ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان تقسیم بر سه 13

من داشتم حال می کردم و معین هیجان زده شده بود . شکوه و هیجان اون لحظه رو نمیشد با هیچ قلم و کلامی تو صیف کرد . چقدر هوس داشتم چقدر خوشم میومد . پس از مدتها داغی کیر رو تو کوسم حس می کردم . بدون دردسر بدون این که منت مرد غریبه ای رو بکشم و واسه خودم و بچه هام شر درست کنم . -اووووففففف عزیزم عزیزم . بالاخره نشون دادی که مرد شدی و می تونی روی پای خودت وایسی . بالاخره تونستی بهم ثابت کنی .  -معین عزیزم خودتو حرکت بده . حرکت بده . منو بکن -مامان خیلی وقته که می خواستم این کارو انجام بدم گفتم شاید دعوام کنی . شاید نخوای بهم بدی . شاید تا یه حدی رو بهم اجازه بدی . -دوستت دارم دوستت دارم پسرم . جونم فدای شما پسرام . زبونت که کار می کنه جای دیگه اتم کار کنه .. اوخ نمی دونی که چه آتیشی اون تو بر قراره -مامان همینو می خواستی ؟/؟ به همین نیاز داشتی ؟/؟ من که نیازم بیشتر از توهه . من که بیشتر می خواستم تو وجود تو آروم بگیرم . من که هم عشق تو رو می خواستم هم هوس تو رو . -پسرم تو هنوز نوجوونی نمی دونم این حرفای قشنگ و رمانتیکو از کجا یاد گرفتی و چه خوب هم حرفای هوس انگیز می زنی . -مهسا جونم وقتی که من تو رو دارم که خیلی با احساس و هوس انگیزی چرا از این حرفا نزنم و از این کارا نکنم . -بگو معین بازم بگو .  کیرت چقدر داغ کرده . یه خورده اونو عقب کشید . حس کردم که می خواد جلوی آبشو بگیره گذاشتم هر کاری دوست داره باهام انجام بده . هرچند دوست نداشتم خالی کنه . چون حس می کردم کیرش اولای رشد بلوغشو طی می کنه و اگه آبش بریزه ممکنه تا دقابق زیادی شل بمونه ولی خودم سفتش می کنم . خودم بهش حال میدم و حال می کنم ولی بهتره یه خورده شل نگیرم واین تو ذهنش نباشه که مامانشو خیلی ساده می تونه به چنگ بیاره . حالا یه خورده نرمتر منو می گایید . باورش نمی شد . داشت پرپر می زد .-مامان مامان من خوشحال ترین و خوشبخت ترین و هیجان زده ترین پسر دنیام . عزیزم تو حالا دیگه یه مرد شدی . وقتی کیرت رفت تو کوس یه زن دیگه همه سد های بچگی رو شکستی . آقا شدی . منم خوشبخت ترین مادر روی زمینم . یه پسری دارم که درکم می کنه . پس از فرو رفتن کیر تو کوس هنوز رومو طرف معین نگرفتم تا ببینم چه حالتی داره و چطور هیجان و احساسات خودشو بروز میده .. چند دقیقه گذشته بود ولی هنوز هیجان همون دقیقه اولی رو داشت که کیرشوتا ته کوسم فرو کرده بود و منم بهش گفتم جوابمو آماده کرده به شاهپور میگم نه . -حالا دیگه می تونی با همه جام ور بری . پشتمو بمالی . عزیزم همون جوری که بارها و بارها منو مالوندی . می تونی با سینه هام ور بری . -مامان ماااامااااان کیرم داره می ترکه . حس می کنم مث یه شمع داره تو کوست آب میشه . -عزیز دلم کوس منم همچین حسی داره .-مهسا جونم بگو چیکار کنم تا تو بیشتر حال کنی و راضی باشی . -از وقتی بابات رفته هنوز حالم خوش نبوده ولی تو داری این خوشی رو به من بر می گردونی . نمی دونم چه جوری یواش یواش باید خودت قلق منو بگیری حالا شاید تو این آب و این وضعیت ناگهانی که داریم اون جوری که باید و شاید نتونی ارضام کنی . -مامان من هرکاری می کنم . هرکاری می کنم تا خوشحالت کنم . تا نیازی به غریبه ها نداشته باشی . هرچی تو بگی . اشک از چشاش سرازیر شده بود و زار زار می گریست . یادم میاد واسه باباش و روز اولی که خاکش کرده بودند این قدر گریه نگرده بود . وابستگی عجیبی به من داشت . منم با گریه هاش اشک می ریختم . مجبور شدم یه دور بزنم و روبروش قرار بگیرم وسرشو گذاشتم رو سینه های درشتم که از هوس داشت می ترکید . با این حال دست نوازش رو موهای خیسش کشیدم و اشکاشو پاک کردم . -معین تو فقط به خاطر این که من ازدواج نکنم این کارو با من کردی یا به من و بودن همه جوره با من نیاز داری ؟/؟ -مهسا جون من که نمی تونم دروغ بگم هردوعلتش . به خاطر هر دو که به هم وابسته ان . ولی بیشتر به خاطر تو و خودم . این که منم دلم می خواد با تو باشم . با تو حال کنم و تو هم حال کنی . من نمی خوام یه مرد دیگه ای جای بابام بیاد و تازه کنار تو هم بخوابه و شاید تو به خاطر اون گاهی وقتا مجبور شی که تحویلمون نگیری . ازش خواستم که دیگه گریه نکنه . سرشو بالا آوردم . -معین جون این که میگن مرد نباید گریه کنه درست نیست . گریه عقده های آدمو می شوره و آرومش می کنه . ولی زیادی گریه کردن هم نشون دهنده شل بودنه آدمه . حالا دلت نمیخواد از این لحظه های خوشت استفاده کنی ؟/؟ -مامان گریه های من بیشتر از روی شادی و ناباوری بوده .. و این که دل شکسته من به مرادش رسید -وهمین طور مادر دل شکسته تو . نمی خوای مامانتو ببوسی ؟/؟  یه ماچی به صورتم داد و رفت عقب -اوهوی پسرم . حالا که خاطرت آسوده شد همین ؟/؟ مهسا از اون آبداراشو می خواد که بترکونه و خودمون ندونیم کجا منفجر شده . دوست نداری مادرتو با عشق و هوس و هیجان ببوسی ؟/؟ -چرا خیلی دلم می خواد ولی گفتم شاید خوشت نیاد . -دیوونه دوست داشتنی من .. لبای داغ و پر هوس خودمو به لبای تشنه و آماده اش نزدیک کرده و همدیگه  رو ابتدای استخر و داخل آب بغل زدیم . همین جوری که بغل زده داشتمش لحظه به لحظه کوسم بیشتر خیس می کرد و بیشتر طالب کیرش شده بود که در همین لحظه صدای زنگ اومد . -مامان کی می تونه باشه .-فکر کنم آقا شاهپور باشه . اومده جواب بگیره . دوباره صورت معین مثل گچ سفید شده بود و قلبش به شدت می زد . من از آب رفتم بیرون و خودمو با حوله یه سره پوشوندم و کاملا حجابی شدم . -معین تو برو یه گوشه ای من چهار تا کلام حرف باهاش بزنم و بر گردم .-ازکجا می دونی اونه . -خواهرش که خیلی از وقت شناسی داداشش و این که سر قول و وعده اش هست می گفت . بچه ها هم که کلید دارن . -مامان تو رو خدا پشیمون نشو .. یه وقت بهش بله نگی ها .  --چی میگی معین من تازه نیمساعت پیش شوهر کردم . مگه مرض دارم برم زن شاهپور شم . . ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی عزیز
ممنون

لطفا زودتر چند قسمتشو پشت سر هم بزار که بیصبرانه منتظریم

مپیشنهادهامم که تو نظرات قسمت 12 گفتم

ضمنا بعنوان خسته نباشید میخواستم لینک دانلود یه فیلم توپ در همین موردو بهت بدم ولی نمیخوام لینکش پابلیک باشه هرجور صلاح میدونی بگو تا لینکو بدم

موفق باشی

ایرانی گفت...

سلام به آشنای گلم . این از اون داستانهاییه که یک یا گاهی دو قسمت بعدشو آماده دارم برای همین اگه زود بذارم می ترسم یه وقت سر فرصت و نوبت نتونم منتشر کنم وواسه همین گام به گام پیش میرم . چشم! اگه در آینده بتونم بیشتر بنویسم حتما . وظیفه منه در خدمت عزیزان گلی مثل شما باشم . در مورد لینک دانلود هم لطف می کنی . در خصوص لینکها و این جور موارد امیر اطلاع دقیق تری داره و پس از مشورت با اون دوباره مزاحمت میشیم . تندرست باشی ..ایرانی

جيبر گفت...

ايراني يدونه باشه خيلي ممنون
جيبر

ایرانی گفت...

خیلی گلی جیبر با محبت و نازنین ...ایرانی

مهرزاد گفت...

اقا ترکوندی من تازه دارم می خونم ولی خیلی جذاب بوده تا اینجاش

ایرانی گفت...

ممنونم مهرزاد جان . لطف داری . خوشحالم که در خدمت خوانندگان و دوستان گل و خوبی مثل شما هستم . شاد باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر