ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لوتی سایت وabr135-چهار

جف و جبار که کارشون با خوار مادر ابر 135 تموم شد رفتند پی کارشون . ابرخان رفت فرودگاه دنبال دلفین . با یه تاکسی دربست اونو برد خونه پدر زنش . پدرزنش هم به دلایلی تو ایران مونده بود و هر 6ماه درمیون میومد یه سری می زد و می رفت . البته به هیچکدوم از پدر زن یا مادر زنش سخت نمی گذشت . اون تو ایران تفریح خودشو داشت و اینم تو خارج ولی پدرش مثل خود همین ابر کوس خل بود و دلش نمیومد که به زنش خیانت کنه . می گفت زنم تو غربت داره دلتنگی می کنه حالا قسمت نشد که باهاش برم چرا نامردی کنم . حاضر بود کون بده ولی کون نکنه . مثل پسرش یه همچین مرامی داشت . وقتی دلفین و ابر 135 برای اولین بار با هم روبرو شدن این تازه وارد ایرانی ما نزدیک بود یقه این داستان دزده پوست کلفتو بگیره و همون خیابون نقش زمینش کنه ولی دید که فعلا ساکت بمونه بهتره . نان ومسکن و کوس مفت رو به یاد آورد و گفت بهتره این چند روزه که اینجام حسابی شیره این ابر خان رو بکشم و فقط یه خورده با حرفام اونو سر جاش بنشونم . وقتی که از تاکسی پیاده شدند ابر خان عین خد متگزار های هتل ساک و چمدون دلفین رو گرفت و با خودش حمل می کرد . دلفین یقه اش رو گرفت و گفت بد بخت بیچاره تو همونی هستی که امیر تو رو مث یه سگ از سایت خودش انداخته بیرون و تو الان دستمال به دست داری خایه لوتی ها رو پاک می کنی ؟/؟ یعنی ایرونی داره داستانهاشو واسه تو حروم می کنه ؟/؟ -دلفین جان فدات شم . ایرونی خودش میگه هدفش همه قانون شکنانه . حالا چون من گاو پیشونی سفید تر از بقیه شدم فعلا به من پیله کرده . دلفین دستشو آورد بالا و محکم زد زیر گوش ابر 135 که چمدون از دستش افتاد -خفه شو عوضی تو و این سایت لوتی به هم چسبیدین . مجموعه و ذره به هم ارتباط دارن . جهان هر لحظه در حال تغییره ... یه سری از این حرفای فلسفی ملا صدرایی زد که ابر خان هیچی حالیش نشد و دلفین هم دیگه سر نخو گم کرده بود ولی می دونست که حسابی اونو تحت تاثیر قرار داده . -زودباش چمدونو از رو زمین بردار اصلا ببینم انگیزه ات از این کارا چیه . واسه چی حرف گوش نمی کنی ؟/؟ اصلا کی به تو مجوز دزدی داده ؟/؟ تو که سر تاپات دوزار نمی ارزه . -دلفین خان بزرگی به عقل است نه به سن نه به سر تاپا . اینو که گفت این دفعه دلفین عصبانی تر شد و بالگد همچین زد تو کمر ابر 135 که این بار به جای یه چمدون هر دو تا چمدون از دستش افتاد . نفسش در نمیومد و چشاش رفت طرف آسمون -بدبخت بیچاره تو یعنی توی بی سر پا که  تو اون کله ات که پر از پهن اسبه یه جو عقل هم داری ؟/؟  ابر در همون حال که رو زمین افتاده بود به ساعتش نگاه کرد و دید که نه و نیم شبه -سعی می کنم جبران کنم دلفین جان . من مقصر نیستم . این اربابای نامرد من میگن که ولش کن . کون لق بقیه . ما اجازه داریم هر غلطی که میخواهیم بکنیم . به کسی ربطی نداره . نفس ایرانی در بیاد هزاران ساعت نویسندگی کنه اصلا به ما چه مربوطه مگه خودش نمیگه که من از نویسندگی نفعی نمی برم بذاره ما هم راحت کارمونو بکنیم و داستانهای مزخرفشو به اسم خودمون منتشر کنیم . خیلی مارو گیر میده . دلفین تو جیبش داشت دنبال چاقو می گشت که زبون این مادر قحبه رو قطع کنه ولی یادش اومد که تو هواپیما نذاشتن که از این چیزا تو جیبش بذاره . ابر از جاش بلند شد و دیگه با فاصله حرکت می کرد . در هر حال رسیدن به مقصد . زن و مادر زنش در طبقه پونزدهم زندگی می کردند . دلفین و ابر پای آسانسور مدیرک سایت لوتی یعنی ایکس رو دیدند . -سلام آق رئیس .-سلام پسر .. اون و دلفین به هم معرفی شدند . -خب خیالم جمع شد -رئیس جان امشب اومدم خونه تون نبودی راستشو بگو کجا رفته بودی -اومدم من پی تو فیلمو بگیرم به این زودی --فیلمه رو دادم خونه تون راستشو بگو کجا رفته بودی -ای ابر کوس خل من چند دفعه بگم . من که اینجا پیشتم . چسبیده به ته ریشتم .. دلفین با تعجب به این دونفر نگاه می کرد . رئیسش تو کوس خلی دست کمی از خود ابر نداشت . -ببینم آقای ایکس من توصیه می کنم اسم سایت خودتونو از لوتی به کوس خل نشان تغییر بدین . میگم شماها داخل لب لب بودین ؟/؟ یعنی همون شانسی . آبروی هر چی ایرونی رو بردین . این ایرانی بیچاره حق داره منتظر جواب از سوی شما نباشه . شما به درد بازی کردن تو فیلمهای کمدی هم نمی خورین . واسه چی در مقابل این همه اعتراض سکوت کردین و لالمونی گرفتین .ها ها جواب بده پدرسگ لال . یک سال تمامه . نگو اون چشای کورتونو باز نکردین و این اعتراضاتو نخوندین . شما که عین موش و گربه همیشه تو کمین نشستین . هر چند گاهی وقتا سگ هم میشین . واسه چی ؟/؟ -ببین بچه سوسول تازه از ایرون اومده . به ما میگن لوتی . دویست صفحه عکس لخت کوس و کون داریم تو سایتمون .  چند صد تا یا چند هزار داستان داریم . همه دسته بندی و مرتب و مشخصند . مدل به مدل فیلم داریم . چند صد تا همکار داریم .ما واسه خودمون یه عظمتیم . در اینجا دلفین که تو هواپیما کنسرو لوبیا زیاد خورده بود و باد معده اش زیاد شده بود همچین گوزید که ابر 135 چمدونا رو گذاشت و رئیسشم رفت زیر راه پله قایم شد . -دلفین خان بیا این طرف تیراندازی شده . خطرناکه . غرب وحشی که میگن به همین جا میگن . -بیاین  بیرون آشغالای عوضی . ابر خان بیا بیرون . شما که فرق بین گوز و گلوله رو تشخیص نمیدین چطور می تونین فرق بین یه طبل تو خالی و یه توپ فوتبال دستی رو بفهمین . اومد با یه کف دست کوبید تو سر ابر 135 و با یه دست دیگه زد تو سر ایکس . هرچی این ایکسه خواست بیاد بالا دلفین نذاشت . -آخه دلفین جان تو تازه از ایران اومدی یه نفری نمی تونی حریف دو نفر شی . -ببین لوتی ایکس ! من روغن کرمانشاهی و کره محلی خورده ام .هردو تا رو که امشب میگام هیچ خوار مادرشو هم فردا می کنم . رئیس از پشت سر به ابر 135 چشمک زد که فیلمبرداری از صحنه گاییده شدن زن و مادر زنش یادش نره . ابر سر تکون داد که یعنی باشه . ایکس رفت و دلفین و ابر هم رفتند طبقه بالا وقتی وارد ساختمون شدند دلفین از زیبایی زن ابر شگفت زده شد و مادر زنه هم که دیگه جای خود داشت ولی از یه چیز دیگه ای تعجب می کرد . زن ابر 135 لباس عروس تنش کرده بود . -ببینم ابر خان مگه می خوای اونو به عقد من در بیاری . یه وقتی واسه ما شر درست نکنی .من زن نمیخوام .-دلفین خان  زن بردن که الکی نیست . ببین اینجا نه کشیشی هست نه آخوندی .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

