ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 26

کبوتر دلش نیومد که عشقشو به پول بفروشه . وقتی اونو بغلش زدم صفا و صمیمیت و عشقو با تمام وجودم درش حس می کردم .  سر و صورت و حتی لباسامو می لیسید صورتش پر از اشک شده بود . یه مشت دلار از جیبش در آورد و داد بهم . نشمردم چقدر بود . بعدا که شمردم از هزار تا بیشتر بود . ازش خداحافظی کردم . تا از تیررسش دور نشدم همین جوری منو با نگاش تعقیب می کرد . نمی دونستم چیکار کنم . می دونستم اگه اون چاره دیگه ای داشت به این سادگیها ولم نمی کرد . شاید از این می ترسید که زنای سر خپوست هیچی واسم نذارن و شاید هم فکر می کرد یکی از اونا تحویلم بده و جایزه بگیره . در هر حال نمی خواست حضور داشته باشه و شاهد صحنه تحویل داده شدن من باشه . یه نیمساعتی که رفتم رسیدم به یه شهر یا ده کوچیک . اینجا شهر و دهش زیاد فرقی نمی کرد . طبیعت زیبا .. دشت های سر سبز و مزارع یک دست گندم .. واقعا بهشت روی زمین به همین کالیفر نیا میگن . همه جور طبیعتی رو میشه اینجا دید . یه چند قدم که جلوتر رفتم دیدم یه پیتزا فروشی سر خیابونی هست . هوس غذاهای ایرونی خودمو داشتم . از این آت و آشغالا خوشم نمیومد ولی مجبور بودم . نمی دونستم باید چی بگم . با این قیافه ای که کبوتر واسم درست کرده بود شبیه حاجی فیروز ها شده بودم . اتفاقا فروشنده این هات داگ و پیتزا و این بند و بساطها یه زن بود . خودش درست می کرد و خودش تحویل می داد . یه خورده اونجا وایسادم تا دست اینو اونو ببینم که واسه یه پیتزا چند دلار میدن . آخرشم نفهمیدم . با اشاره انگشت به اون زنه اشاره کردم که یکی می خوام . ادای امریکاییها رو هم در آوردم و به جای پیتزا گفتم پیزا ... دیدم یه پیتزایی تحویلم داد که اندازه یه نون تافتون بود . یهو از زبونم پرید بابا من اینو چه جوری بخورم . .. دیدم زنه یه نگاه عجیبی بهم انداخت . وای تازه متوجه شدم که عکس من به دیوار اون کانتینر نصب شده . از جیبم پول در آورده و یه اسکناسی رو که نفهمیدم چند دلاریه بر داشت و اسکناس دیگه ای بهم داد . یه جوری حالیش کردم که یه نوشابه هم می خوام . توی یه لیوان یه بار مصرف یه نوشابه ای واسم ریخت که با اون پیتزای لندهور ساز گاری نداشت . یه نوشابه خونواده کمم بود .. از بس گرسنه ام بود در حال راه رفتن همین جور به غذا گاز می زدم و می رفتم تا این که یه جای کار دیدم که دارم چند تا تار مو می خورم . رفتم به زنه فروشنده اعتراض کنم که این چه وضعشه .. دیدم زنه با تعجب داره بهم نگاه می کنه رفت و از توی پستو یه مرد و زن دیگه رو با خودش آورد یه نگاه به عکس و یه نگاه به من انداختند و اوکی اوکی و کوروش کوروش می کردند .  به اون دو تا زن میومد که مادر و دختر باشن و اون مرده هم ظاهرا سر پرستشون بود . دستمو رسوندم به پشت لبم که تمیزش کنم یهو متوجه شدم سبیلم نیست . ظاهرا این سبیل مصنوعی من بیشترش ریش ریش شده بود و رفته بود لای پیتزا . استارت رو زدم و فرار را بر قرار تر جیح دادم . طوری می دویدم که فکر کنم اگه کبوتر صحرا و اسبش هم  با هام مسابقه می دادند بهم نمی رسیدند . . نیمساعت تمام همچنان می دویدم . دیگه خسته شده بودم . باید خودمو تسلیم می کردم . کجا می خواستم در برم ولی با این ضعف بدنی و آشغال خوری معلوم نبود این نطفه هایی که تو شکم زنا می کاشتم شاید به جای آدمیزاد سگ توله درست می کرد . رفتم یه گوشه ای پنهون شدم تا یه استراحتی بکنم که دیدم سه نفر از روبرو پیداشون شد .-هلو مستر کوروش آریایی .. -خوار شما رو گاییدن شما از کجا پیداتون شد . انگاری با هلی کوپتر خودشونو بهم رسوندند . مقاومت فایده ای نداشت . حدسم درست بود اونا اعضای یک خونواده بودند . .حالیشون کردم که خسته ام گرسنه ام . خوابم میاد . خیلی باهام مدارا می کردند . انگار هیشکی دنبال بیست میلیون دلار نبود . شاید اگه دویست میلیون دلار هم واسم جایزه تعیین می کردند کسی منو تحویل نمی داد . کیر من خیلی بیشتر از اینا می ارزید . یه دوشی گرفتم و غذا و آب میوه درست و حسابی هم بهم دادند و این زنه رفت آشپز خونه واسم یه کنسرو لوبیا آورد که کلی باهاش حال کردم . وقتی که شکمم سیر شد همونجا ایستاده خوابم برد . خواب می دیدم که تو معدن زغال سنگم و دارم سخت کار می کنم . می خوام با اولین حقوقم یه هدیه خوب واسه خونواده ام بخرم . راستی با این حقوق کی به من زن میده . یه آدم زغالی با ریه درب و داغون شده در طول زمان .. وای زغال سنگ .. به ! این زغال عجب بوی خوشی داره . مثل این که کار گر زحمتکش اگه صادقانه کار کنه میره بهشت . یهو چشام باز شد و دیدم که این بوی خواب و بیداری قاطی شده . من وسط یه تخت بزرگی دراز کشیده بودم واون دو تا زن که ظاهرا مادر و دختر بودند دو طرف من و سخت به من چسبیده بودند . طوری مثل کنه بهم چسبیده بودند که از هیچ طرفی نمیشد در رفت . تازه مرد خونواده هم ظاهرا بیدار بود و کشیک می کشید که اگه از این طرف خودمو خلاص کردم بیفتم تو یه دام دیگه .. حس کردم که خستگیم در رفته . فکر نمی کردم که به این زودیها دوباره شهوتی بشم . دوتا تیکه باحال و هر دو تاشون هم خیلی سکسی و اکشن . اوخ که می میرم واسه این تن و بدن و هیکل . مامانه درشت تر و تپل تر بود با کون بر جسته و ناب امریکایی و دختره هم یه خورده آب رفته تر ولی خیلی جذاب و فانتزی ..... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

2 نظرات:

دلفین گفت...

ایولا داری دادش گلم

ایرانی گفت...

متشکرم دلفین خوب و نازنین ..ایرانی

 

ابزار وبمستر