ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان ! خاله ! زشته 2

مامان تا منو دید بد جوری هول کرده بود .. ولی خاله فرشته همون مادر شوهر نازنین خونسردی خودشو حفظ کرده گفت دخترم کاری داشتی ؟/؟ -نه رفته بودم آشپز خونه یه چیزی بر دارم -ببینم اگه گرمته بیا یه دوشی بگیر و پشتتم یه لیف و کیسه ای می زنیم دیگه تنها نرو حموم . ببینم خواب بودی ؟/؟ .. می خواست هرجوری شده بفهمه که من اونا رو دیدم یا نه ولی به روی خودم نیاوردم . ولی دعوت حمومشو قبول کردم . از اونجایی که اونا لخت بودند منم دیگه خجالتو کنار گذاشته و خودمو کاملا برهنه کردم و رفتم داخل . مامان و خاله از پشت سرم یه حرکاتی رو انجام می دادند و با توجه به شناختی که از اونا داشتم می دونستم از این که به خیر گذشته و من چیزی رو ندیدم خوشحالند . راستش براشون متاسف بودم ولی یواش یواش واسه خودمم داشتم متاسف می شدم . چون یه جوری شده بودم . گربه لعنتی اگه نمیومدی و از این طرف رد نمی شدی صحنه های مهیج تری رو می دیدم . خاله فرشته اومد تا پشتمو لیف بزنه . وقتی دستشو پشت سرخودم حس می کردم و این که این دست و اون چشما ممکنه به دنبال این باشه که با من حال کنه و از تن و بدنم لذت ببره یه جوری می شدم . واقعا حرکاتشون زشت بود . با این حال وقتی لیفو گذاشت رو کونم و با دو تیکه اش ور می رفت دلم می خواست یه خورده دستشو پایین ترم بفرسته و لاپا و کوسمو هم لیف بکشه . کف دو تا دستمو گذاشتم رو برشهای کونم و به دو طرف بازشون کردم تا فرشته حالیش شه که باید کوسمم تمیز کنه . با جملات بعدیش فهمیدم که یه نظرای خاصی هم راجع به من داره -فرزانه جون عجب بدنی داری . بیخود نیست پسرم هر جا که شبو بمونه میگه باید کنار عیالم بخوابم . خوش به حالش . من که یه زنم دل منو برده وای به حال اون که مرده و اونجاش در جا بلند می کنه . الان کوس عروس گلمو هم تمیز می کنم تا واسه شوهر جونش آماده آماده باشه .. راستش چون اخلاق مامانو هم فهمیده بودم و متوجه لز بین بودنشون شده بودم دیگه خیالم نبود که خاله جون پیش مامان این جوری باهام حرف بزنه . تازه حال هم می کردم . به مادرشوهرم که همون خاله ام هم می شد می گفتم مامان جون -مامان جون قابل شما رو نداره . دستاتون جادومی کنه . اگه دوست دارین بفرمایید . مامان فرشیده گفت دخترم چته تو که اهل این حرفا نبودی زشته . من تو رو این جوری تربیت نکردم . خونم به جوش اومده بود . این همه لز بازی و کار خلاف از اونا دیده بودم تحمل کرده بودم ولی این جور دورویی و ریاکاری و فیلم بازی کردن از مادرو نمی تونستم تحمل کنم . اینجا بود که به جای مامان جون گفتم خاله جون .. خاله جون مامان جون زشته . البته من از مامانم گله دارم . پیش ما دیگه فیلم نیا . من الان یه ساعته شما رو زیر نظر دارم . هر کاری که کردین دیدم . مامان واسه کی داری فیلم میای . پیش خاله جون دیگه از این بازیها در نیار دیگه .. -عزیزم فرزانه منو ببخش از این بابت به کسی چیزی نگو .. این یه هوسه دیگه . می بینی ما این جوری راضی میشیم . بالاخره هر کسی یه جوری حال می کنه . عشق بازی با شوهرامون راضیمون نمی کنه . اگرم بکنه این کار یه کیف خاصی داره که تا کسی انجامش نداده باشه متوجهش نمیشه . -خب اگه راست میگی به منم آموزش بده ببینم . حالا این من بودم که به مادرم تشر می رفتم بخواب رو زمین مامان . اگه میخوای به کسی چیزی نگم باید به من ثابت کنین که این کار ارزششو داره که شما تا این حد خودتونو وارزشهای انسانی خودتونو ببرین زیر سوال . خنده دار بود خودمم با ترفند می خواستم حال کنم فیلسوف شده بودم . کوسمو گذاشتم رو سر مامان و اونو رو دهنش می گردوندم . یه نگام به خاله ام بود ببینم چیکار می کنه . اون داشت از حال می رفت و با یه زار و التماس خاصی به صحنه نگاه می کرد . -دخترم اگه میخوای منم بیام کمک -بیا مامان جون میخوام زودتر بهم نشون بدین که این جوری حال کردن چه مزه ای داره . کوسمو که رو دهن مامان می کشیدم یه هیجانات خاصی در من به وجود میومد . شبیه همون حالتی که کیر به من میده و در من به وجود میاره . همون لذت همون تشنگی و التهاب برای ادامه کار .. -آهههههه مامان مامان کوسمو ولش نکن .. خاله اومد و سینه هامو تو چنگشون گرفت و لباشو گذاشت رو لبام . کوسم دیگه سست شده بود و کل بدن من در یه بیحالی خاصی به سر می برد . دیگه نمی تونستم رو دهن مامان حرکتی کنم واسه همین اون با زبون و لب و دندوناش کوسمو میک می زد . دست و پام شل شده بود از حال رفته بودم . کیر شوهرم خیلی بیشتر از اینا باید فعالیت می کرد تا منو به این درجه از شور و حال برسونه . بی خود نبود که این دونفر این جور با لذت داشتند با هم عشق می کردند . دیگه بی انصافی بود اگه من می خواستم واسشون مایه بیام . دست و پا و کل سیستم بدنم شل شده بود . همونجا کف حموم دراز شدم . خوابم گرفته بود . مامان و خاله دوتایی شون اومدن رو من . -عروس گلم ورودت به جمع خودمونو به فال نیک می گیریم -دخترم خوش اومدی . با ورود یه نیروی جدید و سه نفر شدنمون دیگه از این به بعد بیشتر و بهتر حال می کنیم . -مامان جونای من . امروزو دریابین .. -کنیزتم دخترم . خودم سرحالت می کنم -عروس گلم همچین سر حالت بکنم که دیگه شبا به جای خوابیدن پیش شوهرت بگی که می خوای پیش مادر شوهرت بخوابی ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر