ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 95

  -عشق من تو که این قدر آتیشت  تنده مثل فلفل می سوزونی چطور تونستی این  معجونو قایم  کرده داشته باشی ؟/؟ -اگه قایمش  نمی  کردم که دیگه  تا حالا  نمی تونست  معجون باشه -اینو بدون که تا آخرین  لحظه زندگیم واسم معجون  و دواست -فرشته جوووووون فعلا که این کووووون  شده  معجون جوووون  جووووون بنازم  به این  کوووووون  نمیدونم چیکار کنم  که  اسراف نشه  .. خندیدم و گفتم پس  بقیه  شو  بده  سگ  بخوره -پس  من  این جا چیکاره ام خودم  سگتم -تو آقا و شاه  منی  .. بازم  در اینجا داشتم  یه سوتی  دیگه مشابه  همون  سوتی  قبل که به خیر گذشت می دادم که  این  دفعه محکم جلو دهنمو گرفتموبه خودم گفتم فرشته تو  نمی  تونی لال بمیری  مگه  مجبوری  همش  حرف  بزنی میخواستم بگم  شما مردا چقدر عاشق کونین.. -صدای برخورد و شالاپ شلوپ و تالاپ تولوپ  کیر و بالای  کیرش به کونم فضای  اتاقو پر کرده بود سرمو بر گردوندم تا بتونم  شاهد صحنه  با شم گردنم با این  که درد گرفته  بود ولی بیشتر می  تو نستم فقط کون  خودمو ببینم کوروش هم  که فهمیده بود چقدر  حشری  شدم  کیرشو محکمتر می زد و با شدت بیشتری  به  کسم  فرو می کرد راستی  راستی  داشت  جرم  می  داد ولی  من  همچنان  بیشتر  خوشم  میومد . -عزیزززززززمن  دیگه  نمیدونم چیککککار  کنم  این  چه  بلاییه  سر  کسسسم آوردی یهو کمرمو با  یه  دست  گرفت  و منو از زمین  بلند کرد و به  همون حالت  منتها این  بار  چسبیده به خودش  بلند کرد و به گاییدن  من  ادامه  داد . اون تقریبا  ایستاده  بود و منم یه چیزی  تو مایه  های زاویه  حاده  و 45  در جه  شده  بودم تو بغلش  احساس  امنیت می کردم عجب زوری  داشت  این  پسره  و  من  خبر  نداشتم . چون  مجبور بود منو رو هوا نگه داشته باشه  و کمی  خسته  می  شداز شدت  ضرباتش  کم  شده  بود  با این  حال  همچنان  حال  می  کردم . صدو هشتاد در جه  منو بر گردوند الان دیگه درست رو در روی هم قرار داشتیم  بیشتر احساس لذت می کردم -فرشته .. فرششششته  ... نمیدونی  با من و کیییرررم  چیکار کردی دیگه نمی تونم تحمل کنم -عزیزم  کوروش من کییییرررتو محکمتر  به کسسسسمممم   بزززن نزدیکه  همین  دمممه   ولللم  نکن چند فریادبلند کشیده و می دونم دم صبح هر کی رو که برای نماز بیدار شده بود متوجه کردم  که در حال کس دادنم البته اون آدمایی  رو  که  اون  دو رو بر بودند رو میگم . بگذریم بازم به ارگاسم رسیده بودم که کوروش منو به یه حالت منحنی و نیمدایره در آورد یک حالت کمانی که یک سرش سرم بود و طرف دیگه اش دو تا کف پام . کیرشودرهمون حالت فرو کرد توی کسم و یک دفعه دیگه منی روریخت  داخل . بازم همدیگه رو بغل زده و سرمست از یک عشقبازی باحال به ادامه کار فکر می کردیم . یکدیگر را نوازش می کردیم می بوسیدیم می گفتیم  و می خندیدیم . -نازمن کوروش  قشنگ من   حالا اگه دوست داری بذار تو کونم . -جدی  میگی ؟/؟ دردت نمیاد ؟/؟ به  من اجازه  میدی  این  کارو بکنم ؟/؟ . . طوری  زار می زد و با هیجان  صحبت  می  کرد که که  گویی دنیارو بهش  دادن . -عزیزم من که چیز مهمی تقدیمت  نمی  کنم  -این  حرفو نزن خودت  با هرچی  که داری برام دوست داشتنی  و عزیزن تو خیلی  خوبی  فرشته  خوبتر از  هر  فرشته  ای  . دوست  داشتنی  تر  از  هر  عزیزی . دوستت  دارم  دوستت  دارم . یراش قمبل کرده و در حالی که پشت  به اون بودم مثل یک وزنه بردار دستشو گذاشت زیر وسط بدنم و مثل یک وزنه تنمو کشید بالا سوراخ کونمو چسبوند  به  دهنش . دستشو گذاشت وسط پام انگشتاشو گذاشت  توی کسم . کمرمو ماساژداد خلاصه  بلایی بر سرم آورده بود که  نزدیک  بود بگم دوباره مشغول گاییدن کسم  بشه . منو دمر انداخت  روی  زمین . از خیسی و روغن  کسم  برای چرب کردن  سوراخ کونم   استفاده  کرد . چشامو بستم اولش یه کمی دردم  میومد ولی بعد فقط لذت  بود و لذت . نمی خواستم  کوروش  بفهمه  که من تونستم  کیرشو تقریبا  راحت  جذب  کنم واسه  همین  گاهی یه عشوه ای  میومدم -اووووف عزیزم یا کیرت  خیلی کلفته  یا این سوراخ کارنزده  من خیلی تنگ -اگه دردت میاد بیرون بکشش -نه  جوووون  مگه  میشه از حس کردن کییییررررت  توی تنم لذت  نبرم ؟/؟ حال کن  عزیزم . من هم  خودم حال می کنم  هم با حال کردن تو بیشتر حال می کنم . بگو عزیزم  بگو که دوستم داری بگو که از گاییدن کس و کون من لذذذذت  می بری  بگگگگو بازم بگو می خوام بشنوم دوستت دارم. -چی بگم ؟/؟ بگم که واست  می میرم ؟/؟ دوتا قاچای کونمو محکم فشار می داد و مثل یک ماساژور پشتمو ماساژمی داد کیرشم که با سوراخ کونم در حال خوش و بش بود . -کوروش  محکمتر بزن  دارم عادت  می کنم -عزیزم  داره میادچیکار کنم -پس بفرست بیاد که منم  می خوامش . داخل مقعدم احساس گرمی و داغی خاصی نمودم . کوروش شیطون  کارشو کرده بود .. صبح شده بود من واون دیگه عشقبازی رو تعطیل  کرده  بودیم .. چشامون تو چشای  هم بود ای کاش اون لحظه تو چشاش نگاه نمی کردم . هرچی  به این دیوونه  می گفتم  من یک  گناهکارم  اون انگار نمی  خواست   بفهمه . بازم منو پاک و نجیب می دونست . یک زن خوب  مطیع  باوفا  خب بعضی از این  خصلتها رو داشتم . دلم براش  می سوخت  نمی خواستم خودمو بهش  تحمیل کنم . دوستش داشتم ولی ارزششو نداشتم . یک زن پاک و نجیب  می تونست خوشبختش  کنه نه یکی مثل من که روی  هر چی آشغالو سفید کرده.. باید خودمو فدا می کردم تا اون با آدم پستی  مثل من نباشه. دیگه  نمی تونستم به چهره معصوم ومظلومش نگاه کنم از خودم بدم میومد . نمیدونستم  چه جوری  بهش  بگم . مثلا می  خواستم  ایثار کنم می خواستم این جوری خودخواهی رو زیرپام له کنم -کوروش  حالا دیگه آزادی ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی جون محشره دستت دردنکنه.فردین

دلفین گفت...

مرسی دادشی

ایرانی گفت...

ممنونم داداش فردین و دلفین گلم .فقط پنج قسمت دیگه باقیمونده . داستان جایگزین اون یه داستان سکسی اجتماعی به اسم هرجایی ست . داستانی که وجود و روح انسانی را به ترسیم می کشد که ناخواسته .....آری انسانها راباید دوست داشت و به آنها احترام گذاشت و به صرف شخصیت فعلی و حال آنها در موردشان قضاوت نکرد . شاد باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر