ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پرواز هوس 12

کیان عزیزم عشق من معشوقه من نگی کیرم شل شده .. من میخوام من تازه به هوی اومدم -نه کیانا اصلا نمیگم . اتفاقا وقتی هوس تو رو می بینم منم به هوس میام .-خیلی قشنگه اینجا . دنیایی از هوسو به سراغ آدم می فرسته . آدم نمی دونه چیکار کنه . -کیانا من هر جا یی رو که در کنار تو باشم از همه جاهای دنیا قشنگ تر می بینم . زیبا تر و شاعرانه تر.. چون عاشقتم دوستت دارم کیانا .. براش حرف می زدم و نوازشش می کردم و اونو به یه حالتی بردم که سراپا هوس بود و مدام التماس می کرد که کیرمو تو کوسش فرو کنم -کیانا عزیزم طوری رفتار می کنی که انگار این چند روزه اصلا نگاییدمت -چرا چرا عشق من ! من نمیخوام وقت و زمان تلف شه و از دست ما در ره . من میخوام نهایت استفاده رو بکنیم . عشق کنیم . با این حرفای عاشقانه ای که می زنی من دیگه تسلیم تسلیم توام . راست می گفت مامان , این محیط زیبا با این دور نمای قشنگش کیرمو طوری کرده بود که حس کردم یه کلفتی خاصی پیدا کرده . اونو از پهلو دوباره فرو کردم تو کوس کیانا -عزیزم . کیانا یه دفعه فرستادم تا ته بره دردت که نگرفت .. -کی رو دیدی که از زندگی شیرینش احساس درد کنه . مامان از پهلو خودشو به کیر من سپرده بود و به طبیعت روبروش نگاه می کرد . به زیباییهای طبیعت . به ساحل و دریا و به آسمان زیبا .. آخ که این سکوت در پاتایای پر سر و صدا چقدر آرام بخش و هوس انگیز بود . سرعت گاییدنمو کم و زیاد می کردم . گاه تند گاه کند و گاه سریع این کارو انجام می دادم . آخ که وقتی با نسیم خنک کون کیانا رو از وسط باز می کردم و اون سوراخ حلقه نمای کوسشو در تماس با کیرم می دیدم که چطور باز و بسته میشه دوست داشتم که زمان متوقف شه و من تا ابد به همین کارم ادامه بدم .. خیلی رویایی بود . یه رویای واقعی ... کیانا بازم به زمین وچمنها چنگ انداخته بود و من این بار دیگه سرعت گاییدنشو کم نکردم . این کارو با لذت تمام انجام می دادم . لذتی که با لذت مامان در هم آمیخته بود و حس کردم که داره مارو به آتیش می کشه . حتی این نسیم خنک هم تن داغمونو خنک نمی کرد . ما در آتش عشق و هوس هم در حال سوختن بودیم . خودمو بالاتر کشیدم . بالای بدنم به کمر مامان چسبید . دیگه کیر خودمو کوس اونو نمی دیدم ولی در عوض تن داغشو غرق بوسه کرده بودم و شونه هاشو می مالیدم .-آهههههه کیان از حال رفتم از حال رفتم تموم کردم .. کیرت بازم هنر کرد -مامان کیانا تو خودت یه پا هنر و هنر مندی . با این کون قمبلی و بدن خوش تراشی که داری منو جادوکردی . کیانا تو یک افسونگری .. می خواستم کیرمو از تو کوسش بکشم بیرون نذاشت .. -بذار همون داخل بمونه . بذار اونا هم با هم عشق و حال کنن . دقایقی رو به همین صورت موندیم و نه من دلشو داشتم کیرمو بیرون بکشم و نه اون دوست داشت که به خودش حرکتی بده . ظاهرا تو بغل هم چند دقیقه ای رو خوابیدیم و وقتی چش باز کردیم دیدیم کیر از کوس اومده بیرون -کیانا پاشو یه قدمی بزنیم . یه دوری زدیم و از یه قسمت این خونه فضای بیرون مشخص بود . یه چند نفر زن و مرد داشتند می رفتند طرف ساحل ... مردا و زنا فقط یه مایو به تن داشتند و بعضی از زنا هم با سینه هایی لخت در حال دور زدن بودند . من فقط چشام روی کون لخت زنا که مایوشون هم خیلی کوتاه بود دوخته شده بود . کیانا گوشمو کشید و به حالت قهر ازم فاصله گرفت -چیه مامان این قدر ناز نکن . تو هم داشتی نگاه می کردی . مگه غیر از اینه . اینجا همش به این صورته . کی به کیه .. -کیان می دونی که چقدر دوستت دارم . من میخوام تنها کسی باشم که تو رو به هوس میاره . تنها کسی باشم که بهت حال بده -منم دوست ندارم جز تو با هیشکی دیگه حال کنم . -اگه من با اون وضعیت اینا تو خیابون بگردم و یکی دیگه منو دید بزنه ناراحت نمیشی ؟/؟ -مامان واسه چی ؟/؟ اینجا فرهنگشون به همین صورت جا افتاده . تازه تو از کسی که داشته دید می زده گله داشتی نه از اونی که در حال رفتن بوده .. اتفاقا بد فکری نیست یکی دو ساعتی رو بریم ساحل یه صفایی بکنیم . -خب اگه ناراحت نمیشی من حرفی ندارم کیان جان . اون وقت به مر حله عمل و جلوی دید همه قرار گرفتیم نگی که مادر نیمه لخت منو همه می بینن ؟/؟ -نه مامان وقتی که این اطمینانو داشته باشم که بین ما خیانتی نیست چرا ناراحت شم . توباید یه خورده خودتو با این مسائل وفق بدی . مامان دوباره یه مختصر آرایشی کرد و یه عینک دودی خوشگلی هم به چشاش گذاشت و کاشکی منم عینکمو میذاشتم که راحت بتونم دید بزنم . یه مایویی به پاش کرد که بیشتر کونشو انداخته بود بیرون . کاش تحمل نگاه مردای غریبه به هیکل نیمه لخت مامانو داشته باشم . راه افتادیم طرف ساحل . انگار اونجایی که ما بودیم یه ده دقیقه ای پیاده روی داشت . وقتی رسیدیم کنار دریا یه گوشه دنج تر و بهتری یه سایبون واسه خودمون گرفتیم . -مامان نکنه هوس کنی یکی بیاد ماساژت بده اونم یه مرد .. خندید و گفت چه اشکالی داره اگه تو نتونی یکی دیگه این کارو واسم انجام بده .. می دونستم شوخی می کنه ولی طوری حرصم گرفته بود که گفتم مامان اگه ببینم سر سوزنی به یکی دیگه توجه داری به اندازه موهای سرت دوست دختر می گیرم -کیان باهام از این حرفا نزن طاقت یه شوخی رو هم داشته باش . اومدیم اینجا لذت ببریم . دلم میخواد رو شنها دراز بکشم و حال کنم .-حالا بیا رو این صندلی تاشو ها دراز بکشیم . لعنت بر این شانس عجب تیکه هایی در حال رفت و آمد بودند و من از دست این نگهبان بغل دستی که معلوم نبود خودش کجا رو نگاه می کنه نمی تونستم چش چرونی کنم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداش گلم مرسی واقعا گل کاشتی

ایرانی گفت...

خودت که شاه گلی دلفین گلم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر