ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 18

نورا عزیزم اینا دلیل بر بی ارزش بودن تو نیست . تو برام خیلی عزیز و با ارزش و دوست داشتنی هستی . اخلاق و تربیت و ادب تو مهم تر از همه این چیزاست -یعنی میگی تو که داری به من آموزش میدی و نمی خوای که من منحرف بشم و به دام این و اون بیفتم این یه نوع بی تر بیتیه ؟/؟  پس پدر من اینا رو از کی یاد بگیرم ؟/؟ -دخترم تو که  با خیلی چیزا آشنایی داشتی . و الان هم خیلی فراتر از حد و اندازه هات داری حرف می زنی . -آهای بابایی کلک . ببین من هیکلم از سنم خیلی بزرگتره . درشتم .اگه بخوام می خورم و می خورم و تپل تر هم میشم تا بیشتر ازم خوشت بیاد . الان هم داری همش حرف می زنی تا یه جورایی سرم شیره بمالی و از کاری که می خوای بکنی طفره بری ولی من گول نمی خوردم . بابایی این قدر لفتش نده . اشاره ای به کوسش کرد و گفت پدر جونم من اگه یادم بره این یادش نمیره . نورا بازم داشت پیروز می شد . نمی خواستم که اون عشق پدری من نسبت به دخترم تحت الشعاع یه هوس قرار بگیره و به دید معشوقه ای بهش نگاه کنم که طالب در آغوش گرفتن تن لختشم . نورا جوراب شلواری خوشگلشو از پاش در آورد -حالا این جوری خانوم تر شدم نه بابایی ؟/؟  پاهاشو به دو طرف باز کرد و با اون دستای کوچیک و دخترونه اش کیرمو گرفت تو دستش و خودشو بهم نزدیک تر کرد حالا اون بود که به جای من فرمون کارو تو دستش گرفته کیرشو به لبه های کوسش می مالید . همون دستش کافی بود تا حس کنم که آبم می خواد خالی شه . به خودم و رگهای عصبی کیرم فشار می آوردم تا با یه حالت جلو گیری نذارم که آبم تو دستای دختر گلم خالی شه . همین جلو گیری کردنها باعث پرشهای کیر تو دست نورا می شد و اون از این حالت و حرکت خوشش میومد . -بابا چه با حال تکون می خوره . این زبون بسته چی می خواد . ببین میگه میخواد بره تو دهن پایینی نورا و گازش بگیره .. -چی گفتی بره توش ؟/؟ -نه بابا اشتباه لپی بود بره روش -تازه من دارم گازش می گیرم یا تو .؟/؟ نورا دیگه حشری شده بود . چشاشو یه جور خاصی باز و بسته می کرد و کیر منو به کوس کوچولوش می مالید . جای شکرش باقی بود که اگه یه خورده انحراف هم پیدا می کرد به این سادگی وارد کوس نمی شد . ولی خیلی خوشم میومد و لذت می بردم . -نکن دخترم دیگه بسه بسه .. ولش کن . -پدر تو که خوشت میاد واسه چی ولش کنم . حالا دیگه نه تنها با کیری که تو دستش گرفته بود کوسمو می مالوند بلکه کوسشم همراه با اون به کیرم مالیده می شد . می خواستم لبای نورای خوشگلمو ببوسم و یه خورده حواسشو ببرم به یه مسیر دیگه ولی حالت و زاویه دستش طوری بود که سر من از تنه اش جلو زده بود . کف دست حلقه زده اش دور کیر من یه حالتی رو در من به وجود آورده بود که هر آن امکان داشت آبم خالی شه . -بابا خوشم میاد . یه کاری بکن یه کاری بکن . بیشتر خوشم بیاد . خودتم بیشتر خوشت بیاد . حال کن باهام .. خاله مهشید می خواد تو رو ازم بگیره . زود به کار گره گفتند بره خونه ما خودمون کا را رو انجام میدیم . میخوان تو رو از من بگیرن . تو بابای خوشگل من فقط مال خودمی . کوس نقلی و تازه دخترم داغ و خیس شده بود و اونم که کیرو می مالوند رو کوسش این داغی رو به مغر کیرم می رسوند . خودمو رها کردم تا هر چی که می خواد بشه بشه .. نورا کیر کلفت منو پی در پی به وسط کوسش می زد و با هر مالشش لبه های کوس رو به دو طرف بازشون می کرد .. -آخخخخخ -جووووون بابا . کیف کن . . خاله بره گمشه . من به دردت می خورم . بابا اگه از اون چیزا داره می ریزه بذار بریزه .. نورا حالا دو دستی به کیرم چسبیده بود .. زبونم بند اومده بود . اون گولم زده بود . حداقل واسه این مسئله که راضی بودم منی من رو تن نازش و رو ناز نازش بریزه . وقتی که اولین قطرات منی از کیرم خارج شد نورای من با یه نرمش خاصی به مالش کیرم ادامه داد و منم حس کردم که خیلی راحت و روون دارم روی کوس کوچولوش خالی می کنم . با دستاش به کیرم انرژی می داد و پس از تموم شدن آب هم دیگه ول کن نبود . -نورا خوبه .. حالا بذار پاکش کنم . ولی اون کف دستشو گذاشت زیر کوسش و آب های رو کوسو جمع کرد و اونو به سینه هاش مالید . با دستمال کوسشو تمیز کردم . می دونستم در یک حالت بحرانیه . حشرش زده بالا و هوس زیادی گیجش کرده . واسه همین تر جیح دادم از راه میک زدن کوسش برم کمکش . بااین که کوس خیسشو با اشتها میک می زدم ولی از این که آب کیرم قبلا روش قرار داشته یه جوری می شدم ولی به خاطر دخترم هر کاری حاضر بودم که انجام بدم . کوس کوچولوی نورا  نه تنها انرژی زیادی ازم نمی گرفت بلکه انرژی بخش بود و بهم قدرت می داد . -بابا جونم خیلی خوشم میاد . تا صبح باید بخوری ولم نکنی . من میخوام میخوام می خوام . خیلی با حاله . وقتی هم که تو خوشت میاد بیشتر لذت می برم . نورا کنترلشو از دست داده بود . به هر چیزی که دور و برش بود چنگ مینداخت . دستمو دراز کرده گذاشتم رو دهنش تا اهالی خونه رو به سمتمون نکشونه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی ÷

2 نظرات:

hero گفت...

حسته نباشی ممنون از اینکه به همهی نظرات خوانندگان جواب میدی این نشون میده که واسه ما احترام قائل میشی

ممنون .

ایرانی گفت...

سلام هرو جان ! من همه شما رو دوست دارم . احترام به شما یعنی احترام به خودم یعنی اون انتظاری که من از جامعه انسانی دارم .. خودم باید پیشقدم بشم تا بتونم از محبت و دوستی و احترام متقابل انسانها بگم . وقتی داری بایکی صحبت می کنی دوست داری اون چه جوری باشه ؟ اگه جای خودتو باهاش عوض کنی اون وقت می بینی من و تو همه با هم ما شده و این ما همونیه که خدای بزرگ آفریده . درود بر تو قهرمان بزرگ هروی دوست داشتنی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر