ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار 20

امیر هر کوسی رو که می گایید حس می کرد که تازگی خاص خودشو داره . انسیه خیلی واسش عشوه می ریخت و بیشتر این عشوه هاش هم بهش میومد .. امیر دیگه می دونست که مامانش بیشتر سکسای اونو می بینه یکی دوبار متوجهش شده بود و هر وقت هم که نمی فهمید طرف بهش می گفت . دیگه براش مسئله ای نبود . هنوز به خوبی متوجه انگیزه المیرا نشده بود . همه اونا را به حساب دلسوزی مادرانه میذاشت و این که المیرا هنوزم مثل بچگی های اون می خواد امیر رو تحت نظارت و کنترل خودش داشته باشه .. امیر و انسیه رو تخت داشتند کارشونو ادامه می دادند . المیرا کنار در قرار داشت . نگهبان همیشگی اون . امیر خنده اش گرفته بود . خودشو انداخت رو زن عموش . طوری سر و صورتشو انداخت رو صورت انسیه و لباشو قفل کرد که زن دیگه چشاشو بسته بود و نمی تونست سرشو این طرف و اون طرف بگردونه . امیر واسه مادرش دست تکون داد که بیاد توی اتاق و جا رختخوابی . خودش  اشاره زد که از اونجا  مادر با تسلط بتونه همه چی رو زیر نظر داشته باشه . این با ریه غوغای دیگه ای بود . پسر می خواست پیش مادر عرض اندام بکنه . المیرا اونجوری کرد که امیر می خواست و پسرش کمر انسیه رو گرفت و اونو آورد بالا . -زن عمو جون . آموزش قوی اگه می خوای بگو از همین حالا کوبندگی رو شروع کنم . تا بخواد انسیه جوابی بده کیر امیر از همون پشت یه ضرب رفت تو کوس زن عموش . زن عمو رو هوا دست و پا می زد و امیر ول کنش نبود . المیرا هم خیلی راحت تر از دفعات قبل داشت این صحنه ها رو می دید و یه گوشه ای از حال رفته بود و گوشه جا رختخوابی یه جارو دستی به گیرش افتاده بود که اونو به کوسش می مالید . فقط مراقب بود که امیر اونو نبینه و متوجه نقطه ضعفش نشه .. یه طرف جا خالی داشت و المیرا پاهاشو دراز کرد و به سختی پشتشو به دیواری تکیه داد و داشت به عدالت دنیافکر می کرد که چطور بعضی از زنا از نعمت در اختیار داشتن و حال کردن با چند تا کیر بر خوردارن و اون دریغ از یکیشون . -انسیه جون آدم  این جور موقعها به یه جاهایی می رسه که  آموزش خودجوش میشه . اگه من توضیح نمیدم واسه اینه که تو با تمام وجودش حسش کنی . -می دونم چی میگی امیر کیرتو به همین حالت بکن تو کوسم و درش بیار . فکر و ذهن من خود جوش شده . کیر تو هم به کوس من جوش خورده .. -آره زن عمو جون کدوم جوشو میخوای از این جوش داغ تر . امیر که دیگه گستاخ تر و بی پر وا تر از دفعات قبل شده بود و فکر می کرد که هر قدر بیشتر قهرمان بازی در بیاره مامانه بیشتر به وجودش افتخار می کنه و لذت می بره سعی  می کرد هیجان سکسو زیاد ترش کنه . البته در این که المیرا لذت می برد و حال می کرد شکی درش نبود ولی این لذت بردن همراه با نوعی حسرت بود . حسرتی که امیر هیچوقت نتونست اونو درک کنه . -امیر خودتو بنداز روم بنداز . بنداز . -وای زن عمو زن عمو جون نمی دونی چقدر از این بدنت لذت می برم .. چقدر خوب شد که عمو قدرشو نمی دونه .. -مال تو امیر مال تو که قدرشو میدونی . عمو ی بی وفات فکر کرده که خودمو واسش می کشم . دیگه نمی دونه من دارم با یه کیر کلفت تر و جوندار تر حال می کنم . -چطوره انسیه جون . آموزشش خوبه -اوخ بیست بیسته استاد . بذار تو بکش بیرون . بذار تو بکش بیرون . از این با حال تر نمیشه . -زن عمو زانو بزن و قمبل کن میخوام یه حال حسابی با کوس و کون و سوراخاش بکنم . امیر طوری زن عموشو تو دید مامانش قرار داد که جفت سوراخای کوس و کونشو المیرا جونش بتونه به خوبی دید بزنه . لبه های عمودی کوس رو گرفت تو دستش و دو تا لبه رو از کناره ها و از وسط رو هم طوری می غلتوند که انسیه جز نالیدن کار دیگه ای از دستش بر نمیومد . -پسر پسر ... کوسسسسسم کوسسسسسم دارررری چیکار می کنی .. کیرررررررت کجاس ؟/؟ -حالا بیا یه خورده با زبون حال کنم و بهت حال بدم . این بار امیر پهنای زبونشو کشید رو کوس انسیه و طوری اونو لیس می زد که از اون طرف زبون انسیه از حلقش در میومد . امیر دو تا انگشتشو کرد تو سوراخ کون زن عمو و انگشتاشو به طرف کوس فشار می داد . بر آمدگی انگشتاش از طرف کوس به خوبی مشخص بود . -انسیه جونم دردت نمیاد -واااااایییییی امیر چی داری میگی . حال کردن از این بیشتر ؟/؟ شیطون بلا تو اینا رو از کجا یاد گرفتی ؟/؟ خوش به حال امروزی ها چه حالی می کنن . -انسیه خوشگله تو هم با این تن و بدن و حال دادنات امروزی هستی و منم دارم یه حال امروزی و آخرین سیستم بهت میدم . -پس ادامه بده ادامه بده .. -چی می خوای زن عمو -کیررررررر کیییییییررررر فقط کیییییییر با کیر راستت راستم کن . -اگه بدونی انسی جون چه سوراخ کونی داری . دلم می خواد لبامو غنچه کنم سوراخ کونتو ببوسم و طوری میشد که کیرمم تو همون حال می کردمش تو کوست .. -بگو امیر بگو کاشکی همینی می شد که می گفتی -حالا تیکه تیکه اشو انجام می دم . لباشو غنچه کرد و گذاشت رو سوراخ کون زن عمو . المیرا صحنه رو می دید و در همون حال با سوراخ کون خودش بازی می کرد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

سعید گفت...

سلام
داستان خیلی خوبیه فقط اگه قراره مادرم هم وارد ماجرا بشه یکم زیادی طولانی نشده داستان به نظرت؟

دلفین گفت...

دمت گرم خیلی حال دادی

ایرانی گفت...

سلام داداش سعید از یک نظر حق با توست . اصولا داستانهای سکسی و یا هر داستان سکسی دیگه ای پیش بینی شده نباشه بهتره .ولی به در خواست دوستان هم تا آنجایی که می توان و به اصل داستان هم آسیبی نمی رسد باید اهمیت داد هرچند من داستانهای پیش بینی نشده و به اختیار خود هم زیاد می نویسم . این داستان را یکی از دوستان حدود 6 ماه پیش به این صورت تقاضا کرده بود که داستانی بنویسم که مادر برای پسرش زنهای فامیل را جور می کند و به نظرم آمد که زیبایی کار و تکمیل کننده آن این می تواند باشد که در نهایت خودش را هم جور کند . خب زنهای فامیل چند نفرند؟ من حداقل چند تا اصلی و در جه یک و یک و نیم آن را در نظر گرفتم . همه اینها یک مختصر حاشیه و مقدمه ای هم دارند . به در خواست کلی آن عزیز هم که نمی توانستم و نمی توانم بی توجه باشم .این تا اینجای قضیه و تشخیص من بر آن بود که حالا که قسمتهای زیادی رو مادر برای پسرش زحمت می کشه خودشم دچار هیجان میشه و حاشیه های جانبی می تونه جالب باشه ومن خواهر و مادر راهم به این جمع اضافه کردم . سکس با زن عمو آخرین سکس قبل از داخل خاتواده می باشد و از هفته بعد داستان را به سوی سکس با خواهر با مقدمات و حاشیه های خاص خودش می کشانم البته در سکس با خواهر دختریش را نمی گیرد و بعد در نهایت به سکس به مادر و پایان داستان منجر می شود که البته هنوز تمامش نکرده ام . بیچاره داستان خانوما ساکت یا همون دبیرستان دخترونه که فعلا قسمت اول اونو نوشتم تا هشت ده قسمت دیگه باید پشت خط منتظر بمونه . حالا ببینم اگه می شد جای یه داستان دیگه ای شروعش می کردم بد نبود . داستان خانوما ساکت از داستان نقاب انتقام جالب تر در میاد شاید به خاطر گستردگی داستان و تعداد شخصیتهاش باشه ولی چون در خواست نقاب زود تر بوده باید نقابو زودتر شروع کنم . پاینده باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

سپاسگزارم دلفین نازنین ! ..ایرانی

 

ابزار وبمستر