عزیزم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر