ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 27

کبری جان این قدر خودتو ناراحت نکن . حالا از زبونت پرید . این بچه های باادبی که من دیدم همیشه همین طور با ادب می مونن . تازه شما که حرف بدی نزدید . اسم اونو بر دید . مگه اسمش چیز دیگه ایه ؟/؟  همونیه که شما فرمودید و این پسرای گل هم تا اونجا که می دونم اهل سوءاستفاده نیستن . جمال وکمال شورت منیره رو از پاش در آوردند و خودشونو هم لخت کردند . دیگه باید  خیلی سریع پیش می رفتند . کبری خیلی عجله داشت . می ترسید . -مامان حالا بابا چه می دونه ما اینجا هستیم . چند روزه با منیره جون حال نکردیم -راست میگه داداش کمال . یه خورده بیشتر . مزه میده . مامان خودتو دوست داری کارتو با بابا زود تموم کنی ؟/؟ منیره : جمال زشته آدم به روی مادرش نمیاره . من این جوری به شما آموزش ندادم . پنبه های منو رشته نکن . چیکار به کار بابا مامانت داری .. کبری صورتش سرخ شده بود . -مامان معذرت میخوام منو ببخش تکرار نمیشه . کبری ایستاده بود و جمال و کمال اونو وسطشون قرار دادند به این صورت که رو زانو نشستند و جمال از پشت در حالی که دو تا قاچ کون منیره رو به پهلو ها باز کرده بود زبونشو گذاشت رو کوسش و کمال هم از جلو کوس منیره رو می لیسید . منیره حس کرد که دوباره رسیده به اول راه هوس . این همه سلمان اونو گاییده بود و این دو تا پسر دوباره اونو سر شوق و ذوق آورده بودند . یه دستشو گذاشته بود رو سر جمال و یه دست دیگه شو رو سر کمال و از دو طرف سرشونو به طرف کوسش فشار می داد . یه لحظه می خواست به کبری بگه که این سیستمو یاد بگیره که دید اگه نگه بهتره چون کبری که در آن واحد به دو نفر کوس نمی داد . جمال : داداش کمال به منیره جون نشون بدیم که چقدر قوی هستیم ؟/؟ کمال : نشون بدیم داداش .... دوتایی منیره تنومند رو بغل زده و اونو راحت بلند کردند . جمال کیرشو فرو کرد تو سوراخ کون گشاد منیره و کمال هم گذاشت تو کوسش و رو هوا اونو می گاییدند . کبری : پسرای گلم این جوری کمر درد می گیرین . -مامان این جزو آخرین تکنیک ها و تکنولوژی روزه . دفعه پیش خسته می شدیم ولی من و داداش این هفته کلی ورزش کردیم تا با این فن آوری خو گرفتیم . منیره : بچه ها خسته میشین -منیره جون حالتو بکن . فکر ما نباش . ما به خاطر تو و کوس و کون تو و عشق تو از جونمون هم می گذریم . یک بسیجی همیشه باید قوی و آماده باشه . ما طوری تمرین کردیم که انگار میخواهیم بریم جنگ . اون سعادتو نداشتیم که سی سال پیش باشیم و بریم جبهه و قدرت و شهادت طلبی خودمونو نشون بدیم ولی حالا این جوری نشون میدیم که یک بسیجی هستیم و یک بسیجی جان بر کف هرگز شکست نمی خوره . کبری : درود بر اصل و نسب و ریشه شما . شما مایه افتخار منید . دوتاپسرا شیر شده و رو هوا با سرعتی فوق العاده کیرشونو تو کوس و کون منیره فرو می کردند و درش می آوردند .-آخخخخخخ .. هر دفعه بهتر از دفعه قبل باورم نمیشه . باورم نمیشه که این قدر قوی و شایسته باشین . درود بر شما . حقا که بچه های پدرتون هستین . کبری بر و بر نگاهی به منیره انداخت و اینو به حساب این گذاشت که این حرفو سهوا به زبون آورده وگرنه این معناش این بود که ملا شریف هم مثل این بچه ها بوده یا هست . منیره از هیجان زیاد زبونش بند اومده دستاشو به سینه هاش می مالید تا هوسشو پخش کنه . . کیر سفت کمال و جمالو تو کوس و کونش به خوبی حس می کرد . اینو هم حس می کرد که این دو تا کیر به نسبت دفعه قبل یه سفتی خاصی پیدا کرده . ممکنه رشد مختصری این چند روزه داشته ولی یه جور مشکوکی سفت و عین سنگ شده بود . هر چی بود که خیلی به منیره حال داده بود . زن می دونست که اگه سه چار دقیقه دیگه به همین صورت اونو بگان برای چند مین بار در این روز ارضا میشه و این در این سن و حالت و موقعیت براش بی سابقه بود . ولی آرامش زیاد و دو تا نیروی جوون ... چشاشو بست و رفت تو کما . فقط خیلی آروم گفت پسرای کیر طلا فقط چند دقیقه همین جوری منو بگایین . بسیجی های دلاور از جان گذشته پس از این همه تلاش تازه داشت عرقشون در میومد . جمال فریاد می زد کی خسته هست کمال می گفت دشمن . .. منیره احساس سبکی و آرامش می کرد . یه لحظه لرزشی تو تمام بدنش بوجود اومد که کبری متوجه شد . منیره بازم به نهایت کیف رسیده بود . -بچه ها حالا منو بذارین زمین . خالی کنین آبتونو . شیر مادر حلالتون .. کمال زیر قرار گرفت و جمال هم رفت پشت منیره و با کلی ماچ و بوسه و حال دادن به منیره آب کیرشونو ریختن تو سوراخای منیره جونشون . کبری : بچه ها حالا که کارتون تموم شد می تونین برین خونه . من و منیره جون باهم یه سری حرفای زنونه داریم . هرکدومشون یه دقیقه ای لباشو رو لبای منیره قرار داده و یه دقیقه ای مثل عاشق و معشوق همو بوسیدند . کبری : زود باشین .جمال : توجه به زن بعد از سکس خیلی خوبه . اصلا واسه هر دو طرف خوبه .. کبری : منیره جون جالبه . پسرام اینا رو دیگه از کجا یاد گرفتن . منیره : وقتی میگم یه بسیجی در همه جا استعدادش خوبه و قویه باز میگی نه . این پسرا به صورت خود جوش و اتوماتیک خیلی چیزا رو یاد می گیرن که عقل جن هم بهشون نمی رسه . . بچه ها رفتند .. منیره یکی از کلیدهای خونه شو و اتاقا رو داد به کبری و گفت هر موقع که ضرورت دید و صلاح دونست می تونه بیاد خونه شون و هر جایی رو که تشخیص داد باید دکورش دست بخوره و اسلامی تر شه انجامش بده یا اگه نیازه قاب عکسهایی که حال و هوای روحانی و معنوی داره به در و دیوار بچسبونه و کار هایی از این قبیل . کبری هم بهش گفت که جلسه بعدی خونوادگی تو خونه اوناست و از منیره دعوت کرد که به عنوان مهمان افتخاری بیاد اونجا و بعدا یه جوری براش ردیف می کنه که همیشه در این مجالس شرکت کنه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

مثل همیشه عالی اما امیدوارم این کبری هم مثل منیره بیفته تو خط کس دادن

ایرانی گفت...

سلام به آشنای گل و عزیز و خوبم . در این که از دست این آخوندا شاکی و گله مندم شکی نیست . در داستان تک قسمتی صیغه مشاعی و خیلی داستانهای دیگر تمام کس و کار شان را اعم از زن و مادر و خواهر و دختر به بیراهه کشانده ام . هرچه می کشیم از دست امریکا و این طایفه است ولی در این داستان سبک و سیاق و سیستم به گونه ای ریخته شده و تنظیم گردیده که اگه کبری بره تو خط عملیات , شیرازه داستان از هم می پاشه و اون مفهوم خودشو از دست میده . بذار این زن آخوند در همون دنیای حماقتهای خودش باقی بمونه و آبستن سوژه های متنوعی باشه . سپاسگزارم از دقت و پیشنهادت ..ایرانی

 

ابزار وبمستر