11 نظرات:

ایرانی گفت...

با سلامی گرم به همه خوانندگان این سایت و مخالفان و موافقان این داستان . درنگاه یا نظر اول کسی که نفس منطقی این داستان را نداند به این فکر می کند که ای بابا بیچاره بد بخت این ابر خان 135 چقدر مظلوم واقع شده که ایرانی اونو بسته به رگبار. ولی اگر دوستان به بطن قضیه توجه نمایند این جا این من و امیر هستیم که مظلوم واقع شدیم که در مقابل این همه فریاد قانون خواهی و قانون طلبی ما حتی یک پاسخ هم به ما نمی دهند . می خواهم نشان دهم حاضرند ناموس خود را این چنین حواله دهند ولی ساکت بنشینند و زمانی که حس کنند شخصیت نویسندگیشان در خطر است کمی کوتاه می آیند . یه مثالی در این مورد می زنم که قضیه کمی باز تر شود . دوساعت پیش سری به سایت لوتی زدم و در صفحه 64 داستانهای سکس با محارم پس از آن که کاربری به نام عشق و شهوت قسمت دهم داستان حرف حرف بابا را منتشر کرد یکی از خواننگان اعتراض کرد که این چه داستانی است که گذاشته ای . احتمالا به خاطر سن کم دختره اعتراض داشت . حالا واسه من مهم نیست .میخوام اینو بگم پس از ده قسمت این کاربری که اسم نویسنده رو در تمام قسمتها حذف کرده که این نوعی بی احترامی به بنده بوده و اسم وبلاگ امیر راهم نیاورده برای دفاع از خود مجبور شده بگه من این داستان را از وبلاگ امیر سکسی گرفته ام چون شهلا نامی از من درخواست داستان سکس پدر با دختر را داشت .........بنده میخوام بگم چی شد یهو اسم وبلاگ امیر اومد ؟/؟ اونجا که به نفع باشه یه چیز دیگه هست اونجا که به ضرر باشه وضع عوض میشه . تا زمانی که اصول و مبنای کار بر لج و لجبازی و خود نمایی باشه من دوست دارم با بیان این مطالب دست این افراد و این سایتها را رو کنم . به نظر من پنجاه درصد ارزش این داستان یعنی ابر 135 و لوتی سایت در خود عنوان این داستان نهفته . چون همون دو سه کلمه تیتر اون روشنگر بسیاری از مطالبه و خواننده میره ببینه این لوتی چیکار کرده .کاربرای خلافکارشون چیکار کردن . اینجا خود داستان و سوژه در اولویت قرار نداره . این یک تله ای است برای به دام انداختن موش موذی . واقعا متاسفم برای مدیرانی که در هر صورت محکومند . چه به عنوان یک مسئول و چه به عنوان یک سوءنظر دارنده . چون از این دو حالت خارج نیست . یا عمدا خلاف می کنند یا توان اداره سایت لوتی و کنترل بر فعالیت کاربران خود را ندارند . دلفین جان هنوز قسمت پنجم این داستان رو شروع نکردم . نمیدونم الان شروع کنم یا فردا .وقتشو دارم ولی خسته ام. فردا ممکنه خسته نباشم در عوض وقتشو نداشته باشم . همین چیزاست که دلمو می سوزونه و عصبی ام می کنه . نمی دونم چه نفعی از این کارشون می برند . همه جور پوست کلفت دیده بودیم ولی لوتی های پوست کلفت ندیده بودیم . درهر حال این خوشحالی برایم وجود داره که در مقابل منطق حرفی برای گفتن ندارند وگرنه بهتر از هر کسی می دانند که اگر لب باز کنند فضا را بیشتر به گند خواهند کشید . شب همگی خوش پاینده و سر بلند باشید ..ایرانی

مرتضی گفت...

درود به ایرانی عزیز و امیر گل.
دقیقا بعد از 59 روز غیبت دوباره برگشتم. متاسفانه تو این مدت به دلیل عدم دسترسی به اینترنت و مشغله کاری زیاد نتونستم بیام و کلی از داستان ها رو نخوندم. بد جور دلم واستون تنگ شده بود.
به امید سربلندی شما.
دوستار همیشگی شما " مرتضی "

دلفین گفت...

دادشی خسته نباشی عالی داری میری جلو فقط منو انقدر خشن نشون نده دیگه اخه ابر خان خیلی تو سری خورد. بعدشم دادش گلم کاری کن تو داستان مادر و مادرزن ابر خان سر سکس با من باهم دعوا کنن بعدشم در هنگام سکس با مامانش بهش بگم پسرت داستان های سایت امیرسکسی ونویسنده اونو میدوزده وبه اسم خودش میذاره از اینجور حرفا که خودت میدونی داداش گلم

ایرانی گفت...

داداش مرتضی رسیدن به خیر . خیلی خیلی خوشحالم که دوباره برگشتی . خیلی نگرانت شده بودم . هرچند دوستان و خوانندگان خوب و گل زیاد داریم ولی از دست دادن هر یک از اونا برای من که یک ضایعه هست . درهر حال هر جا که هستی و هر کاری که می کنی امیدوارم با موفقیت بوده و در نهایت سلامت و تندرستی کار هاتو پیش ببری . فعلا خداحافظی می کنم صحبت زیاده و خیلی از این پرچونگی هامو میذارم برای پیامهای بعدی که برات ارسال می کنم . شاد باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

دلفین گل و عزیزم قسمت پنجم این داستانو هم در یه حالتی بین خواب و بیداری نوشتم . نکاتی رو که گفتی رعایت می کنم . فقط در قسمت پنجم که دلفین کارشو با زن ابر خان شروع می کنه مادر زن ابر 135 هم اونجاست و تو نوبته و فردای این جریان قراره که دلفین بره سر وقت خواهر مادرش ..مگر این که مادر زنه سیر نشده باشه و همراه دلفین راه بیفته بره پیش خواهر مادر ابر 135 و صحنه اونجوری که تو میخوای ردیف شه . در مورد کتک خوردن ابر خان که خب حقش بود و از این به بعد سعی می کنم کتک جسمی کمتر بهش وارد کنم وتو رو هم خشن نشون ندم .ولی در سکس باید قدرتمند باشی . تکیه کلامهایی رو هم که به موضوع بخوره سعی می کنم در این داستان بگنجونم . حالا خنده دار اینجاست که این ابر خان ما زن نداشته باشه اون وقت به ریش ما می خنده ..در هر حال اگه داستان بخواد طولانی شه مجبور میشم از عمه و خاله و زن عمو و زن دایی و ..هم استفاده کنم ولی هرروز نوشتن این داستان واقعا وقت می خواد . از بقیه دارم می مونم .خدا بگم چیکارت کنه ابر 135 که این جوری وقت ما رو هم می گیری . در هر حال متشکرم ازت دلفین جان که قبول کردی هنرپیشه اصلی این داستان بشی . برقرار باشی ..ایرانی

دلفین گفت...

دادش گلم همینجوری برو جلو بالاخره به حرف میان ادم هرچی پوست کلفت هم باشه یه جایی به حرف میاد زیاد خودتو ناراحت نکن ارزششو نداره تاز باهمین داستان دهنشون سرویس تازه مطما باش کاربرهای سایت نالوتی حتما این داستانو میخونن همین برای ابرخان و مدیرهای سایت نالوتی تو دهنی خیلی محکمیه دوست دارم دادشششششششششششششششششششششششششششششششششششششش ایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییرانی خودم

علی تنها گفت...

دمت گرم ایرانی جون همینطوری ادامه بده

ایرانی گفت...

دلفین عزیز و خوب و مهربونم از این که تا این حد به من دلگرمی و امید میدی خیلی ممنونم . من به نوشتن این داستان ادامه میدم و حالا اگه یه شب نرسیدم و نتونستم منتشر کنم دیگه منو ببخشید ولی خب داستانیه که علاوه بر سکس سعی می کنم گفتگو هم درش زیاد بذارم . در هر حال اینم یه داستان اضافیه که وارد شده . تموم که شه دیگه جایگزین نداره مگر این که شیطنت این کاربرای نالوتی در حدی باشه که یه جایگزینی شبیه خودش بنویسم .درود بر تو دلفین بسیار بسیار خونگرم و مهربون و عزیز و باهوش ..ایرانی

ایرانی گفت...

متشکرم علی جون ! برد پرسپولیس رو هم تبریک میگم ولی دربازی حذفی در عربستان کار خیلی سختی داریم . تندرست باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی جون ممنون منم اعتقادم اینه که ایرانی صاحب قلب پاک وبی آلایشی اسی منم گفتم اگه دست ازاین کارش برنداشت هرچی لایقش بارش کن.جدای ازداستانت شخصیت بلایت قابل احترام است. فردین

ایرانی گفت...

فردین گرامی ! من هرچه باشم دوستی با دوستان و برادران با شخصیت و فهمیده و با درایتی چون شما نهایت افتخار است که در کنار داستانها و مطالب سکسی که جزیی از زندگی انسانهاست برای عشق و اخلاق و احساس هم ارزش قائلید و کاش همه انسانها چون تو وهمانند بسیاری از خوانندگان گل این مجموعه چنین فرهنگ بالایی می داشتند و من افتخار می کنم که برای چنین خوانندگان با فرهنگ و با کلاسی می نویسم ...ایرانی

 

ابزار وبمستر