ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بازم یه سفر دیگه 3(قسمت آخر)

رو شهین قرار گرفتم و لبامو رو لباش گذاشتم .. با هوس و هیجان می بوسیدمش . دلم می خواست که اونم با کارام لذت ببره .. چقدر خوب تونسته بود سر حالم کنه .. من دیگه چی می خواستم .. دستمو رو کوسش گذاشته و چهار تا انگشتمو کردم تو کوسش و با شستم بالای کوسو فشار گرفته و با حرکات تند دست , به کارم ادامه دادم . -فریبا فریبا عزیز دلم .. یه دستشو گذاشت دور گردنم و کمرمو با کف دستش می مالید و موهای سرمو نوازش می کرد . چشاشو بسته بود و تو دنیای خودش سیر می کرد .. این برای به ارگاسم رسوندنش کافی نبود . باید سرعتمو زیادش می کردم . یه خورده بیشتر می جنبیدم . از رو لباش آروم آروم اومدم پایین تر . از رو سینه هاش رسیدم به نافش و از اونجا هم به کوسش .  فکر نمی کردم روزی برسه که منم یه کوسی رو بگیرم به دهنم و اونو میکش بزنم . شاید وقتی به این مسئله فکر می کردم بدم میومد یا چندشم می شد ولی حالا داشتم با لذت این کارو واسه کسی انجام می دادم که یه دنیا لذت بهم داده بود . حس می کردم که دوستش دارم . با تمام وجودم دوستش دارم . کوسشو با ملچ ملوچ دادن حسابی می لیسیدم و حس کردم که اونو سر حالش کردم . شهین ورزشکار بود و کمتر خستگی حالیش می شد واسه همین از پاها و وسط بدنش یه طاق درست کرد و خودشو به شکل کمانی در آورد طوری که کوسش در یه حالت کشیده رو هوا قرار گرفت . من اگه می خواستم دو دقیقه این جوری باشم تحملشو نداشتم ولی اون ازم خواست که کوسشو در این حالت لیس بزنم و بمکم و منم واسه اون هر کاری می کردم . شروع کردم به انجام دادن این کار -اووووووخخخخخ فریبا فریبا نمی دونی چقدر این مدلی رو دوست دارم چقدر به من مزه میده . یه سفتی و کشیدگی خاصی پیدا کرده بود این کوسش و منم لبه هاشو به دو طرف باز کرده زبونمو می کشیدم روش .  دستاش گاهی ستون شده رو زمین قرار داشت و گاه اونا رو جمع می کرد . قربون هیکل ورزشکاریش برم من دلم می خواست سینه هاشو گاز بگیرم . اون کون قشنگ و سفتشو میک بزنم .. چقدر بهم حال می داد این دختره .  با حال کردن خودش هم بهم حال می داد و هوسمو زیاد می کرد . سرعت میک زدنمو زیاد کردم . حالا اون تمام زورشو رو سر و پاهاش آورده بود که تعادلشو حفظ کنه و با دستاش سینه هاشو می مالید -شهین جون بذار من سینه هاتو بمالم . پاهات دیگه خسته شدن . حالا این اون بود که به حرفام گوش می کرد . سینه های خوشگلشو تو دستام گرفته و باهاشون بازی می کردم و به کوس لیسی خودم هم ادامه می دادم تا این که دیدم صداش رفت بالا بالا بالا بالاتر .. گردنم درد گرفته بود ولی مقاومت می کردم . مثل یه ورزشکار شهین یه جیغی کشید و پاهاشو جمع کرد و طاقباز رو زمین افتاد . من کارمو کرده بودم . تونسته بودم که اونو به ار گاسم برسونم . آخ که چقدر لذت می بردم و احساس آرامش می کردم . فکر می کردم که دنیا رو فتح کردم . احساس غرور می کردم . احساس بزرگی و این که آدم مفیدی هستم و تونستم یه کار مثبتی واسه دوستم انجام بدم . شاید اگه پاهاش رو زمین قرار می داشتند بازم می تونستم کوسشو بخورم ولی اون این جوری بیشتر حال کرده بود و ضرورتی نداشت که بیشتر کوسشو بلیسم . دوباره رفتیم تو هم و به هم چسبیدیم . دیگه دست ما هر جایی رو که زودتر می دید لمسش می کرد . من هنوز گرسنه اش بودم . دلم می خواست بازم تن و بدنشو لیس بزنم ودوتایی افتادیم به جون هم . یه پاشو بلند کردم . خیلی سفت و سنگین نشون می داد . با این که هیکلش ورزشکاری بود ولی لطافت زنونه رو هم داشت . انگشتای پاشو یکی یکی گذاشتم تو دهنم . و از نوک انگشتا ش روبه طرف کوسشو شروع کردم به لیسیدن و میک زدن . خیلی کیف داشت . دلم می خواست دوباره کوسشو بخورم . ولی اون منو انداخت زمین و کفت حالا دیگه نوبت منه که بهت حال بدم -عزیزم شهین جون مگه حال دادن هم نوبتیه . می دونی که چقدر دوستت دارم .. -منم همین طور . خیلی با معرفتی فریبا . با معرفت خوشگل و دوست داشتنی .  -ببینم منم بکارتمو بگیرم وراه کوسمو بازکنم ایرادی داره ؟/؟ -اصلا این حرفو نزن که دوست ندارم مثل من ناخواسته به یه بحران برسی . -افتاد رو من و دوباره کوسشو به کوسم مالید .  طوری بهت حال میدم که فکر کنی راه کوست بازه . -شهین جون هر چی تو بگی می دونی که چقدر دوستت دارم .  راستی راستی فکر می کردم که عاشقش شدم . یعنی میشه یه دختر عاشق یه دختر دیگه هم بشه ؟/؟ شاید وقتی پای پسر دیگه ای در میون نباشه این طور بشه . شهین با فشار کوس برق انداخته اش رو کوس من دوباره منو حالی به حالی کرده بود . اون بر جستگی نخود مانند بالای کوسمو گرفت گذاشت تو دهنش و با یک میک زدنی که حس کردم باید اوج کارش و رسوندن من به اوج هوس باشه کارشو ادامه داد .  -اووووویییییی شهین جون دوباره دارم اون جوری میشم . چطور می خوای بازم راضیم کنی . بمیرم برات خسته ات کردم گردنت درد گرفت . -واسه تو هر کاری می کنم .  دلم می خواست تا فردا به مکیدنش ادامه بده یه جوری خوشم میومد و یه حالی شده بودم که انگاری داشت خوابم می گرفت . یه چیزی تو کوسم داشت می گشت و دور می زد . یه خوشی بی نهایت یه حس لطیف هیجانی .  دوباره رسیده بودم به اون نهایتی که دیگه منو آروم کرده بود ولی نمی خواستم اون لحظات تموم شه . اما هر کاری یه تمومی داره . بازم به انتهای خوشی و آرامش رسیده ارگاسم شده بودم . شهین متوجه شده بود ولی یه دقیقه ای بعد از ارگاسم کوسمو میک زد و ولم کرد و افتاد رو من . حالا دیگه بوسیدن لبها و سینه ها و ور رفتن با همو شروع کردیم .  اون شب و شب های دیگه بازم از این کارا می کردیم . منم درسامو می خوندم تا این کار باعث عقب افتادن من نشه .  بابا مامان از مکه بر گشتند و من غصه ام شده بود که دوباره چه جوری با این شهین باشم .  هنوز چند روزی  از بر گشتشون نگذشته بود که باهاشون تماس گرفتند و گفتند که نوبت سفرشون به کربلا و سوریه شده . جوووووون . وقتی این خبرو به شهین دادم از خوشحالی داشت بال در می آورد . -کی میرن فریبا -از فردا دیگه من و تو تنها میشیم .  یه لحظه پریدیم هوا و همدیگه رو بغل زدیم . یک آن شورت اون یکی رو کشیدیم پایین و کف دستمونو گذاشتیم رو کوس طرف .. هردوتا کوس خیس خیس بود شیطونا رفته بودند پیشواز ... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر