ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بستنی قیفی , بستنی لیوانی

مادر بزرگم منو خیلی دوست داشت . مادر پدرمو میگم . بابا بزرگ منم مرده بود و پس از سه تا خواهر که خدا به بابا مامانم داده بود من به دنیا اومده بودم . اسم منو هم گذاشتند سلیمان که اسم بابا بزرگم بود . مادرم از این اسم خوشش نمیومد و می گفت عهد بوقیه و مادر بزرگ به خاطر این که یاد شوهرش بیفته می گفت اتفاقا خیلی ثواب داره سلیمان اسم پیامبره .. بگذریم . تا بستونا که بیشتر وقتا پیش اون بودم از همون روزایی که خودمو شناختم . خیلی لوسم می کرد . هر کاری که می کردم اعتراضی نمی کرد . مامان همیشه شاکی بود و می گفت من هر چی این سلیمانو تو خونه ردیفش می کنم میره پیش شهین بی ادب میشه .. البته اون این طور فکر می کرد من که نمی خواستم بچه بدی باشم . یکی از کارایی که مادر بزرگ تا سالها واسم انجام می داد این بود که از روی علاقه و یه هیجان خاصی که بهش دست می داد کیرمو میذاشت تو دهنش .اینو از چهار سالگی خوب به خاطر دارم . از این کارش نه خوشم میومد نه بدم . به من می گفت شومبولتو بخورم . بستنی قیفی منه . دوست دارم خوشم میاد .اون این کارو از روی علاقه انجام می داد . یه بار پیش مادرم از این که شومبولمو میک می زنه صحبت کردم کله اش دود کرد نزدیک بود نذاره من دیگه برم اونجا ولی منم خیلی وابسته به شهین جون بودم و وقتی ازم خواست که دیگه در این مورد حرفی به خونه نزنم با این که بچه بودم چیزی نگفتم . تقریبا هشت نه ساله بودم که دیگه شهین جون یواش یواش ساک زدن رو کم کرد و در یه بر هه ای از زمان قطعش کرد . منم دیگه بی خیال شده بودم . دوازده سالم بود. یواش یواش منم مث هر پسر دیگه ای که به سن بلوغ و تکلیف می رسه دچار هیجانات و تنش های خاص جنسی شده بودم و یه بار با بازی کردن با کیرم آبمو رو دستم خالی کردم و فهمیدم که مرد شدم ولی هنوز نمی دونستم باید چیکار کنم و چطور نیاز های جنسی خودمو بر آورده کنم . با این که بچه خوشگل بودم و دخترای همسن و یه خورده کوچیکتر دور و بر من می پلکیدند نمی دونستم چه جوری باهاشون حال کنم . تا این که یه شب از شبای تابستون که کنار شهین جون دراز کشیده بودم و شمد از روش افتاده بود دیدم لخت لخته و هیچی تنش نیست .. شیطون داشت وسوسه ام می کرد که با لذت اونو دید بزنم . یک ساعت تمام داشتم اونو نگاه می کردم تا به این فکر که دارم کیرمو تو کونش فرو می کنم جلق زده و خودمو خالی کردم . شهین  آدم متدینی بود و عبادتش به جا بود . تا بیست و چهار ساعت پیش وجدانم شرمنده بودم ولی به وقت خواب دوباره همون حالت بهم دست داده بود . این بار مثل شب قبل بازم ملافه از رو شهین جون کنار رفته بود و چاک وسط کونش باز تر از شب قبل شده بود . یادم رفته بود اون مادر بزرگمه و 55 سال سنشه . قلبم تند تند می زد و بدنم داغ شده بود . هیجان شدید قدرت فکر کردنو ازم گرفته بود . دوستام از این می گفتند که می کنن تو سوراخ کون دوست دخترشون و دخترا چه فریاد هایی که نمی کشن . اون روزا کیرم در حالت ایستاده یعنی همون شق شده یه 13 سانتی می شد . مادر بزرگ خوابش خیلی سنگین بود فکر کردم دیگه با جلق زدن سیر نمی شم . دلم میخواست کیرمو یه جایی فرو کنم که آروم بگیره ویواش یواش اونو بردمش طرف سوراخ کون شهین جون . شاید بیشتر از یک ربع کشید که اونو به سر سوراخ کونش مالیدم تا ببینم عکس العملش چیه .. اون قرص های کمر درد و اعصاب زیاد می خورد و بعضی از این قرصا خواب آوربودند . بعد از یک ربع کله کیر من رفت تو کون شهین .. یه خورده فشارو بیشترش کردم .. نمی دونم پس این دوستام چی می گفتند که کیر خیلی سخت میره توی کون و باید کلی روغن مالی کنی . یه فشار دیگه به کیرم آوردم . چه حالی می داد ولی با همه اینی که کیرم داخل کون خیلی راحت حرکت می کرد ولی لذت زیادی می برد و انگار یه پیرهن تنگ و چسبون تنش کرده باشن . .. نهههههه وااااااییییییی آب کیرم همین جوری داشت می ریخت تو کون شهین .. حالا چه خاکی تو سرم بریزم بیچاره شدم .گذاشتم آبم تا آخر بریزه تو کونش  .. آخ که با همه این ترس و لرزها چه کیفی کردم . دور و برم دستمال نبود . دستمو گذاشتم زیر کون شهین و هر آبی که بر گشت می کرد جمعش می کردم . بازم می ترسیدم که یه چیزی اون داخل مونده باشه و حل نشه و بعد از بیداری منو رسوا کنه . دو ساعت بعد که دوباره کیرم شق شد بازم کردم تو کونش . هنوز خیسی و اثر خیسی آب کیر توی کون شهین جون باقی مونده بود . این بار دیگه آبی نریختم و اون اثر قبلی رو خشک ترش کردم . برای فردا شب و دوباره کنار شهین خوابیدن ثانیه شماری می کردم . .. بعد از ظهری که مامان بزرگ رفته بود بیرون منم واسه این که حوصله ام سر نیاد یه نوار گذاشتم داخل دستگاه ویدیو تا خودمو با یکی از فیلمای کاراته سر گرم کنم .. ای این عجب فیلمی بود . واسه اولین بار بود که یه فیلم سکسی می دیدم . هرچی فکر می کردم این فیلم این جا چیکار می کنه عقلم به جایی قد نمی داد با خودم فکر کردم که شاید از هنر های بابا بزرگ باشه که آخر فیلم دیدم این مربوط به ده سال بعد از فوت پدر بزرگ میشه . در هر حال عجب کیر های کلفتی وارد سوراخ زنا می شد . یه چیز دیگه ای که تعجب منو بر انگیخت این بود که به غیر از سوراخ کون یه سوراخ دیگه ای هم بود که کیر می رفت داخلش . بعضی از این سوراخا هم خیلی گشاد بود ویه محوطه ای هم بود که خانوما از اونجاشون جیش می کردند ... ظاهرا این ویدئو کلوپی باید اشتباها این فیلمو بهم داده باشه ولی من دیگه بهش پس نمیدم . دوست داشتم همین الان شب می شد و کنار شهین جون می خوابیدم . از هوس و هیجان زیاد اشتهام کور شده بود . مادر بزرگ اون شب قبل از خواب خیلی به خودش رسیده بود و انگاری که میخواد به یه مهمونی بره . خوشگل و خوشبو رفته بود تو رختخواب و می گفت که امشب سالگرد ازدواجش با سلیمان خان مرحومه و به یاد و خاطره اون داره خودشو شاد و خوشگل می کنه . یه کمر رقص عربی نیمه لخت هم واسم انجام داد و گفت درسته که یه سلیمان رفته ولی برای یه سلیمان دیگه می رقصه تا اونی رو که از اون دنیا ناظر همه چیزه خوشحالش کنه .. به نظرم اومده بود که شهین جون زده به سرش .. -شهین جون قرصاتو حتما بخوری ها که با اعصابی راحت بخوابی . دیدن فیلم سکسی و یه مادر بزرگ ترگل ورگل تر هوس منو اونقدر بالا برده بود که این بار خیلی زود تر از شبای قبل خودم ملافه رو کنار داده و حتی بی پروا تر کیرمو کردم تو کونش . وشجاعانه تر اونو تو سوراخ کون شهین جونم حرکت می دادم . خواستم بکشمش بیرون که دیدم انگاری یه حرکتی به کونش داد طوری که کیرمو بیشتر اون داخل بچسبونه و نذاره بیاد بیرون . هر چند می تونستم با یه فشار اونو بیرون بکشم ولی ترس برم داشته بود که ممکنه بیدارش کنم . تصمیم گرفتم به همون صورت بمونم . به خودم فشار می آوردم که آبمو تو کونش خالی نکنم . چند لحظه ای گذشت . شهین دوباره به همون وضعیت سابق قرار گرفت و من تا اومدم کیرمو بکشم بیرون اون فوری دستشو گذاشت رو کیرم و با یه حرکتی که به خودش داد کونشو از کیرم جدا کرد و در حرکت بعدی با همون کیری که تو دستش گرفته بود خودشو بهم چسبوند و چند سانت پایین تر کیررو فرو کرد تو یه سوراخ پایین تر . عجب سوراخ گشادی بود . مثل یه حفره عمیق بود . خاک بر سرم اون بیداره .. بیداره مگه میشه سهوا این کارو کرده باشه ؟/؟  -شهین جون .. شهین جون بیداری ؟/؟ صدایی نشنیدم ولی به حرف زدن ادامه دادم .تنم مثل بید می لرزید . -غلط کردم دیگه نمی کنم به مامان چیزی نگو .. -آههههههه سلیمان سلیمان ممنونم که در شب سالگرد زفاف ما اومدی سراغم و گفتی که تنها نیستم .. سلیمان سلیمان شوهر نازنینم .. ممنونم که کیرتو با یه واسطه ای از اون دنیا فرستادی سراغم .. هرچند کیرت کوچیک شده ولی من کارش میندازم . عزیزم دستت درد نکنه که داری به من کیر با واسطه میدی . ... بیشتر از قبل ترس برم داشته بود . این دیگه چی میگه یعنی روح پدر بزرگ در من حلول کرده ؟/؟ -سلیمان تند تر بکوب تند تر بزن . مثل همون شب اول که جرم دادی ومحکم می زدی . ببخش منو که کیرتو از سوراخ کون در آوردم و فرو کردمش توی سوراخ کوس . می دونی که من از این طرف بیشتر حال می کنم . منم که دیدم مادر بزرگ یه خورده قاطی کرده و داره خواب می بینه تند تند اونو می گاییدم و این طرف هم خیلی حال می داد . کونشو گرفته بودم تو دستم و از چپ و راست کیرمو تا ته می کوبیدم به کوسش . تا این که دیدم بازم به سخن در آمد و گفت -عزیز منو ببخش که چند سال  بعد از رفتن تو من یائسه شدم و دیگه بار دار نمی شم . اگه دوست داری خودتو خالی کن و حالشو ببر . این بار مث یه فر فره آب کیرمو خالی کردم تو همون سوراخی که شهین جون بهش می گفت کوس ... صبح که از خواب پاشدیم اون ملافه و پارچه زیر پاشو شست وخواست که یه دوشی بگیره .  به منم گفت عزیزم اگه یه موقع میخوای دوشی بگیری غسل کنی بگو . خجالت نکش . پسرا ی همسن تو زیاد جنب میشن و خواب می بینن .اگه دوست داری با هم بریم حموم .  باخودم گفتم این بهترین موقعیته که یه جوری خودمو واسه کاری که کردم یا می خوام بکنم تو جیه کنم -شهین جون من دیشب یه خواب عجیبی دیدم . خواب دیدم پدر بزرگ اومد سراغم و منو انگار تو دل ابر ها پروازم داد و گذاشت کنار یه زن لخت که شبیه یه نفر بود -خب عزیز دلم شبیه کی بود -روم نمیشه بگم -ناز نکن سلیمان من که غریبه نیستم یادت رفت تا چند وقت پیش بستنی قیفی تو رو لیس می زدم ؟/؟ -شبیه تو بود . اصلا فکر کنم خودتو بودی . پدر بزرگ می گفت من نمی تونم . تو می تونی . کمکم کن . کمکم کن .. -عزیزم مرده از آدم یه چیزی می خواد نباید بهش نه گفت باید انجامش داد . سلیمان تو این خوابو که تعریف می کنی تن و دل منم می لرزه اتفاقا منم خواب دیدم که سلیمان بزرگ اومد سراغم و دست یکی رو گرفته که شبیه توست و بقیه شم شبیه خواب توست دیگه روم نمیشه بگم . این میخواد یه پیامی رو به ما بده . -یعنی شهین جون ما صبر کنیم امشب ببینیم چی میشه ؟/؟  یه نگاهی به من انداخت و گفت نه به نظرم بهتره مرده رو عذابش ندیدم و اونو از قبر و جایگاه روحانی خودش بلند نکنیم زحمتش زیاد میشه . هردوتای ما نجس شدیم بیا وصیت اونو خودمون تو بیداری انجام بدیم . این بار دوتایی مون رفتیم رو تخت . معلوم نبود کدوم ما داره اون یکی رو رنگ می کنه .. این بار کیرمو طوری تو کوس مادر بزرگ می کوبیدم که صدای جیغ و داد کیفش تا چند تا کوچه اون طرف تر می رفت . خودشو آویزون من کرده بود و شدیدا بهم حال می داد .. در حالی که کوسشو می گاییدم انگشتمو کردم تو سوراخ کونش و گفتم این تنگ تره -خب اینو که الان داری میگایی بستنی لیوانیه . من بستی قیفی تو رو لیس می زدم و بازم می زنم تو هم یه دستی به سر و گوش بستنی لیوانی من بزن .  چیکار میشه کرد . تازه بازم جای شکرش باقیه که پونزده ساله کار نخورده . نمی دونم چند دقیقه اونو گاییدم و بیحال شدم که شهین گفت بریز عزیزم تو کوسم آب بریز و منم که دیگه توان جلوگیری نداشتم طوری تو کوس شهینم آب ریختم که یه ترافیک عجیبی اون داخل کوس درست شده بود . با این که خیلی هم گشاد بود . بازم خودشو ول کرد و کیر آغشته به آب منو گرفت گذاشت تو دهنش .. جووووووون خیلی وقته که بستنی قیفی نخوردم . از این به بعد دیگه همیشه می خورمش .. -منم بستنی لیوانی می خورم . -هرچی می خوای بخور . شهین فدای تو . کوس و کونم برای تو . بستنی لیوانی بخور .. نونی بخور .. میوه ای بخور .. تو نماینده سلیمان بزرگی . یکی دوساعتی رو توی رختخواب با هم سر کردیم تا این که رفتیم حموم .چند دقیقه ای هم رفتیم به سایت امیر سکسی و داستانی در مورد سکس پسر با مامان بزرگ خوندیم . یه چیزی یادم اومده بود -راستی شهین جون یه چیزی بپرسم -صدتا چیز بپرس -اون نوار سکسی رو که تو ویترین میز تلویزیونه تو اونجا گذاشتی ؟/؟ خندید و گفت خواستم ببینی که بستی قیفی و بستنی لیوانی چه جوری با هم دوست میشن و جوش می خورن .. پایان .. نویسنده .. ایرانی .

7 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی مرسی ممنون اززحماتت.فردین

دلفین گفت...

دادش جونم دستت درد نکنه خیلی باحال بود

ایرانی گفت...

سپاسگزارم دلفین عزیز و فردین نازنینم ! شاد باشید ..ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

عجب مادر بزرگی!
20 سالش بود؟ :دی!
دستت مرسی

ایرانی گفت...

فکرمی کنم 55 می شد .ولی اهل حال بود و خیلی هم زبل . خوش باشی ارباب جون ..ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

کودک درونش تو دستگاه گوارشم.
:دی

ایرانی گفت...

ارباب داداش خسته نباشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر