ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانم مهندس قسمت سی و هشتم

باورم نمی شد که دوتایی مون لخت کنار هم باشیم و منی که یه جورایی سایه شو با تیر می زدم این جوری وابسته اش شده باشم . با دستام طوری موهای سرشو نوازش می کردم و اونو به کوسم می فشردم که دلش نیاد به این زودیها میک زدنو ول کنه . اون خیلی زرنگ بود و مطلبو گرفت -روشنک می دونم چی میخوای . می دونم که خوشت میاد . تا هر جا که بری و بخوای باهاتم . -همیشه باش . -دوستت دارم خانم مهندس . -اینو دیگه باور نمی کنم . کوستو بخور از برکت اینه که همش داری واسه خودت یه چیزایی نمیگی -دیوونه موقع سکس هم دست از متلک گفتن ور نمی داری ؟/؟ -اگه پسر خوبی باشی و شیطونی زیاد نکنی من مرض دارم بهت متلک بگم ؟/؟ -یعنی با روشنک خودمم شیطونی نکنم ؟/؟ -اوووووههههههه از کی  تا حالا مال تو شدم ؟/؟ -دوست نداری مال من باشی ؟/؟-تو مال و اموال زیاد داری دیگه منو می خوای چیکار . ببینم تو خوشت میاد منم مال و اموال زیاد داشته باشم ؟/؟ -مردی گفتن زنی گفتن .. -آقای قدیمی اندیش . کارتو بکن . ضد حال نزن . کاری نکن هوسم بخشکه پاشم برم .   بد جوری جفت کرده بود . دیگه ساکت موند و حرفی نزد . ناکث خیلی حال می داد . هم با میک زدن کوسم و هم با لیسیدن اون . زبونشو از رو کوسم یه خورده به طرف پایین تر هدایتش کرد و دوست داشت هر طوری شده سوراخ کون منو هم لیس بزنه . آه که چقدر از این حرکتش خوشم میومد . اول با انگشت روش مالید بعد کونمو از زمین داد بالاتر و وقتی که به سوراخ کونم مسلط شد زبونشو گذاشت روش و لیس زدن اونجا رو شروع کرد . انگشتاشم در این حالت فرو می کرد تو کوسم و درش می آورد و می ذاشت دهنش و پس از لیس زدن انگشتاش دوباره می رفت سر لیسیدن سوراخ کونم .. -بهروز بهروز تو خیلی باحالی .. -هنوز حالمو بهت نشون ندادم .. دوستت دارم روشنک عاشقتم . تو فقط باید مال من باشی -و تو هم مال من و شیلا . این طور نیست ؟/؟ -نه کی همچین حرفی زده . امکان نداره من جز تو دنبال کس دیگه ای باشم . -اگه این طور شه که میشه هشتمین عجایب دنیا -با عشق تو روشنک همه چی امکان داره .-اگه چند بار دیگه این حرفو تکرار کنی ممکنه یه جورایی باورم شه که دوستم داری . -پس تا صبح بهت میگم که دوستت دارم -بنازم رو رو میخوای تا صبح بغلم باشی ؟/؟ -چه اشکالی داره ؟/؟ خسته نشدی این همه تنها خوابیدی ؟/؟ عزیزم صدای امواج دریا . سکوت شب .. آرامش و ستارگان بوی عشق و زندگی .. از وقتی که تو رو دیدم انگار همه چی واسم رنگ و بوی تازه ای پیدا کرده -خیلی زبون بازی بهروز -خیلی بی احساسی روشنک . من و تو در واقع باید جامون عوض می شد . من می شدم  زن و تو می شدی مرد . -پس اومدی سر حرف من .  اگه من می شدم مرد که به نظر جنابعالی مردا بی احساسن پس خودتم که یه مردی بی احساسی . -دختر تهرونی تو دیگه کی هستی . -باز خوبه که هم شهری تو هستم و دوتایبی مون تو این ولایت غریب  زیر آسمون آشنا و آشنایی داریم حال می کنیم . -واسه این خوش زبونیهات هم که شده ولت نمی کنم ..روشنک ! -بنال ! -دوستت دارم -اینو که از سر شب تا حالا داری میگی -میخوام بازم بگم تا توی ذهنت بچسبه -گوش من والله از این حرفا پره . دیگه مشکل به خدا گول بخوره .. طوری بدنمو غرق بوسه هاش کرده بود که دلم می خواست زودتر کیرشو فرو کنه تو کوسم . خودمو جلوتر کشیدم و دستمو گذاشتم رو کیرش . تشنه اون بودم که زودتر اونو فرو کنه توی کوسم . بهم حال بده . بیچاره خیلی زحمت کشیده بود . نقطه ضعف و حساس مرداهمین جاست دیگه . وقتی کیرشو گذاشتم تو دهنم دیگه از توان افتاده بود و همش در حال ناله کردن بود . یه لحظه دهنمو باز کرده گفتم بگو بهروز حالا کی اسیر کیه .. بگو .. بگو .. ساکت مونده بود و حرف نمی زد . هنوز اسیر اون غرور بیجای خودش بود . می خواست بگه همه باید زیر دست من و توسط من حال کنند . اینو از حرکات و حرفاش می شد به خوبی فهمید . بی اختیار سرمو گرفتم طرف پنجره . دستامو رو لبه های درونی اون قرار داده سرمو یه خورده دادم بیرون و در یه حالت قمبلی سگی قرار گرفتم . -معلوم شد که حالا دیگه کیر می خوای و منم باید آمپول خودمو بهت تزریق کنم . روشنک نگران نباش لامپ که خاموشه از این بالا چیزی معلوم نیست .. راستش زیادم برام فرقی نمی کرد که یکی منو زیر کیر صاحب هتل ببینه . تازه اولا که هیچی معلوم نبود و از این ارتفاع طرف از پایین نمی تونست زاویه دید خوبی داشته باشه . چه نسیم ملایمی .. صدای امواج دریا منو به عالم هوس برد . چقدر از تماشای کف امواج وقتی که به ساحل می رسیدند و دنیای تیره و تا رو سفید نشون می دادند خوشم میومد ولذت بخش تر از همه اینا کیری بود که می دونست چه طور آروم آروم راهشو تو کوس من پیدا کنه و لذتمو کامل کنه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر