ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 15

به عنوان شوخی طوری که اون متوجه شه و به دل نگیره گوششو کشیدم و گفتم دختره دیوونه آخه من دو تا خواهر و خاله تو چیکار کنم . -دخترا که حرفی ندارن و اصل به خاله ام چه ربطی داره . چشمش کور دندش نرم می خواست نیاد اینجا . مگه اون اختیار دار اینه که پدر می خواد پیش دخترش بخوابه ؟/؟ ..تازه نذاشت کارگر خونه هم خوب کاراشو انجام بده زود اونو فرستاد بره .  وقت خواب شده بود . نورا رفت و یکی از لباسای شیک مهمونی رو تنش کرد که یه جوراب شلواری سفید و خوشگل هم قسمتهای لخت پاشو تا قسمتی از پاشو پوشش می داد  که ازچشم مهشید دور نمونده بود . -بابا بریم که باید برام قصه بگی . -مهشید هم یه دستی به سر و صورتش کشیده بود انگار اون ونورا مثل دو تا رقیب عشقی عمل می کردند ولی در مورد خواهر زنم همچین تصوری نداشتم . اون اصلا تو این خطها نبود .. -نورا جان بابات می خواد بخوابه . اون باید صبح بره سر کار و تو هم به درس و مدرسه ات برسی . نورا از خشم به خودش می پیچید . نفسهاشو تند تر کرده بود . چشاشو داشت در می آورد و با همون حالت دخترونه اش حس کردم که  تا دوثانیه دیگه می خواد فحش از دهنش در بیاد و نثار خاله جونش کنه . قبل از این که گند کار در بیاد فوری لب باز کرده وگفتم مهشید جون درسای نورا یه خورده سنگین شده و الان هم در شرایطیه که باید هواشو بیشتر داشت . -خب منم می تونم این کارو انجام بدم .  یه چشمکی به مهشید زدم که مثلا فعلا ولش کن . نمی دونم چرا از این چشمک من خوشش اومد و با یه لبخندی صحنه رو ترک کرد اون دو تا دخترمو بوسیدم و اونا با خاله شون رفتند .. وقتی رفتیم تو اتاقمون نورا درو از داخل قفل کرد ..-عزیزم چرا این کارو می کنی . ما مگه میخواهیم کار خلافی انجام بدیم . خندید و گفت خلاف که نه . بابایی تو یه مردی شاید بخوای که راحت بخوابی و یه سری لباساتو در آری چرا این خاله فضول باید بیاد تو رو ببینه . -نورا خیلی سر به سر خاله میذاری . یه بچه باید احترام بزرگتراشو نگه داشته باشه . -بابا من بچه نیستم . بزرگ شدم . پریودمیشم . چند بار بهت بگن من بچه نیستم . -خب حالا چرا می زنی . من که حرف بدی بهت نزدم . -الان بین من و خاله هیچ فرقی نیست . من اجازه نمیدم هر غلطی که دلش خواست بکنه و تو رو از من بگیره . -نورا جان چته تو . چرا این قدر عصبی هستی . تو که هنوز سردو گرم روزگارو نچشیدی این جوری هستی وای به این که فردا بخوای بری تو جامعه -بابا چی از این بالاتر که  اول نوجوونی ام مامانمو از دست دادم .. -خواهش می کنم یادم نیار نمی خوام موقع خواب دوباره چشامونواشک آلود و دلمونو پر غم کنی . حالا بهم بگو این چه لباسیه که وقت خواب پوشیدی . میخوای با همین بخوابی ؟/؟ --نه بابا من می خواستم خودمو واسه تو خوشگل کنم . ببین من خانو م شدم و از اونی که امروز همش می رفته جلو آینه خیلی ناز ترم . -نورا تو که خودت خوب می دونی من دخترامو از همه دنیا بیشتر دوست دارم .. -حالا کدومو بیشتر دوست داری ؟/؟ -این سوالت غلطه . خودت اگه یه روزی مادر شی متوجه می شی که اگه کسی این سوالو ازت بکنه نمی تونی جواب بدی . اگه ته دلت هم یکی رو دوست داشته باشی حتی به اونم نباید بگی -حالا بابا یواشکی به من بگو کی رو بیشتر دوست داری . من به کسی نمیگم . سکوت کرده و گفت من خودم می دونم که منو بیشتر دوست داری . لباس روشو در آورد و با یه لباس زیر ساده دخترونه که سینه هاشو بیرون انداخته بود و با جوراب شلواریش رو تخت دراز کشیده و جوراب بلندش تا نصفه کونش می رسید و شورت نازکش هم که بالاتر قرار داشت . دوباره داشت منو وسوسه می کرد بر شیطون لعنت . -بابا دیشب خیلی بهم مزه داد . تو خیلی زود از پیشم رفتی . باید بیشتر بهم حال می دادی . -عزیزم این حرفا رو از کجا یاد می گیری . چند بار بهت گفتم که این حرفای لاتی رو بذار کنار .. اونو فرستادم مثلا مدرسه کلاس بالا . انگار دخترایی که در رفاه بیشترن و همه امکانات و اینترنت در اختیارشونه راحت میرن به انواع سایتهای سکسی و این جور چیزا سر می زنن و دیگه مثل گذشته نیست که بگیم چون این مدرسه بچه های دکتر مهندس و وکیل و وزرا درش درس می خونن سطح فرهنگ و کلاسش بالاست .. نورا هم نیاز به این داشت که مراقبش باشم . دخترم دگمه های بلوزمو باز کرد و نذاشت که پیژامه پام باشه . -بابا حالا این جوری راحت تری . -عزیزم چرا جورابتو در نمیاری -نیما جونم فکر نمی کنی این جوری قشنگ تر باشه ؟/؟ -آخه گرمت میشه .. -بابا .. فوت جابه .. نفهمیدم چی داره میگه ولی خیلی به اندامش میومد . دوست داشتم پاهاشو ببوسم و دستمو بکشم رو کون دخترونه اش . از بالای کونش تا پنجه های پاشو فوت می کردم . -بابا خیلی خوشم میاد واسه چی داری از این کارا می کنی ؟/؟ -مگه خودت نگفتی که جورابتو فوت کنم .. -بابا فوت جاب .. فیتیش .... هیچی اصلا ولش .. یه پاشو داد هوا و گذاشت رو سرم و منم حس کردم که از بوییدن و بوسیدن اون قسمت لذت می برم . -نورا از این کارم خوشت میاد ؟/؟ -آره پدرم خیلی . زبونتو بکش رو ش .. -اگه زود می خوابی و با این کارم خوابت می گیره این کارو انجام بدم . -تو حالا انجامش بده قول میدم امشب بخوابم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

hero گفت...

واقعا قشنگ و عاشقانه بود دستت درد نکنه .

ایرانی گفت...

لطف داری هرو جان . خوشحالم که بازم به ما افتخار میدی و با نظرات گرمت شرمنده مون می کنی ...ایرانی

ایرانی گفت...

لطف داری هرو جان . خوشحالم که بازم به ما افتخار میدی و با نظرات گرمت شرمنده مون می کنی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر