ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانوم مهندس -قسمت شانزدهم

هرچند با همه خجالتم دوست داشتم به عنوان یار اصلی وارد میدون شم ولی با خودم گفتم گاماس گاماس . سپیده قمبل کرده بود و کاوه داشت می کرد تو کوسش و وقتی کیرشو بیرون می کشید و همه کیرشو می دیدم که چطور اون خیسی های کوس رو بیرون کشیده و داره به رفیقم حال میده منم یه حالی می شدم . گفتم بهتره خودم دست به کار شم . واسه این که زبون هر دو تا شونو ببندم انگشت یه دستمو کردم تو سوراخ کون یکی و یه انگشت دیگه رو هم فرو کردم تو سوراخ کون اون یکی . حرکات کون کاوه باعث شده بود که انگشتم رو سوراخ کونش ثابت قرار نگیره واسه همین چسبیدم به یه حرکت دیگه . زبونمو تا آخر از حلقومم در آورده و به روی کیری که می رفت تو کوس سپیده و بر می گشت قرار دادم .-آهههههه آخخخخخخ سپیده کوست چقدر خیس می کنه . چقدر مزه میده . -ببینم تو از خوردن خیسی کوس من بیشتر کیف می کنی یا از لیس زدن کیر کاوه .. -عزیزم دوست با محبت من . راستش هردو تا ولی خیسی وکوس تو یه مزه خاصی داره . خیلی به آدم می چسبه . اگه راست میگی این دفعه که تنهاشدیم باید کوسمو لیس بزنی .. -می زنم می زنم سپیده جون . هر کاری بگی می کنم . یه خورده هم داشتم بیشتر باهاش مدارا می کردم که اگه یه پیشروی هایی به سمت کاوه داشتم زیاد صداش در نیاد و بذاره که من حالمو بکنم .  کاوه بدون این که حرفی بزنه با اشاره دست حالیم کرد که سرمو که رو کیرش زوم کرده بود بالاتر بگیرم . منم مجبور شدم دست از لیس زدن بردارم . اون می خواست منو ببوسه . لباش وقتی رو لبام قرار گرفت  حس کردم که چقدر دلم میخواد من جای سپیده باشم و کیر کاوه بره تو کوس من . وقتی سپیده صدام کرد از این که بفهمه لبام رو لبای کاوه قرار داره دچار استرس شدم و فوری خودمو از کاوه جدا کردم -روشنک چی شد داشتی بهم حال می دادی و خیسی کوس رو کیرو می خوردی ... ببینم نکنه داشتی به کاوه حال می دادی ؟/؟ -عزیزم من اگه به اون حال بدم در واقع دارم به تو حال میدم چون اون هر قدر بشاش تر باشه این نشاط و روحیه شاد خودشو به تو منتقل می کنه و در سکسش اثر گذاره . -ببین سپیده جان خانوم مهندس بزرگواری کرده و رفاقتشو نشون داده و به خاطر تو صحنه رو ترک کرده و محیطو به کیارش و بهاره واگذار کرده . حالا اگه گاهی یه تشکری ازش بکنیم آسمون که به زمین نمیاد . نگاه کاوه افتاد تو نگاه من و از زار و التماس من فهمید که چقدر نیاز دارم اون خوب متوجه شده بود که من دیگه اون خانوم مهندس همیشگی نیستم و شاخ و شونه هام در مقابل این صحنه های مهیج سکسی شکسته شده . هر چند اگه خوب دقت کنیم این ما زنا نیستیم که در مقابل سکس ضعیفیم بلکه مردا خیلی ضعیف تر از ما هستند . اونا وقتی هوس میفته به سرشون حتی تا مرز آدم کشی پیش میرن و قتل هم میکنن . داشتم فکر می کردم که حرکت بعدیم چی باشه دستم رفته بود رو کوسم و باهاش بازی می کردم . دیگه خیالم نبود که هوسمو به کاوه نشون بدم . دلم میخواست یه جوری منو هم به یاد داشته باشن . سپیده چون پشت به ما قرار داشت و منو نمی دید بازم کاوه بهم اشاره زد که یه خورده عقب تر وایسم و خودمو خم کنم و یه دستمو برسونم به سینه سپیده و با یه دست دیگه ام کمرشو بمالم . حرفشو گوش کردم و  اونم کف یه دستشو گذاشت رو کوس من واول یه انگشت و بعد دو تا و بعد سه تا انگشتوکرد تو کوسم . وای من دیگه نمی تونستم جلو لرزشهای خودمو بگیرم با یه حالت خاصی به من دست داده بود . چشامو باز و بسته می کردم . لبامو به هم می فشردم و گاز می گرفتم که دهنمو باز نکنم . اگه دهنم باز می شد دیگه نمی تونستم جلو ناله کردنهای خودمو بگیرم . یه خورده از پهلو هم وایساده بودم که بتونم با یه زاویه در گیر باشم . کاوه واسه یه لحظه طوری کوس منو میک زد که دیگه نتونستم دهنمو بسته نگه داشته باشم -آههههههه .. جااااااان .. فوری خودمو کنار کشیدم که اگه یه موقع سپیده به عقب بر گشت منو نبینه . حوصله دعوا و مرافعه نداشتم . همین طور هم شد سپیده سرشو به عقب بر گردوند و در لحظه ای هم این کارو انجام داد که من کوسمو از دهن کاوه جدا کرده هر دومون در یه وضعیت عادی قرار داشتیم .-روشنک تو چقدر اکشن و باحالی و من نمی دونستم . این قدر با تن و بدن من کیف می کنی که تو رو به هوس آورده وای به حال این کاوه جون من که چقدر باید با این تنم حال کنه کاوه خوشگل من ! می دونم خسته ای و خسته تر هم میشی ولی میشه یه خواهشی ازت بکنم . نه نگو . -سپیده جون تو که خودت خوب می دونی بهترین موقعی که میشه یه مردو شکارش کرد اینه که اونو روی کوس یا زیر کوس گیر بندازی فرقی نمی کنه هر دوش یکیه . حالا خواهشتو بگو -من الان یه خورده خم تر میشم حالتمو عوض می کنم . یعنی به همین صورت یه خورده میام پایین تر .. کونم همین جور قمبلی می مونه . یه کاری بکن که بتونی کوس روشنکو میک بزنی و یه حالی هم بهش داده باشی . البته به شرطی که خود روشنک گلم راضی باشه . اون  حرفش این بود که وقتی کاوه جون بیاد و منو این جور لخت ببینه از خجالت باید آب شم . حالا اگه خودش راضیه و سختش نیست و امکانت برای تو هم وجود داره .. ..من که دیگه داشتم با دمم گردو می شکستم و کاوه هم از خوشحالی شستشو گرفت طرف هوا یعنی این که زدیم تو خال .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

ناشناس گفت...

دستت دردنکنه واقعاجوری داستان پیش میبری آدم فکرمیکنه نویسنده داستان ازاولش هم خودت بودی.فدات فردین

ایرانی گفت...

متشکرم داداش فردین با این نظر گرم و امید بخشت ! سربلند باشی ..ایرانی

دلفین گفت...

من از اول گفتم باید خودت می نوشتی

ایرانی گفت...

ممنونم داداش دلفین . لطف داری ..ایرانی

مرتضی گفت...

ایرانی عزیز با احترام به دوستانی که در بالا نظر دادن باید بگم که از نظره من ( شایدم درست نباشه) میشه تشخیص داد که نویسنه داستان تغییر کرده( منظورم بهتر یا بدتر شدن نیست) تو داستان نوشتنت یه سبک دلنشین خاصی وجود داره. از اصطلاحات و کلمات محاوره ای به خوبی و زیاد استفاده می کنی و در کل یه سبک منحصر به فردی داری که اگه جای دیگه ای هم داستان هات رو بخونم می تونم تشخیص بدم واسه تو هست.
به خاطره تمام زحماتی که می کشی سپاسگذارم

ایرانی گفت...

تشکر می کنم داداش مرتضی . نویسنده اصلی داستان از یک لحن شیرین خودمانی کوچه بازاری خاصی استفاده می کرد که بی شیله پیله بودن آن بسیار جذاب و خواننده پسند بود و من هم از سبک ساده خود استفاده کردم . هرجا هست و هرکه هست سلامت باشد و امیدوارم از من گله من نباشد . هرکه باشد استاد منست . درود بر تو داداش گلم و ازمحبتت ممنونم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر