ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لوتی سایت وabr135-دو

ابر 135 با هر کی تماس می گرفت نمی تونست گره از کارش باز کنه . می خواست چند تا تحریک کننده جنسی بخوره و خودش بیفته به جون خواهر و مادرش ولی  حس کرد که بیشتر نیاز داره که مفعول باشه تا فاعل . یعنی دوست داشت که کون بده . رفت خیابون و دید که یه عرب و یه سیاهپوست دارن رد میشن . یه مقدار دست و پا شکسته یه چیزایی از زبون انگلیسی می دونست ولی جمله بندی رو نمی تونست خوب ردیف کنه . بد جوری به این دونفر که قیافه های زشتی هم داشتند پیله کرده بود . -هی مستر . فک مای سیستر .. فاک مای مادر .. این قدر از این حرفا پیششون زد که حالیشون شد که باید برن و خوار مادر این پسره رو بگان . سه تایی راه افتادن که برن خونه ابر خان . اون دوست داشت کیر کلفت تره رو بده به مادرش و اونی رو که درجه عظمتش کمتره تحویل خواهرش بده . البته در ابتدای کار,  چون می دونست بعدا دوتایی خوار مادرشو یه سره می کنند . یه خورده این ور و اون ورو نگاه کرد . می خواست یه تست از اونا بگیره اون که نمی تونست بره تو ی خونه خودشون و کیر هارو آزمایش کنه . زشت بود پیش ملوک و شهناز اگه می خواست این دو تا کیر رو مقایسه کنه . رفتند تو یکی از کوچه پس کوچه های خلوت . ابر 135 شلوارشو پایین کشید و کون لختشو نشون اون عرب و سیاه  داد . اون دو تا کیر تا کون سفید و برق انداخته ابر 135 رو دیدند حرکت کرده و شق و صاف وایستادند . کپی بردار ما هرچی نگاه کرد نفهمید کدوم کیر کلفت تره و دراز تر و بهتر که اول تقدیم مادرش کنه . با دستمالی هم متوجه نشد . سه نفری با هم یه بازی راه انداختند که شبیه نوعی قرعه کشی بود سیاهه تو قرعه برنده شد و اون بود که اول باید کیرشو تو کون ابر 135 فرو می کرد . سیاهه تا سوراخ گشاد کون اونو دید فریاد زد واوووووووو بیگ بیگ بیگ .ابر 135هم گفت یور دیک ایز بیگ .. کیر شما هم خیلی بزرگه . سیاهه اول کیرشو کرد تو کون ابر 135 . پسرکونی خیلی خوشش میومد  و گذاشت که به کارش ادامه بده . سیاه پوسته  به زبون انگلیسی می گفت که هنوز تست تموم نشده ؟/؟ ولی ابر خان گذاشت تا وقتی که سیاهه آب سفید خودشو تو کون اون بریزه به گاییدنش ادامه بده . بعد از اون نوبت به مرد عرب رسید .. وقتی اونم به ناگهان کیر دراز و کلفتشو فرو کرد تو کون ابر 135 پسربیچاره که خودشو شل کرده بود یهو با سر خورد به دیوار . مرد عرب کمرشو با یه دست گرفت و اونو آورد بالا و دوباره کیرشو کرد تو کون ابر خان ..-الوسیع ....مرغوب مرغوب ..از بس کیرشو تو کونهای تنگ می کرد و طرف دردش می گرفت وقتی یه سوراخ گشاد و قابل تحمل گیر آورد کلی حال می کرد . دوتایی شون داشتند کیف می کردند ولی ابر 135 داشت بررسی می کرد ببینه این عربه کیرش کلفت تره یا اون سیاهه . هرچی هم به ذهنش فشار می آورد و حس می گرفت بازم نتونست به هیشکدوم از اونا رای بده . در همین افکار بود که صدای فریاد عربه رو شنید که می گفت الدخول ..الکیف ...وقتی هم به خودش اومد که دید آب کیر مرد عرب داره از سوراخ کونش می ریزه بیرون . با این که پس از مدتها یه کیف درست و حسابی کرده بود ولی از این که نمی دونست کدومشونو اول بده به مادرش عصبی بود . اصلا به من چه دوتایی شونو می برم اونجا  خودشون با هم توافق کنند . .سه تایی راه افتادند و رفتند خونه ابر خان . ملوک و شهناز به محض دیدن اونا یکه خوردند . -ابر ! دیوونه شدی ؟/؟ روز مادر این دو تا نره غول چیه گرفتی آوردی ؟/؟ -داداش یه شاخه گلی یه هدیه ای .. حتما باید بهت گفت ؟/؟ -مادر و خواهر عزیزم من این دو نفر رو به عنوان هدیه آوردم واسه شما . ولی خب کادو پیچشون نکردم .  البته چون مامان بزرگتره و احترامش واجب می تونه  انتخاب کنه که بر نامه چه جوری پیش بره . اون عرب و سیاهه اومدند جلو  اول عربه کون گنده ابر 135 رو میون دو تا دستاش گرفت و گفت المخرج .. المخرج .. مرغوب .. المرغوب .. بعد سیاهه اومد و دست گذاشت رو کون ابر شلوارشو کشید پایین و انگشتشو گذاشت رو سوراخ کون پسره و گفت تین وری گود .. -خفه شین آشغالا من کونی نیستم . شمارو واسه این دو تا لیدی آوردم . ملوک ناراحت شد -پسر تو هنوز این اخلاقتو ترک نکردی ؟/؟ بچه که بودیم تو ایران خودمون از همون روزای اول بچگی عادت داشتی کون بدی . -مامان بده جلو شهناز از این حرفا نزن . -شهناز خودش از همه چی با خبره . -مامان من دوست دارم امشب همین جا وایسم و سکس شما رو ببینم . شهنازجون مامان من میخوام یه گوشه ای قایم شم و از صحنه گاییده شدن شما فیلم بگیرم بذارم تو سایت لوتی . نمی دونی آقا رئیس ما چقدر خوشحال می شه . خیلی بچه با معرفتیه . هر وقت حال این ایرانی رو می گیرم از من حمایت می کنه بیشتر تشویقم می کنه . کاری به کارم نداره -همونی که یه یه بار من و خواهرتو گایید و دیگه پیداش نشد ؟/؟ -آره خودشه . -کار خطر ناکیه -مادر! خارج از کشور موردی نداره -اگه بابات ببینه چی ؟/؟ -کون لق بابا . ماکه نمی خواهیم برگردیم ایرون . بابا هم که هنوز سربازی نرفته اگه بخواد پاسپورت بگیره اونو یکراست می برن خدمت . ملوک و شهناز یه نگاهی به هم انداختند و گفتند به یک شرط حاضریم ازمون فیلم بگیری و  بذاری تو سایت لوتی که اون آقا مدیر دوباره بیاد مارو بگاد . ابر 135 زنگی واسه آقا رئیس زد واین مدیره هم که واسه پیشبرد کارهای سایت واسش گاییده شدن وگاییدن و کردن و دادن فرقی نمی کرد قبول کرد که در اولین فرصت یه بار دیگه ملوک وشهناز رو بگاد .. وقتی که صحبت تلفنی تموم شد ابر 135 خطاب به مادر و خواهرش گفت که زود برین یه لباس درست و حسابی تر بپوشین کونتونو بر جسته تر کنین تا این دونفر دست از سر کون من وردارن . زودباشین که باید واسه زن و مادر زنمم کادو ببرم .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی ................با سلامی گرم به کاربران ,  مدیران وهمکاران گرامی در سایت لوتی : من با کسی سر ناسازگاری یا شوخی ندارم . این قلقلک دادن من شامل حال همه کاربران  متخلف خواهد شد ودر مواردی هم که مرد یا زن بودن آنان مشخص نباشد داستان را به گونه ای تنظیم خواهم کرد که خلایی احساس نگردد . ضمنا از کاربر jaksonrهم بسیار سپاسگزارم که داستان هرکی به هرکی را با اشاره به نام نویسنده و ذکرمنبع به صورت استاندارد , منتشرمی نماید . شاد وخندان , تندرست , قانونمند ومنطقی باشید ... ایرانی

10 نظرات:

ایرانی گفت...

باسلام خدمت همه دوستان و خوانندگان عزیز ! این هم از قسمت دوم داستان که بلافاصله پس از نگارش منتشر شد . البته خودمو مقید نمی کنم که هرشب منتشرکنم. درهرحال سایت لوتی دیر بالا میاد و من وقت زیاد ندارم تلف اونجا بکنم . سر فرصت میرم اسم تمام کاربرای متخلف رویاد داشت می کنم و به هرحال اینم میشه یه داستانی درسبکی خاص و جدید با شکل و شمایلی خاص . یه چند قسمت که منتشر کنم سعی می کنم هفتگیش کنم . الان خیلی عقب افتادم . از امروز تا فردا باید یه قسمت از داستان هرجایی و یه قسمت از تولدی دوباره و فقط یک مرد ویک داستان تک قسمتی بنویسم یعنی جایگزین داستانهای فرداشب رو . اینا همه تمرکز و وقت میخواد اون وقت من هرچی میخوام نیمه کاره زیاد نکنم این دوستان متخلف نالوتی نمیذارن . راستی یه قسمتی رو درمورد عملیات مفعولی ابر 135 نوشتم که امیدوارم که طرفداران گی به من اعتراض نکنند که چرا منی که میگم از گی نویسی بیزارم در این مورد یه چیزایی نوشتم . باید بگم اولا کوتاه بود و آب و تاب ندادم ثانیا یه تست وکلیپ بود می خواست ببینه کدومش کلفت تره ثالثا به اندازه کافی شرمنده abr135 بودم و می خواستم از خجالتش در بیام . خیلی راحت می تونستم و می تونم باب طبع این دسته افراد هم بنویسم ولی توصیه نمی کنم . اون کاربر عزیز ی که قانون رو رعایت کرده چند وقت پیش واسه ما نظر هم داده فکر کنم اگه اشتباه نکنم رئوف دادا بوده که من با یه اسم انگلیسی jaksonr روبروشدم . درهرحال هرکی بوده با توجه به بزدلی و زرنگ بازی و خود نمایی کاربران متقلب و متخلف این عمل شجاعانه او جای تقدیر داره . بازم از شما عذر میخوام امیدوارم از این گونه نوشتن من برداشت بد نکنین . وقتی که جوابی نمیدن حتما خودشون خوششون میاد چون اگه جوابی بدن جز محکومیت خودشون چی دارن بگن ؟ با این حساب من در یک حالت برد برد قرار داشته و راحت به نوشتن این داستانم ادامه میدم . چون اونا اهل توبه و عذر خواهی هم نیستند . فکر می کنند بر قله پادشاهی نشسته اند . نیمه شب همگی خوش . پاینده با وجئان و آزاده باشید ..ایرانی

دلفین گفت...

دادش گلم دمت گرم تا اخرش باهاتم فکر کنم خوششون اومده پس ادامه بده

دلفین گفت...

راستی دادش گلم از ماه اینده قرار اینترنت ملی بیاد اون وقط چیکار باید کنیم چجوری بیایم تو سایت داستان ها رو چیکار کنیم

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

LoooooooooooooooL
ای ول کلی خندیدیم.
ولی بازم به نظر من, خودتو واسه انا خسته نکن. باور کن ارزش نداره!
ولی سبک جدید داستان نویسیت, نو حلقم!
اینقدر حرفه ای شده سبک اختراع میکنی؟
ای ول دادا. ای ول...

ایرانی گفت...

دلفین عزیزم سلام فکر نکنم با ورود اینترنت ملی راه برای وارد شدن به گوگل بسته شه .مدتهاست صحبتشه .هنوز ریزه کاریهاش دقیقا مشخص نیست . روزت خوش ..ایرانی

ایرانی گفت...

ارباب گلم ممنونم از حمایتت ! به نظر من بهترین شیوه برای بر خورد با این زبون نفهم ها همین داستان نویسی به این سبکه . هم این که اونا رسوا میشن و هم این که می فهمن که ما هالو نیستیم . مخصوصا عنوان داستان رو اسم سایت لوتی و کاربر 135 گذاشتم که جلب توجه کنه و هر شب یا بیشتر شبا به خواننده های گل ما چشمک بزنه تا بخونن ببینن چه خبره . ارباب جون صرف نظر از داستان نویسی در مورد این نامردای نالوتی یه داستان دیگه هم توذهنم دارم که وقت نمی کنم شروع کنم اونم یه سوژه جدیده و تا حالا ندیدم داستانی در این مورد نوشته شده باشه .خدانگه دارتو باد !....ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

میگم, کاش این داستانو یجور تو سایت خودشون میچپوندی!
خیلی باحال میشدا!

ایرانی گفت...

ارباب عزیزم برای این کار باید برم عضو انجمن اونا شم . چند بار برای نظر دادن می خواستم همچین کاری بکنم پشیمون شدم . اصلا دوست ندارم ایمیل منو داشته باشن .ولی یه جوری بره تو سایت اونا منتشر شه عالی میشه ..ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

خوب چرا یه ایمیل فیک درس نمیکنی؟

ایرانی گفت...

سلام داداش ارباب ! شاید بعدا یه کاری کردیم ولی می دونم که رفقا دارن این داستانو می خونن و حسابی خوش به حالشون میشه . خوشم میاد که حرفی واسه گفتن وبهانه ای برای اعتراض کردن ندارند . من که قمار باز نیستم و حتی از شرط بندی ساده متنفرم ولی این شیوه ای رو که در پیش گرفتم در قمار بهش میگن برد -برد ..ارباب جون انشاءالله همیشه برنده باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر