ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 66

واسه چی به آرمیلا آره گفتی . چرا مگه من بهت نگفتم بهت سر می زنم . -تو یه سر داری و هزار سودا . حنا از ناراحتی من ناراحت شده بود ولی آرمیلا اومد دستمو کشید و گفت داداش زودباش داره صبح می شه .. مامان الیا : چقدر لذت می برم که می بینم خواهر و برادر این قدر خوبند . آرین و فرنوش امون ندادند دونفری رفتند سراغ حنا .. نذاشتن که زنه بشینه یا جایی دراز بکشه . اونو وسط خودشون گرفتند و از دو طرف خودشونو به اون چسبوندند . -داداش نگران دوستم نباش تو بیا به من برس دلواپس  حنا نباش فعلا که داداش آرین و فرنوش حسابی شکارش کردند . از دو طرف به حنا چسبیده بودند فرنوش در حال بالا زدن دامن حنا بود که آرین زیپ یکسره پیرهن حنا رو از پشت بازش کرد . خیلی آروم و پیرهنشو انداخت گوشه ای . من و بابا رفته بودیم طرف پریسا و آرمیلا و مامان الیا سه تا زن بلای جونم شده بودند . آرمیلا به پریسا اجازه تکون خوردن نمی داد می گفت یادت باشه تو داداش منو سیر سیر خوردی حالا رو دیگه کوتاه بیا بذار ما حال خودنمونو بکنیم . وای در مقابل مامان الیا چون کوچکتر از اون بود و وابستگی خونی هم با اون داشت مراعات می کرد . هنوز شورتمو درست و حسابی پایین نکشیده بودم که آرمیلا کیرمو گرفت و گذاشت تو دهنش . مامان الیا: چه خوش اشتها دختر یادت رفته تا دیروز سایه شو با تیر می زدی ؟/؟ حالا چی شده بهمون امون نمیدی . نترس . همونجا لاپای داداشت چسبیده . در نمیره . انگاری ما هم هستیما . نمیشه یکی بخوره و بترکه و یکی دیگه از گرسنگی ندونه چیکار کنه .. آرمیلا : قربون تو و پریسا جونم بشم که شما دوتا دیگه واسم از گشنگی حرف نزنین . تازه الان باید یه خورده میوه و دسر بعد از غذا براتون بیارم تا اون چیزایی رو که قبلا میل فرمودین بره پایین و بعد اگه اشتهایی واسه تون موند ادامه بدین .. مامان و پریسا خوب دوزاریشون افتاده بود . هرچند آرمیلا به کیر لیسی خودش ادامه می داد ولی مامان هم اومد کوسشو گذاشت رو سر من و منم واسه این که ختم غائله کنم با اشتها شروع کردم به کوس مامان جونو لیس زدن و چقدرهم با سرعت و هوس این کارو انجام می دادم که از دلش در بیارم . دوطرف کون مامانو به پهلوها بازشون کرده تا راحت تر بتونم کار کوس لیسی رو انجام بدم . آرمیلا هم با عطش و هیجان خاصی در حال ساک زدن بود و کف دستشو هم گذاشته بود زیر بیضه های درشتم و طوری باهاشون بازی می کرد که انگاری می خواد یه چیز چاق و چله ای رو خریداری کنه . بابا آزاد و عروسش پریسا چاره ای نداشتند که برن طرف هم . پریسا یه شورت ریش ریش دار پاش کرده بود و بقیه تنش دیگه لخت بود . بابا بغلش کرد و وسط هال ولو شدند . زن داداش افتاد روش و اونم کیر بابا رو گذاشت تو دهنش و آزاد جونم با حرص دستشو به کون پریسا رسوند و باهاش ور می رفت . از خوبی لیسیدن کوس مامان این بودکه کونش رو سر من قرار داشت و آرمیلا چشامو نمی دید که کجاها داره دور می زنه . یه خورده گردنمو کج کردم تا ببینم حنا چیکار می کنه . آرین و فرنوش درحال پوست کردن اون بودند . حنا چشاشو بسته بود و نشون می داد که خیلی هوس داره . داداش کرده بود تو کوسش و فرنوش هم داشت کونشو می گایید این صحنه واسم خیلی ناراحت کننده بود .. ولش کن آریا ناراحت نباش اون که ارث پدرت نبود بخوای مالکش باشی . تازه هنوزم شوهر داره و شوهره ولش کرده رفته . راست میگه بنده خدا مگه توی آریا که شب و روز داری کوس می کنی ازش اجازه می گیری ؟/؟ با این حال نتونستم خودمو قانع کنم . آرمیلا هم اومد رو کیرم نشست .. -داداش داداش  امروز سر حال نیستی . آرمیلای خودتو دوست نداری ؟/؟ حال نمی کنی ؟/؟ من نمی دونم چرا حنا رو دیدی این جوری شدی ؟/؟  -ربطی به حنا نداره . مگه اون کس و کارمه .. -ولی نگات چیز دیگه ای میگه . مامان که نمی خواست بیکار بشینه اومد و لبامو با لبای خودش بست و منم دیگه نتونستم جواب آرمیلا رو بدم و راستش جواب درست و حسابی هم نداشتم که بدم . این خواهر ناز و حساس من یه اخلاق به خصوصی داشت . اگه من به کسی علاقه مند می شدم و یه حس رمانتیک بهش داشتم اون یه حس حسادت خاصی نسبت بهش پیدا می کرد . با این که از حنا دلخور بودم ولی خواستم این یه تئوری و فلسفه خودمو آزمایش کنم ببینم عکس العمل آرمیلا چیه . واسه همین سعی کردم دیگه خودمو ناراحت نشون ندم و این مامان خانومی هم هر وقت دهنشو از رو لبام بر داشت منم برم تو خالی بندی و فیلم . -داداش نمی دونی چقدر هوس دارم . چقدر هوس کیر تو رو دارم .. وای نکنه این آبجی ما بابت عشقبازی روز قبل سوتی بده .. شانس آوردیم که مامان زودتر شروع کرد به حرف زدن .-خانوم خانوما ناز داشتن . چقدر این آریا بیچاره نازتو کشید . خوشا به حال اونایی که خیلی زودتر از اینا از کیر آریا جان مستفیض شدن . -مامان کیر رو هر وقت فرو کنی تو کوس تازه هست . نه داداش ؟/؟ -اووووففففف می میرم برای آبجی گلم که یه تار موی سرشو با یه دنیا هم عوض نمی کنم . مامان بهش برخورد و گفت آریا من برات ارزش ندارم -اوخ مامان اصلش که تویی . تویی که همش هوامو داشتی . کیر من فدای کوس هردوتاتون ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

8 نظرات:

محمدرضا گفت...

خیلی زیبا بود ایرانی عزیز...داستان جالبیه...منتظر قسمت بعدی هستیم داداش گلم

ایرانی گفت...

اطاعت محمد رضای نازنین ! این داستان یکشنبه ها و پنجشنبه ها منتشر میشه . برقرار باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

ارياي بيجاره نميدونه به كي برسه عجب:‎(‎
جيبر

ایرانی گفت...

راست میگی جیبر جان ! آدم که توی فراوونی باشه نمی دونه چیکار کنه . راستی بیا با هم دعا کنیم که تیم ما پرسپولیس امسال به یک دسته پایین تر سقوط نکنه . این بازیکنایی که من می بینم قبل از بازی همه شون زیاد ماست می خورن . تنها بازی که حقشون بود ببرند بازی با استقلال بود ...ایرانی

ناشناس گفت...

ايراني اصن ازفوتبال حرف نزن كه دلم خونه ماروباش فك كرديم با اين همه بازيكن اول ميشيم يعني داغونم با اين بازي كردنشون
جيبر

ایرانی گفت...

جیبر عزیز اگه 11 تا لئونل مسی همزمان بیان و در پرسپولیس بازی کنند بازم این تیم تیم بشو نیست تا زمانی که یک مربی خوب و یک مربی بدنساز خوب نداشته باشه و این بازیکنا هم که دیگه عشق و تعصب رو فراموش کردند . باید تا سرحد مرگ جنگید . سرعتی نیستند . فقط علی کریمی دو سرو گردن از بقیه بالاتره . باید به تیم سرعت داد . اینا تنبلن .تنبل . پرسپولیس بازیکن خراب کنه . لئونل مسی اگه بیاد پرسپولیس بازیش خراب میشه . فقط دعا کن که آبرو مون نره و مثل استقلال که بیست سال پیش به دسته پایین تر سقوط کرده بود ما دیگه سقوط نکنیم که اگه اینجوری پیش بریم بعید هم نیست . انصاری فردرسایپا کولاک می کردتبدیلش کردن به یه بازیکن کوچه بازاری . این بازیکنا یک مربی بدن ساز مثل پرویز کماسی می خوان و یک مربی مثل رضاشاه کبیر دلاورکه شل نگیره . نفسشونو بگیره . شاید به علی آقا پروین با تعصب بگن دانش مربی گری کم داره ولی اینایی که دانش دارن چه غلطی کردن . هی میگن چند تا بازی رو ببازیم خوب میشیم . اول فصله بعدا خوب میشیم . یک نیم فصل ببازیم خوب میشیم .. این بازیکنا سیاست پروین رو لازم دارن وگرنه اگر قرار بر علم مربی گری بود که به نظرم بیسوادی درپرسپولیس موج می زنه پس چه بهتر یکی مثل پروین باشه و بهشون بگه شما که دارین این همه پول مفت و بی زبون می گیرین چه غلطی دارین می کنین بیشتر بازیکنای پرسپولیسو به جای اسب باید بست به گاری تا نفس بگیرن . بازم زهی به غیرت علی کریمی و مهدوی کیای سن دار . اول شدن پیشکش خودشون سقوط نکنیم حالا .. شاد و سربلند باشی جیبر گلم ..ایرانی

ناشناس گفت...

والا اصن نميدونم‎ ‎چي بگم
جيبر

ایرانی گفت...

جیبر گرامی من تنها یه چیز دیگه رومی تونم بگم صرف نظر از سایر مسائل و انگیزه و هدف و چیزای دیگه الحق والانصاف باید گفت که مدیر عامل پرسپولیس زحمت خودشوکشیده ومی خواسته و می خواد که تیم نتیجه بگیره حالا شاید درمورد یکی دو انتخاب اشتباه داشته کاری ندارم ولی دیگه نمیشه گله خاصی داشت و هرجوری هم ازش گله کنیم میشه بهانه جویی . این بازیکنان هم دیگه بعضی وقتا واقعا شوت میشن . نفس برای دویدن و به عقب برگشتن ندارن مدام می بینیم که این جلال حسینی و بنگر میرن واسه حمله ..آدم نمی دونه چی بگه . حیفه این تیم بره دسته پایین تر . تازه اگه به دسته پایین تر هم سقوط کنیم برگشتن به لیگ برتر هم سخته . اگه خوب دقت کنی پرسپولیس روی کاغذ ساده ترین بازیهاشو انجام داده و به نظر من در این 7 بازی فقط باید 3 امتیاز اونم از استقلال دریافت می کرده بازی با گهر درود که حقش باخت بود و توپ از دروازه ما گذشته بود و داور ندید . بازی با صنعت نفت و همه بازیها به غیر از بازی بااستقلال حق ما باخت بود و این 6 امتیازی رو هم که داریم تازه خیلی خوش شانسیم . به امید پیروزی در بازیهای آینده وجبران این شکستها که امیدوارم بازیکنان پرسپولیس به شکست خوردن عادت نکنند و مثل زنان بدکاره دراثر تکرار عمل بی خیال نشن .... با عرض معذرت از این زنان محترم که بسیاری از آنان بالاجبار به این کار تن درمی دهند و من قصد توهین به این بانوان گرامی را نداشته و ندارم . تازه این بازیکنان پوست کلفت بی نیاز هم هستند ...ایرانی

 

ابزار وبمستر