ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تولدی دوباره 15

ریحانه از تعجب چشاش گرد شده بود . -هدیه راستشو بگو این چیه ؟/؟ کیر مصنوعی به خودت آویزوون کردی ؟/؟ -بیا جلو تستش کن . نترس من لولوخور خوره که نیستم . از کره مریخ هم که نیومدم . تو میگی من دختر خاله اتم . منم میگم نه این حرفی که تو می زنی درست نیست و من پسر خاله ات هستم . ریحانه با استرس خاصی اومد جلو . کیرمو گرفتم طرف صورتش .. -ببین ببین ریحانه جون . ریحانه ناز و خوشگلم . خوب چشاتو باز کن . ببین این کیر پلاستیکی یا ویبره نیست که من با کمر بند به خودم بسته باشم . منم شی میل نیستم . تو که خودت می دونی قبلا کیر نداشتم . حالا بیا یه خورده حرفای دیگه ای بزنیم و این حواسم پرت شه و کیرم شل شه تو یه تست حسابی بگیر تا برات ثابت شه که امروز می تونی یه حال حسابی با این کیر بکنی . حیف که دختری وگرنه یه کوس کنی با حال امروز راه مینداختم و زبونتو چفت می کردم تا دیگه به من نگی دختر خاله . چند بار بهت بگم اینی که جلوت وایساده یه مرد کیر داره . یه خورده بر افروخته هم شده بودم از این که این ریحانه احمق هنوز باورش نشده . این حرص خوردنا رو اعصاب من اثر گذاشت و کیر شل شد . -حالا عزیزم بیا یه دستی بهش بزن ببین چه جوری می پره جلو .. یه خورده دستش می لرزید -زود باش زود باش . فقط چشم از روش بر ندار . هرچند تا حالا باید فهمیده باشی . چون کیر شق شده من شل شده . حالا دوباره سفتش کن که خیلی کارا باهات دارم . دستشو گذاشت رو کیرم .. -نه باورم نمیشه . همین جور داره دراز میشه .. -ریحانه جون خیلی دلم میخواست که از این هم دراز تر میشد ولی قسمت نبود . من بنده نا شکری نیستم . آدم قانعی ام . با این کیر تا حالا خیلی کارا کردم . حالا دهنتو باز کن واسم ساک بزن ریحانه -نه من تا حالا از این کارا انجام ندادم .-فیلمشو که دیدی . تو که نباید کند ذهن باشی . حتما یاد گرفتی . یه خورده بخورش . منم قول میدم کوستو بخورم . -نه .. نه .. -آره آره کیرمو به زور فرو کردم تو دهن دختر خاله ام . یه خورده که اون داخل بود یواش یواش شروع کرد به میک زدن . -حالا شد یه چیزی . باورت شد که من پسر خاله اتم ؟/؟ کیرمو از تو دهنش در آورده و با لبام رفتم طرف لباش . می دونستم که در سکس تجربه زیادی نداره . شاید اوایل نوجوونی خودش یه حال معمولی کرده باشه ولی تا اونجایی که می دونستم اون بخار کون دادن نداشت و خیلی خجالتی و ترسو هم بود و از خونواده اش هم خیلی حساب می برد -فیلمو دوباره بذار دوباره بذار هدیه -بگو هانی هانی -حالا هرچی . فقط مراقب باش من دخترم من دخترم -منم می دونم تو دختری دختر خاله . ببین چه راحت حرفتو قبول می کنم ؟/؟ حالا من هر چی بهت میگم که من یک پسرم کو گوش شنوا ؟/؟ .. خوب می دونستم با یه دختری که هنوز به اون صورت طعم سکسو نچشیده چه بر خوردی داشته باشم . در حال بوسیدنش یه دستمو از زیر بلوزش به سینه هاش رسونده و با یه دست دیگه ام هر دگمه ای از لباساش که به دستم می رسید بازش کرده و یوا ش یواش لختش کردم . خودشو ول کرده بود و کاملا سپرده بود به دست من . پاهاشو به دو  طرف مبل باز کرده بود -هانی عزیزم تو هم مثل من لخت شو . لخت لخت . اینجوری بیشتر حال میده -نکنه یهو هوس چیزای دیگه به سرت بزنه . نکنه یهو بگی بذارم تو کو ست .. دلم واسش سوخت . پاهاشو طوری دو طرف پایه های مبل تک نفره انداخته بود که کوسش اون وسط یه ایستادگی خاصی پیدا کرده کمرشو هم انداخته بود تو گودی کاناپه -اوخ ریحانه با این استیلی که پیدا کردی یه کوس خوری جانانه خیلی حال میده -می ترسم می ترسم هانی جون -شجاع باش عزیزم . ترسو مرد . ببینم تا حالا هنوز موی کوستو نگرفتی ؟/؟ -تو از کجا می دونی ؟/؟ -خب یه تازگی خاصی داره و موهاش هم یه برق خاصی داره . چقدر از این کوسهای تر و تازه خوشم میاد -هانی جون مگه تا حالا چند تا از این کوسها نوش جون کردی -چیه هنوز هیچی نشده داری حسادت می کنی ؟/؟ کوسشو انداختم زیر دهنم و با لذت و اشتها و نشون دادن  کیف خودم اونو رو همون مبل به لرزه در آورده بودم . پاهاش طوری به دو طرف پرس شده بود که نمی تونست خوب تکون بخوره . چوچوله داغشو به سقف دهنم رسونده و با زبونم اونو اون داخل طوری می گردوندم و یه حالت میک زدن بهش داده بودم که تنها کاری که از دستش بر میومد این بود که دو دستی بیفته به جون موهای سرم .. -هانی نهههههه کوسسسسسم کوسسسسسسم دارم می میرم می ترسم .. اگه بیشتر بکنی ازت کیر می خواما .. واییییییی نههههههه .. نجاتم بده .. کمکم کن . دارم می میرم می سوزم دارم حال می کنم .. گذاشتم هر کاری دوست داره با موهای سرم انجام بده و منم دو تا دستامو رو سینه هاش نگه داشتم و مثل فرمون ماشین اونا رو دو طرفه می گردوندم . همراه با میک زدن و لیسیدن کوس دختر خاله سرمو مثل آدمای تیک گرفته به چپ و راست می گردوندم اونم با سرعتی زیاد . این شاید تنها راهی بود که می تونستم اونو به ار گاسم برسونم . و بالاخره هم رسوندم . دستاش رو  سرم شل شد . -آخ هانی هانی این بهترین روز زندگیم بود . هیچوقت تا این اندازه کیف نکرده بودم -ریحانه جون منم از این که تو کیف کردی کیف کردم ولی کوستو که نمی تونم بکنم . دوست دارم بذارم تو کونت . -می ترسم درد داره . من تا حالا کون ندادم . -بازم که از ترس صحبت می کنی . یه دادی سرش کشیدم که صد و هشتاد درجه خودشو گردوند و با یه حالت قمبلی کونشو گرقت طرف من وبازم پاهاشو به دو طرف پایه های مبل انداخته بود . یه قوطی کرمو برداشته و رفتم سراغ سوراخ کونش . درست مثل حالت قبلی کیپ شده بود و با تسلط می تونستم کیرمو فرو کنم تو کونش .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

دلفین گفت...

داداشی ادامه بده

ایرانی گفت...

چشم داداش عزیزم خدا نگه دارت ..ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی عزیزمداستان جالبیه این هانی جون ازداج هم میکنه؟فدات فردین

ایرانی گفت...

خب داداش فردین ! من دو قسمت دیگه از این داستانو آماده کردم . ودر مورد ازدواجش فعلا چیزی نمیگم همون چیزی نمیگم خودش مشخصه جوابم چیه . این داستانو خودمم نمی دونم تا چند قسمت دیگه طولش بدم . ولی آخرین صحنه این داستان رو که یه سور پرایز جالبه از همین حالا طرحشو ریختم درحالی که در مورد خیلی از قسمتهاش هنوز فکری نکردم .موفق و موید باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر