ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هر کی 38

یه گوشه ای ازحیاط قایم شدم . چند دقیقه بعد پریسا با هام تماس گرفت که فقط آرمیلا نبیندت که اون و شوهرشو با یه بهونه ای دارم از خونه می کشونمشون بیرون . دیگه بقیه اش با خودت . -پریسا جون ممنونم ازت . یادت باشه به منشی خودم یعنی همین جناب کیر الدوله ابن لوله  بگم که یه نوبت خارج از محفل برات بذاره -ارزونی خودت نخواستیم -راستی راستی دیگه نمی خوای ؟/؟ من مریض زیاد دارم که بخوام ویزیتشون کنما . حالا واسه ما دور می گیری ؟/؟ -این قدر خودتو نگیر . یه حرفی زدیم . تو که خودت می دونی من مشتری بی چون و چرای همیشگی کیرتم . -می بوسمت . فدات ممنونم -منم فدات دوستت دارم .. یه گوشه ای قایم شدم . آرمیلا و فرنوش رو موقع خروج دیدم . چیزی دستشون نبود . تازه ضرورتی هم نداشت که دور بینو با خودشون ببرن .. با ترس و لرز نردبونو گذاشته و رفتم جایی که محل آویزون کردن رختا بود و مثلا بهش می گفتند تراس .. ای دل غافل فکر اینجاشو نکرده بودم . باید شیشه در ورودی به هال و پذیرایی رو می شکستم . سر و صدا جلب توجه می کرد . ولی مجبور بودم . وسیله ای هم نداشتم . جووووووون . در ظاهرش بسته بود ولی در اصل باز بود. شاید چون حساب نمی کردند که از این طرف کسی وارد شه زیاد اهمیتی ندادند و شایدم یادشون رفته بود . زیاد وقت نداشتم . نباید به چیزی دست می زدم . کار سختی برای پیدا کردن دور بین نداشتم . خیلی راحت پیداش کردم . فیلم داخلشو وقتی که مطمئن شدم همون صحنه عشقبازی من و مامانه ازش جدا کردم و ودوربین رو به همون صورت گذاشتم سر جاش و خیلی راحت از همون راهی که اومده بودم بر گشتم ونردبون رو هم به همون تر تیب قرار دادم . -آرمیلا آرمیلا دهنتو میگام . کوس و کونتو میگام . صبر کن نشونت میدم . مادر نیافریده که سر من یکی کلاه بذاره . خوار مادر چینگ چانگ چونگ رو به گاییدن میدم تو که سهلی حالا واسه ما فیلم می گیری ؟/؟ یه خورده نگران جریان دستکاری شناسنامه بودم . مادر بزرگ خودش می دونست ولی اگه آرمیلا می خواست این مسئله رو پیش همه عنوان کنه برای اعتبار و آبروی آرمان خان و پری جون بد می شد و منم باید غزل خدا حافظی رو می خوندم . حیف می شد . بهترین کار این بود که موضوع رو با پری جون در میون بذارم . ولی دیگه بابت فیلم و گاییدن مامان در خارج از مجلس چیزی بهش نمیگم . آخه یه آدم چقدر می تونه تخلف کنه .. پری جون به گرمی ازم استقبال کرد . انتظار داشت که دوباره یه بر نامه با هم بریم -پری جون در سن تو هفته ای یک بار کافیه -یعنی میگی ما این قدر پیر شدیم ؟/؟ -شوخی کردم مادر بزرگ . این مشکل منو حل کن من بازم در اختیارتم .. دیگه هلاک شده بودم . از اون طرف به زن داداش پریسا بدهکار بودم از این طرف هم به مامان بزرگ . آرمیلا خدا خفه ات کنه . این کیر من چه گناهی کرده که یه ساعت نباید استراحت داشته باشه . جریان گیر دادن و مطلع بودن آرمیلا از قضیه دستکاری شناسنامه رو که تعریف کردم گفت همین ؟/؟ تو فقط واسه همین ناراحتی ؟/؟ پری فدای اون تو و کیر کوس کن تو بشه . تو بهم برس هوای منو داشته باش دیگه هیچ غمی نداشته باش . خیالت تخت کاری می کنم که آرمیلا هیچ غلطی نتونه بکنه . چه طور جرات کرده آریا گل منو اذیت کنه . خجالت نمی کشه ؟/؟ زودتر بهم می گفتی که تر تیبشو می دادم . حالا گیس بریده واسه ما مایه میاد ؟/؟  کور خونده . کاری می کنم که در محفل بعدی جرش بدی -پری جون این قدر حرص نخور فشارت میره بالا و تازه الان باید زیر کیر من بخوابی یه سرویس خودش اونجوری فشار میره بالا و اون وقت فشار در فشار میشه -با فشاری که تو هم به من میاری میشه سه فشاره -نگفتی میخوای چیکار کنی . -حالا بهت نمیگم . فردا کلک قضیه رو می کنم . اگه می خوای از ته و توی کار سر در بیاری یه بار دیگه میای اینجا به پری جونت حال میدی و اون وقت مدرک کاری رو که کردم و اون تو دهنی که به آرمیلا می خوره رو بهت نشون میدم . دیگه سعی می کنم غیر قانونی کار نکنم . تو هم حواست باشه خلاف و غیر قانونی کار نکنی و به دست این دختره مدرک ندی .. با این که از بعد از ظهری تا حالا آهو و مامان و خود همین پری جونو گاییده بودم ولی از این که دو تو طئه آرمیلا رو دارم خنثی می کنم از بس خوشحال بودم که با اشتها افتادم به جون مادر بزرگ و انگاری که یه دختر چهار ده ساله گیر آورده باشم طوری اونو می بوسیدم و همه جای بدنشو میک می زدم که از حال رفته بود . -پری جون قربون کوس نازت .. اگه تو رو نداشتم چیکار می کردم . دوستت دارم . دوستت دارم . با تمام توان و عشق و وجود و احساسم اونو می گاییدم . پری بی خیال شوهرش یعنی پدر بزرگم جیغ می کشید -آریااااااااا کوسسسسسسم بزززززززن جوووووووون ولم نکن . یه خیلی باید منو بگایی . غروبی حال نداشتی زود رفتی جاااااااااان آرمان آرمان کجایی که بیای ببینی زنت زیر کیر نوه ات داره خاکستر میشه -پری جون یواش تر بابا بزرگ میاد این طرف بی احترامی میشه .. همین طورم شد و سر و کله آرمان که خواب بود پیداش شد -چه خبرتونه این وقت شب این همه سر و صدا . زن یواشتر جیغ بزن .. صدا تا نیم کیلومتری میره . -پدر جون شرمنده ام . نمی خواستم این طور شه -می بینم که خلاف مقررات رفتار می کنین .. مادر بزرگ یه چشمکی بهم زد که یعنی آرمان جون داره شوخی می کنه -پسر تو چطور می تونی این مادر فولاد زره رو بگایی -آرمان ! جلو نوه ات این طور باهام حرف نزن باید می بودی و می دیدی که چطور داره با من حال می کنه . هرچی باشه که از تو پیری خیلی با نشاط ترم . رفتم جلو وصورت بابا بزرگ جونمو بوسیدم و گفتم خیلی مردی . خیلی سالار و با مرامی . -ما دلمون فقط به شماها خوشه دیگه . این پری هیشکی رو به اندازه تو دوست نداره -چیه پیری حسودیت میشه ؟/؟ من که اولش از دیدن بابا بزرگ زرد کرده بودم حالا باید تو شوخی اونا شرکت می کردم . آرمان خان رفت و ما رو با هم تنها گذاشت و ما به کارمون ادامه دادیم . وقتی پری جونمو تنظیم تنظیمش کردم راه افتادم طرف خونه . توراه خونه تازه یادم اومد که مامان الیا تنهاست و اگه دوباره بخواد باهام حال کنه من چه خاکی به سرم بریزم !.. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

10 نظرات:

ناشناس گفت...

مثل هميشه عالي بود بدون اغراق ايراني جان تو يكي از بهترين نويسنده هاي تو ايران هستي خدا حفظت كنه نوكرت ماكسيموس

ایرانی گفت...

ماکسیموس عزیزم شما و همه خوانندگان گل سرور بنده هستید و من شاگرد همه پیشکسوتان و نویسندگان عزیز هستم . ممنونم از این که به من لطف داشته بها داده ای . کامروا باشی ..ایرانی

دلفین گفت...

دادش جونم واقعا حال دادی دمت گرم

ایرانی گفت...

ممنونم دلفین خوب و عزیزم ..ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

یادمه آوردمش خونمون. اینقدر سکسی بود که گفتم قبل از اینکه لباساشو در بیارم, آبم میاد. خلاصه شروع کردیم کمر زدن. از شانس ما, خانم بامزه تشریف داشت.
اینقدر وسط گاییده شدن منو میخندوند که اخر با دستاش آبمو آورد. اونم با کلی بد بختیو کسافت کاری.
الانم حکایت اینه!
جاهای سکسیه داستان, یه جک میگی, جو آدم میره آسمون.
سر قسمتای سکسی یکم طنزو کم کنی, بهتره.
در کل عالیه. یه جور خواهرشو بگا که حالشو ببریم. طوری که تا لحظه اخرم راضی نباشه. اصلا یه جور تنبیه و درس عبرت باشه. یعنی جلو چشای همه تنبیه بشه!
مرسی ایرونی جان.

ایرانی گفت...

ارباب نازنین و گلم خیلی ممنونم از راهنمایی و بیان نکات ارزنده ..حتما به این مسائل توجه خواهم کرد ودر مورد طرز رفتار با آرمیلا با توجه به قسمتهای بعدی داستان آریا برای برخورد با خواهرش باید یه شیوه خاصی در پیش بگیره که روند داستان اونو تعیین می کنه . شاید بعضی جاها خشونت نیاز باشه و بعضی جاها آرامش و ملایمت و در مجموع آمیزه ای از این دو ..پاینده و پیروز باشی ..ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

مرسی عزیز.
راستی یه پیشنهاد و خواهش داشتم.
اگه میشه فنت داستانو از سفید, یکم تیره تر کنین. و رنگ پس زمینه سیاه رو یکم روشن کنین. اخه کنتراست بالا با ناموس چمش ادم عشقبازی میکنه.
از روز اولی که اومدم تو این بلاگ میخواستم بگم. اخه ما خیلی وقت تو این بلاگ میزاریمو ساعتها داستان میخونیم.
اونم با پی سی که نورش...
از روز اولی که اومدم تو این بلاگ میخواستم اینو بگم.
ممنون میشم.

ایرانی گفت...

ارباب کازه -کاگه نازنین این پیامو امیر خونده وحتما بررسی می کنه . اتفاقا منم تا حدودی با تو هم عقیده ام . هر چند طوری نیست که نشه تحمل کرد ولی در هر حال اگه بهتر میشه باید حتما انجام داد . از دقت و توجه تو عزیز سپاسگزارم . ..ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

واقعا ازت ممنون میشیم. چون واسه من که ساعت ها میشینم پای داستان های زیبات, خیلی تحملش سخت میشه.
بازم تشکر. هم از تو و هم از داش امیر

ایرانی گفت...

وبازهم سلام و درودی دیگر به تو ارباب عزیز ...ایرانی

 

ابزار وبمستر