ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 36

دیوونگی من گل کرده بود واونارو هم هماهنگ با خودم دیوونه کرده بودم . معلوم نبود اونا دارن منو میگان یا من دارم اونا رو می کنم . سرمو گذاشتم زمین و پاهامو طوری خم کردم که یه حالت تقریبا نود درجه بگیرم و ازشون خواستم که فرو کنند تو کوس و کونم . این بار رامبد گذاشت تو کوسم و جاوید کرد تو کونم . خیلی خوشم میومد و اونا هم تا اونجایی که می تونستند باهام ور می رفتند . اونا نیمه ایستاده در حال گاییدنم بودند . دستای رامبد در حال ور رفتن با سینه هام بود . با این که گردنم درد گرفته بود ولی گذاشتم به کارشون ادامه بدن . از اونجا دوتایی شون رو هوا منو گاییدند . بازم دوکیره . چه مزه ای می داد سواری خوردن و راحت کیف کردن . وقتی بیشتر لذت بردم که منو بردن به یه حمومی که تمام تنم نرم شده بود . دلم می خواست تو بغلشون می خوابیدم . چشامو بستم و به تنها چیزی که فکر می کردم ورود و خروج کیر هایی بود که می رفت تو کوسم و بیرون کشیده می شد . گاهی صداشونو می شنیدم که می گفتند عجب جنده ای . اصلا نمیگه زود باشین کار دارم می خوام برم -هرچی بهش بدیم بازم کمه .. یه خورده سعی کردم که بر خودم مسلط  باشم و حواسم جفت باشه . تا زود تر به ارگاسم برسم . به اندازه کافی فعالیت کرده بوده به اونا حال داده بودم . دیگه نمی دونم چه حالی داشتم . فقط می دونم یه کیر تو دهنم بود و در حال ساک زدن بودم و یکی تو کوسم در حال مانور دادن بود . حس کردم که به لحظه های قبل از ارگاسم رسیدم کف یه دستمو رو سینه ها و یکی دیگه رو رو کوسم قرار دادم و با حالتی خواب آلوده هم با خودم ور می رفتم و هم کیر  جاویدرو ساک می زدم . رامبد وقتی که با حرکات و تنش های من حس کرد که دارم ارضا میشم یه خورده تند تر کیرشو فرو می کرد تو کوسم تا سر حال ترم کنه .. اونم مثل خیلی های دیگه کارشو بلد بود . همراه با اوج من اوج گرفته سرعتشو زیاد کرده بود . پاهامو به کفه حموم می زدم . ولی دیگه تموم شده بود . آبم اومده بود . با همون حالت کیر تو دهن تنمو از زمین بالاتر آورده دستامو گذاشتم رو باسن رامبد و اونو به کوسم فشردم  و نذاشتم که تکون بخوره . فهمید که دوست دارم آبشو تو کوسم خالی کنه .. -جاااااااان جنده من بگیر که آبم داره میاد .. کیر تو دهنم بود و نمی شد ابراز احساسات کرد . ولی بعد از این که رامبد آبشو ریخت تو کوسم یه دستی بهش زدم و یه حرکتی به کیر تو ی دهنم داده که یعنی حالا جاوید باید بره آبشو خالی کنه تو کوسم . جااااان چه حالی داد . رامبد  کیرشو کرده بود تو دهن من و جاوید داشت کوسمو می گایید . اون زیاد تلمبه نزد و با همون سی چهل تا ضربه اول خالی کرد . این رامبد تخس  وقتی کیرشو ساک زدم یه چند قطره ای از آب باقیمونده تو لوله کیر رو با چند قطره آب جدید قاطی کرد و ریخت تو دهنم . حسابی سیرابم کرده بودند . سه تایی افتاده بودیم رو هم . اونا هم از حال رفته بودند . وقتی پاشدیم و خودمونو مرتب کردیم دیدم کلی پول تحویلم دادن . نشمردمشون و بهشون پس دادم.  -داداش ما جنده بامرامیم . ما هم دل داریم آدمیم . انسونیم . تو این دنیا جز معرفت هیچی باقی نمی مونه -فتانه خانوم این ناقابلی خدمتتون باشه که ما روشو داشته باشیم که اگه بازم ازتون تقاضاکردیم شرمنده تون نشیم -ایول داش من . فدایی داری جون مولا . دشمنت شرمنده باشه . زندگیی که به دو زار نمی ارزه و نفسی که به یه مویی بنده و معلوم نیست از این در که رفتی بیرون مرده ای یا زنده ارزش نداره که واسه پول به جون هم بیفتیم . -ولی خانوم خوشگل بامرام یه جوری باید خرجت پیش بره -معرفت داشته باش اوسا کریم روزی رسونه . من حتی الان حاضرم که یه سرویس دیگه با هم بر نامه بریم . جدی می گم . جنده و حرفش . بیا یه سرویس دیگه مشغول شیم که نشون بدم مال دنیا واسم ارزش نداره جاوید : نه فتانه خانوم شما خسته این باید استراحت کنین . اگه دوست دارین  همین جا استراحت کنین . درهمین موقع موبایل جاوید یا رامبد زنگ خورد . جاوید گوشی رو گرفت -الو اصغر جان دستت درد نکنه . بیست بیست بود . معرکه بود .. وای گندش داره در میاد . زود بزنم به چاک -چی ؟/؟ فتانه الان داره میاد ؟/؟ این وقت شبی ؟/؟ مگه شما چند تا فتانه می شناسی ؟/؟ .. فوری غیب شدم .. جاوید روکرد به اصغر و درحالی که به تته پته افتاده بود گفت پس اونی که گاییدیم کی بود ؟/؟ از کجا جریان اصغر رو می دونست . زنگ زد دوباره واسه اصغر .. بازم چیزی سر درنیاورد . یهو مثل این که یه چیزی یادش اومده باشه -رامبد تو دیدی که اون دختره از این در بیرون رفته باشه ؟/؟ -نه -پس کجاست ؟/؟ .یه چند دقیقه ای وایسادم ببینم جریان به کجا ختم میشه .. فتانه خانوم تشریف آوردن .. یه جنده تمام عیار با ده کیلو آرایش و بیست کیلو فیس و افاده .. -زودباشین کارتونو بکنین چند جا دیگه نوبت داده دارم . دوتا انگشتاشو بهم مالوند و گفت اول پول .. تا پولمو نگیرم شروع نمی کنم . در ضمن کاندوم یادتون نره . کله شون داشت منفجر می شد . پول هم باید می دادند و تازه جون گاییدن هم نداشتند . خیلی دلم می خواست وایسم و ببینم درچه وضعیتی اونو میگان . اگه این جنده ای که من دیدم کیر این دو تا جوون اگه یه جونی هم واسه بلند شدن داشت از ترس عقب نشینی می کرد . رفتم طرف در و بازش کردم و یواشکی زدم به چاک . ولی عجب حالی کرده بودم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

دلفین گفت...

داداشی ایولا دمت گرم ادمه بده این داستان های قشنگتو

ایرانی گفت...

درخدمت داداش دلفین گل و سایر عزیزان هستم . شب خوش ...ایرانی

sara گفت...

سلام خوبی؟برگشتتتتم:)نشد که نیام.
راستی ندای عشق رو تموم کردم قشنگ بود مرسی ولی خیلی عاشقانه بود از متنی ک نوید نوشته بود تا ندا توی دانشگاه بخونه خیلی خوشم اومد..مرسی خیلی قشنگ بود اگه قسمتای رمانتیکشو در نطر نگیریم(شوخی)

ایرانی گفت...

سورپرایزم کردی سارای نازنین ! فکر نمی کردم به این زودیها برگردی . خوشحال شدم جملاتتو دیدم و خوندم . خسته نباشی بالاخره ندای عشقو تموم کردی . درساتو چیکارش کردی . در هر حال شرایط برای تو هر طور باشه برای من همون سارای دوست داشتنی و منطقی هستی . ولی هیچ اینو می دونی که من حس می کنم خودت خیلی رمانتیکی یا در اصل این طور بودی و حالا حداقل فطرتا این طور (رمانتیک )هستی ..شاد و موفق و تندرست و سرحال باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر