ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

کنتور من و کنتور برق

من اسمم سانازه و خیلی هم نازو حشری هستم . بیست سالم بود که منو به یه سی ساله گردن کلفت و پول و پله دار شوهر دادند . تو یه خونه ویلایی تو یکی از همین شهرستانها زندگی می کردیم . همون اول ازدواج بود و بچه هم نداشتیم . شوهر جونم از صبح تا غروب می رفت سر کار . همه جور کار داشت . بساز و بفروش و خرید و فروش طلا و چند تا مغازه رو هم اجاره داده بود .. ناهارو میومد خونه .. منم اون جوری نبودم که حتما پای بند حجاب و این چیزا باشم . بدون روسری و با لباسی راحت جلو فامیلاش ظاهر و حاضر می شدم . هرکی هم که در می زد اگه ضرورتی بود که برم دم در با همین شرایط می رفتم . تا این که یه روزی مامور برق در می زنه و میاد داخل . منم پا به پاش بودم که مطمئن شم از خونه خارج میشه . مامور خیلی جوون و خوش قیافه ای بود . شاید فکر نمی کرد که من زن خونه باشم . حتما فکر می کرد من دختر صاحب خونه ام . چون یه چشمکی بهم زد و یه سری تکون داد که من راستش لجم گرفت از این که اون این رفتارو باهام کرده . هرچند یه جورایی هم قند تو دلم آب شد و پیش خودم می گفتم اگه من یه زن مطلقه بودم حتما خیلی راحت باهاش می رفتم . ولی بعد به خودم گفتم زن زبونتو گاز بگیر خدا نکنه از شوهرت جدا شی . البته اون بیچاره هم تقصیری نداشت که همچین بر داشتی در مورد من کنه . واسه این که هیچ کوس خل دیوونه ای هم حاضر نبود بدون روسری و با یه دامن مینی بره درو واسه مامور برق باز کنه .. ماموره رفت ولی بعدا که نشستم با خودم فکر کردم حس کردم که بد جوری زدم تو ذوقش . تا این که دوماه بعد شوهر بنده و خونواده پدریش رفتند سفر زیارتی سوریه و ده دوازده روزی خونه  دار شدم که شبا رو داداش کوچیکه ام میومد پیش من یا اون و مامانم میومدن که تنها نباشم و صبح دو تایی شون می رفتن . داداش می رفت پیش بابا سر کار و مامانم می رفت تا به کار های خونه اش برسه . تو همون روزا  این ما مور برق دوباره پیداش شد . بازم با اون نگاههای هیزش داشت منو می خورد . معلوم بود که منتظر یه اشاره از منه تا با سر بره .. تابستون هم بود و کنتور هم از اون کنتور های برق قدیمی و دیجیتالی هم نبود و مصرفی ما هم زیاد بود -ببخشید یه راهی نداره کنتور دیجیتالی بدن به ما تا اون ساعات کم بار دیگه واسه ما میان بارحساب نشه ؟/؟ -شما نگران این چیزایین ؟/؟ من که خیالم نبود و شوهرم ده تا از این پولا رو دندش نرم پرداخت می کرد ولی می خواستم یه جورایی مخشو کار بگیرم . آخه دو ماه هر شب با خودم کلنجار رفته بودم که دفعه بعد دیدمش باهاش چه بر خوردی داشته باشم و بالاخره تصمیم گرفتم که باهاش راه بیام و اگه خواست خودمو در اختیارش بذارم . دیدم یه کارایی کرد ویه چیزایی رو دستکاری کرد و حالا شما ره ها رو عقب برد یا نه دقیقا متوجه نشدم ولی گفت ردیفش کردم .. -دستتون درد نکنه آقا . -احسان در خدمت شما احسان .. طوری به پر و پاچه من خیره شده بود که یه پسر به دوست دخترشم این طور نگاه نمی کنه . -اگه بازم جایی مشکلی دارین من در خدمتم .  مشکل خاص دیگه ای نبود فقط یه جا یه جایی پریز برق از جاش در اومده بود و باید جا می رفت و زیاد وارد نبودم . ازش خواهش کردم بیاد بالا و اونم از خداش بود . اومد و اونو هم برام درست کرد . خیلی پررو و از خود متشکر بود . تو چشام زل زده بود و اگه یه اشاره بهش می کردم کافی بود که شونه هامو بگیره و بغلم بزنه . -ببینم اگه جایی هست که باید دستکاری شه و تعمیر بهم بگین . -ببینم شما کنتور برقو که دست زدین تا نشون نده کارکرد واقعیش چقدره . این جوری که از حرکاتتون بر میاد شما به خیلی چیزای دیگه هم آشنایی دارین و وارد به خیلی از کارا هستین . می تونین طوری کنتور منو هم دست بزنین که کارکرد منم نشون نده ؟/؟ .. یه نگاهی به من انداخت و لباشو با یه حالت سوت زدن  گرد کرد و با چشاش طوری خندید که خوشحالی و تعجب رو در تمامی وجودش می خوندم .. -اینو که دیگه خیلی تخصصی تر از کنتور برق واردم .. رفتم تا حرف بعدیمو بهش بزنم بغلم زد وتا رفتم فکر کنم که باید چیکار کنم لباش رو لبای من بود . برق ناگهانی منو گرفته بود . -ببینم احسان خان این جوری که شماره کنتور من میره بالا و کارکرد من خیلی زیاد تر نشون میده -نگران نباشین خودم میزونش می کنم . -زن نداری ؟/؟ -نزدیکه .. فعلا که یکی دست به نقدشو دارم . راه اتاق خوابو وارد بود ولی رو هوا لختم کرد و منو برهنه انداخت رو تخت . دیگه نفهمیدم باهام چیکار کرد فقط می دونم هر کاری که می کرد کار بعدیش هیجان انگیز تر بود . قبل از این که کیرشو فرو کنه تو کوسم و بعد از میک زدن اون کف دستشو گذاشنه بود روی سطح کوس و با حالت خاصی به اون منطقه چنگ مینداخت که بی اختیار دستم رفت سمت کیرش و با ور رفتن با کیر احسان و علامت های مخصوص حالیش کردم که دیگه باید شمشیرو بذاره تو غلافش . پسر حرف گوش کنی بود . آخ که طلسم شکنی چه مزه ای می داد . تازه داشتم از ازدواج کردن کیف می کردم . اون وقتا که شوهر نداشتم حداقل ماهی یک کیر تازه رو در اختیار داشتم ولی ازدواج بد جوری دست و پای منو بسته بود . داشتم فکر می کردم که حالا می تونم شوهرمم بیشتر دوست داشته باشم و خشم کمتری نسبت به اون درخودم احساس کنم . خوشم میومد از این که احسان مثل کوس ندیده ها کوسمو می گایید . کیرش با این که خیلی کلفت بود ولی پونزده شونزده سانت بیشتر نبود واسه همین اونو فرو کرد تا ته کوسم و باسنشو می گردوند و سطح بالای کیر و کوسو درحالت تماس و اصطکاک شدید قرار داده بود و با این کارش حس کردم که یه حرکتای خود جوشی در بدنم داره انجام می گیره . دوست داشتم با سرعت بیشتری این کارو انجام می داد . این برق کش ماهر ما یهو دست از چرخش کون بر داشت و دوباره به سرعت گاییدن خودش اضافه کرد . همون چیزی که من می خواستم . -احسان .. کارت درسته . فقط جون این کیر و جون این کنتور . -می خوای کاری کنم که شماره رو برسونم به قبل از گاییدنت؟/؟  -اوووووهههههه خیلی خوبه خیلی خوبه .. تا هر وقت که شوهرم نیاد حاضرم زیر کیر تو باشم . ولی دو دقیقه نشد که منو در حالی که دستامو به شدت دور کمرش حلقه زده بودم به ارگاسم رسوند . در همون حالت بدون این که بهش بگم آبشو ریخت تو کوسم . همون کیرو از کوسم کشید بیرون هرچی بهش گفتم دردم میاد و از کون درد می ترسم خیلی ماهرانه مثل بعضی از آمپول زنایی که خیلی واردن کرد تو کونم . طوری که خیلی لذت می بردم . -احسان جون کونم پلمب شده بودا - منم دوباره آک آک و پلمبش می کنم . شوهر بی عرضه ات خیلی هنر کنه همون تا نصفه های کوست فرو کنه  دیگه این کون بیچاره باید خاک بخوره و حسرت گردگیری رو داشته باشه . بازم کار خودمه . -تو از کجا می دونی -معلومه از این کنتور مشخصه .. چند لحظه بعد گرمای آب کیرشو تو کونم حس می کردم . دلم می خواست که شبم پیشم بمونه و یه جورایی  مامان و داداشو امشب پیش خودم نداشته باشم ولی دیگه می ترسیدم . درعوضش روز بعدش دوباره ازش پذیرایی کردم . همون کیر گشایی یه مقدمه ای شد  واسه کوس اندازی روی کیرهای دیگه . حالا دارم یه جورایی رو مامور آب و گاز هم کار می کنم . راستش اون دوتا با این که جوون هستند ولی زیاد خوش تیپ و خوش هیکل نیستند . تازه می خوان بگن خیلی چشم پاکیم و هر وقت  منو می بینند متانت خودشونو حفظ می کنند ولی من که خودم جنس خراب مردا رو خوب می شناسم و می دونم هر وقت بخوام و اگه یه خورده بیشتر روشون کار کنم می تونم اونا رو هم اسیر خودم کنم ... پایان .. نویسنده .. ایرانی 
 

ابزار وبمستر