ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هر کی 42

حنا اسیر من شده بود و دیگه برام خط و نشون نمی کشید . فقط دستاشو دور کمر خودم احساس می کردم که داره نوازشم می کنه . انگشتاشو خیلی آروم رو پوست تنم می کشید و با این کارش هوس منوزیاد می کرد . نوک تیز سینه هاشو به نوبت میذاشتم وسط لبام و دستامو گذاشته بودم زیر کون گنده اش و با رفت و بر گشتای کیرم داخل کوسش با کون لرزون و بر جسته حنا جون کیف می کردم . سفیدی هوس حنا رو رو کیر خودم می دیدم و با انگشت می کشیدم رو کیرم و اونو نشون اون می دادم . تو  یکی از این نشون دادنها بود که یهو دهنشو باز کرد و در یه غافلگیری انگشتمو فرو برد تو دهنش و اونو لیسید . حنا جون داشت باهام حال می کرد . کیف می کرد که زیر کیر منه -آریا باورم نمیشه . هرچی که که در مورد تو شنیدم حقیقت داره . شایدم خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر می کردم می تونی یه زنو سر حال کنی .. هر چند لحظه درمیون یاد خواهربزرگترم می افتادم ولی فوری اونو از فکرم خارج می کردم . می خواستم از لحظاتی که درش به سر می برم نهایت استفاده رو بکنم .  یه لنگ حنا رو آوردم بالا و دستامو دورش حلقه زدم . پاهاشو آوردم بالا تا راه کوس تنگش باز تر شه . ناخنای بلندشو فرو می کرد تو گوشت تنم . واسه این که ازاین بازی خلاص شم ترجیح دادم بازم انگشتاشو بذارم تو دهنم و اونو بلیسمش . موهای حنا رو صورتش افشون می شد و خیلی خیلی جذاب ترش نشون می داد . جاواسه این که با کوسش بازی کنم بود و منم همین کارو باهاش انجام دادم . -آریا من واسه همیشه کیرتو می خوام . دوستت دارم . ببین من فقط مال توام . هر چند تو مال همه هستی . باهام حال کن . بگو بگو که ازم لذت می بری . بگو که بازم کیرتو به من میدی . فراموشم نمی کنی . بگو وقتی از آرمیلا واست گفتم بازم پشت سرتو یه نگاهی میندازی . خیلی دلم می خواست که به حنا بگم هر جوری که دوست داری همونو انجامش میدم ولی چه جوری . من همین حالاشم کم آورده بودم . به زمین و زمان بدهکار بودم و نمی دونستم جواب قبلی ها و اونایی رو که تو نوبت بودن چه جوری بدم . خیلی از اونایی رو که تو مجلس گاییده بودم بهشون بدهکار بودم . یه سری رو که نگاییده بودم  و با هم شماره تلفن رد و بدل کرده بودیم جای خود داشتند . مامان و مامان بزرگ و پریسا و آهو رو هم باید به این گروه اضافه می کردم که هر چند وقت در میون باید یه دستی به سر و گوششون می کشیدم . ولی واقعا این حنا جون حرف نداشت . یه چیزی رو درست می گفت و این که من تنها دوست پسرش بوده و اون تنها به من کوس میده . ولی هنوز اسم شوهرش روش بود . هر چند شوهرش به اون ور آب فرار کرده بود و خبری هم از خودش به جا نذاشته بود که بعدا بهم گفت میخواد که غیابی تقاضای طلاق بکنه . بعد از این که همراه با گاییدن  و فرو کردن یکی دو تا انگشتم تو کوسش اونو به سر حال ترین حد ممکن رسوندم سرمو گذاشتم وسط پاهاش تا بتونم کوسشو خوب لیس بزنم . خودم خیلی از این کارم لذت می بردم و وقتی که حال کردنشو می دیدم انگیزه و لذت منم بیشتر می شد -آریا نههههههه .. خیلی بد جنسی . میدونی چه جوری آتیشم بزنی .. بد جنس دوست داری زودتر ارضام کنی و از دستم خلاص شی و بری پی کارت ؟/؟ نههههههه... اوووووووههههه .. چیکار داری می کنی -همون کاری رو که دوست دارم می کنم .. مگه خودت نگفتی باهات حال کنم . ازت لذت ببرم . دارم  کوس بامزه و شیرین تر از عسلتو می خورم . -بکن حال کن بخورش ولی دیگه نباید تنهام بذاری . فقط منم که بهت وفادار می مونم . دوستت دارم دوستت دارم . واااااااییییییی . کوسسسسم آریا یا ولم کن یا تند تر .. خلاصم کن .. زود باش . این بار دیگه نتونستم مانع حمله ناخنهای بلند و خوشگلش به گوشت تنم شم . صدای شکسته شدن یکی دو تا از ناخناشو می شنیدم و با هر فشار اون به بدنم منم فشار لب و دهنمو به کوسش بیشتر می کردم تا فواره هوس اونو به بلند ترین نقطه ممکنه برسونم .. -آریااااااا جوووووون بکن بکن بکن دارررررره میاد خواهش می کنم .. همینه .. همین .... فک و گردنم داشت از کار میفتاد که بالاخره حنا خانوم از حرکت ایستاد . این بار اونو دمرش کرده و از پشت کردم تو کوسش .. واسه گاییدن کون و سوراخ تنگ کونشم که شده بازم باید بهش سر می زدم ولی این روزا این بیشتر , هوس بود که میومد دنبالم تا این که من برم دنبال هوس . ازش پرسیدم که اجازه دارم تو کوسش خیس کنم یا نه اونم گفت که دوست داره چش تو چش من باشه و من روبروش باشم و اونم طاقباز باشه وقتی که دارم تو کوسش خالی می کنم .. بازم اطاعتی دیگه کرده و با  دو احساس شادی از گاییدن یه کوس اختصاصی و این که تا لحظاتی دیگه واکسن آرمیلا یا ضد آرمیلا رو تزریق می کنم با لذتی کم نظیر آب کیرمو تو کوس حنا خالی کردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

7 نظرات:

دلفین گفت...

دادش گلم منتظر ادامش هستم ایولا داری

علی تنها گفت...

اه دیگه دارم عصبانی میشم
همیشه به جاهایی خوب که میرسه تموم میشه.
خوب بیشترش کن اگه میتونی.
ولی خداییش خیلی قشنگه.
حالا کو تا پنجشنبه که بقیشو بخونم؟؟؟؟؟
ای خدااااا به دادم برس از دست این ایرانی.

علی تنها گفت...

اه دیگه دارم عصبانی میشم
همیشه به جاهایی خوب که میرسه تموم میشه.
خوب بیشترش کن اگه میتونی.
ولی خداییش خیلی قشنگه.
حالا کو تا پنجشنبه که بقیشو بخونم؟؟؟؟؟
ای خدااااا به دادم برس از دست این ایرانی.

ایرانی گفت...

چشم داداش ! شاد و خندان و سر حال باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

علی آقای خوب و گل من . منم دوست دارم بیشتر بنویسم ولی خب واسه خودم در مورد داستانهای دنباله دار یه اندازه ای تعیین می کنم که به بقیه داستانها هم بتونم برسم . حساب سرعت اینترنت و فرصت خودم و چیزای دیگه هم می کنم و خیلی هم از تو عزیز گل و نازنینم ممنونم که با پیامهای گرمت و حمایت از این داستانها و من بهم دلگرمی میدی . گاهی وقتا تصمیم می گرفتم داستانهای دنباله دار که تموم شده به این داستانها و تعداد انتشارش اضافه کنم که دیدم جوردر نیومد و یکی یکی داره زیاد میشه . علی جون درود بر تو قرمزته . ...ایرانی

دادا گفت...

ایرانی عزیزم.خون قرمزت روعشقه.من کشته ی سبک داستان نویسی تم .دمت گرم .منتظر بقیه اش هستم.

ایرانی گفت...

درود بر دادای عزیز و دوست داشتنی و خونگرم . خیلی خیلی ممنونم از تو به خاطر محبتت نسبت به من و قلم گرمت . قرمزته . امروز یعنی همون دیروز مربی پرسپولیس ده تا بازیکن رو تایید کرد که هشتاد درصد باهاش هم عقیده ام .این داستان یه چند قسمت جلوترش رو نوشته ام ..همیشه شاد وخندان باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر