ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 28

دوتایی شون طوری به من لذت می دادند که انگاری قفل کرده بودم و قدرت هر حرکتی از من سلب شده بود .. از یه طرف باید کوس مریلین رو لیس می زدم و بهش لذت می دادم و از طرف دیگه حواسم به کیرم می بود که به این زودیها خالی نکنم . دستمو از زیر کون مریلین بر داشته و جفت سینه هاشو چسبیدم تا دو سره بهش حال داده باشم مادره یه جوری خودشو رو کیر من حرکت می داد که انگار چند ساله از نعمت کیر بی بهره بوده در حالی که تازه یه ماه هم نمی شد که این اتفاق گریبانگیر مردم دنیا شده بود . جین در حال کوس دادن به من کف دستاشو گذاشته بود رو زانوهام خیلی نرم با پاهام ور می رفت . رو هر قسمت از بدنم که تمر کز می کردم فقط لذت بود و لذت .  نمی دونستم باید با این دونفر چه شیوه ای در پیش بگیرم . حتما اونا هم انتظار داشتند که بار دار شن ولی تا اونجایی که من می دونستم تمام هم بستری ها به بار داری منتهی نمیشه . زمان تخمک گذاری شرطه . اسپرم باید قوی باشه . اینم میشد به عنوان یه پیشنهاد مطرح کرد که از این به بعد زنایی رو به نوبت پیش من بفرستند که بین روز چهار دهم تا شونزدهم بعد از روز اول پریودشون قرار داشته باشند . یعنی هفت هشت روز از پایان پریودشون گذشته باشه . اینجوری احتمال بار داری خیلی خیلی قوی تره .. لبمو رو کوس مریلین قفل کرده و با چند تا ضربه ملایم و نوازشی که به بدن جین وارد کردم حالیش کردم که خودشو ازم جدا کنه . خوب گرفتن که چی دارم میگم . با دستم رو شکم هر یک از اونا یه نیمدایره کشیدم و بهشون فهموندم که اگه میخوان حامله شن باید به حرفام گوش بدن . دیگه نمی تونستم حالیشون کنم که دارم دچار کم آبی میشم و باید در مصرف آب صرفه جویی کنم که به خشکسالی دچار نشم . اونا رو کنار هم رو تخت و در دو گوشه اون خوابوندم . اول کیرمو فرو کردم تو کوس مریلین و با چند تا ضربه چند تا قطره آب ریختم توی کوسش . و با یه فشار شدید جلوی ریزش بقیه آبو گرفته و این بار رفتم سراغ جین که اخماش تو هم بود و انتظار داشت اول تو کوس اون خالی کنم . ولی من عدالت و انصافو رعایت کرده بودم . آخه مریلین بیچاره بچه نداشت . البته به نظرم اومد که آب بیشتری تو کوس مادره ریختم . بعد از یه ساعت که خستگی در کردم و گذاشتم که آب کیر اون داخل حل شه  روز از نو و روزی از نو رو پیاده کرده و دوباره گاییدن این مادر و دختر حشری رو شروع کردم . این مرد خونه دیگه اومده بود و نزدیک ما نشسته بود . یه گیتار دستش گرفته و حالا خودش واسمون آهنگ می زد . اسمشم بود ویلیام . ویلیام جون امریکایی . به خوابشم نمی دید که یه ایرونی بیاد کوس زن و دخترشو بگاد . اون که سهله خبر نداشت که همین کوروش آریایی رفته تو کاخ سفید و کلنگ رو اونجا بر زمین کوبیده . تا حالا سرخپوست وسیاهپوست و سفید پوست گاییده بودم و هنوز نوبت به زردپوست نرسیده بود . گاییدن زرد پوستها رو کمتر می پسندیدم .. فکرم رفته بود جای دیگه . دیدم که جین و مریلین بد جوری افتادن به جون من و ازم کیر می خوان و میخوان که باهام حال کنن . یه جاهایی مادره و دختره کم نمونده بود که همدیگه رو بزنن که ویلیام اومد واسطه شد . این بار برد با مریلین بود . اومد رو کیرم نشست و اون قدر بر سر این کیر بیچاره کوبید و خودشم یه فریادی کشید و از حال رفت . من موندم و جین . پاهاشو از وسط باز کرده و گفتم کیر کیر می کنی بیا . یه جوری گاییدمش که اشکاشو در آوردم . با این که خیلی هم هوس داشت ولی می خواست از دستم در ره . دیگه خسته شده بودم و انگار داشتم بیرحم می شدم . نذاشتم از دستم در ره . با این که جیغ می کشید و کمی دردش گرفته بود ولی هوس از سر و رو و کوسش می بارید . اونو هم به ار گاسم رسوندم و دیگه همه از حال رفته بودیم و این ویلیام کوس خل واسه خودش داشت یه آهنگ رمانتیک می زد و همه مونو خواب کرد . صبح که از خواب پاشدم دیدم این دو تا زن عین خرس قطبی گرفتن خوابیده ان . از جام بلند شدم . یه نگاهی به دور و برم انداختم . با خودم گفتم نکنه این امریکاییهای عوضی عین رهبران خودشون باشن که از هر طرفی باج می گیرن و به همه خیانت می کنن و به خاطر بیست میلیون منو  تحویل بدن . هرچند آخرش باید به دام بیفتم ولی دوست نداشتم اینا جایزه بگیرن . شوهره نبود اگه می خواست تحویلم بده حتما تلفن می زد بیان .درهر حال لباسامو پوشیده پولمو هم تمام و کمال سر جاش بود و از خونه خارج شدم . سرمو پایین مینداختم تا کسی به چهره ام خیره نشه . این زنا بودند که بیشتر منو می شناختند تا مردا . هنوز تا لوس آنجلس کلی راه بود . ولی مسیر حرکتو نمی دونستم .. به یه شهر کوچیک رسیده بودم . اوخ جون یه تابلو راهنما می گفت لس آنجلس از سمت چپ میرن . خیلی خوشحال شده بودم . ولی یه خورده که با خودم فکر کردم دیدم که اصلا خوشحالی نداره چون من که قرار نیست با اسب و قاطر یا پای پیاده برم به دومین شهر بزرگ امریکا .. شهری که بعد از ایران خودم بیشتر از هر جای دیگه ای تو دل خودش ایرونی جا داده ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

دلفین گفت...

عالیه دادشم مرسی

ایرانی گفت...

یک سری به سایت لوتی زدم ببینم چه خبره ...اگه داستانهای بهشتی هم اونجا وجود داشته باشه من وقتمو واسه این سایتهای بی صاحب و بی در و پیکرتلف نمی کنم . اولا با همه دک و پزشان سرعت بالا آمدن سایت به نسبت سایت امیر خیلی کنده در ثانی هشتاد در صد داستانهاشون هم کپی شده و بیات هستند و از همه مهمتر مدیرانی دارند که بر کار کار برانشان نظارت ندارند . یکی دو صفحه آخر داستان سکس با محارم در سایت لوتی را بررسی کرده و دیدم این کار بر abr135 داستان تبسم داغ و فقط یک شرط را با حذف نام داستان و نویسنده و بدون اشاره به منبع منتشر کرده ..یه جای دیگه یه کاربری داستان حرف حرف بابا را منتشر کرده نوشته از یکی از سایتهای دیگه کپی کردم ..یخ نکنی بابا جونت در آد زحمت کشیدی که اینو گفتی ..در هر حال من فعلا به این ابر 135 کلید کردم و در همین جا بهش تذکر میدم که اگه دست از این کارش بر نداره من اونو یه مذکر تصور می کنم و یه نقشی در داستان فقط یک مرد به اون میدم که بخواد خواهر و مادر و زنشو اگه زن داشته باشه در هر حال برای من فرقی نمی کنه در اختیار کوروش آریایی قرار بده تا بار دارشون کنه و یک داستان تک قسمتی هم در همین مایه های بی غیرتی برای abr135 با ذکر این که وی از اعضای لوتیه می نویسم و منتشر می کنم علاوه بر آن باز هم به رسواگری سایت لوتی خواهم پرداخت . در عنوان داستان تک قسمتی هم به نام این کار بر متخلف اشاره خواهم کرد که جلب توجه نماید . حالا داداش 135 مردشی اون داستانی رو که برای تو می نویسم کپی کن و در سایت لوتی منتشرش کن ..باآدمایی مثل تو زیاد نمیشه متواضعانه بر خورد کرد جنبه اشو نداری . مخصوصا یه سری عناوین رو میارم رو که خواننده های ما بدونن باچه مشت داستان دزد های متقلبی در دیگر سایتها روبرو هستیم . پوست کلفت اسم داستان را هم حذف می کنه و مدیران پوست کلفت ترش هم صداشون در نمیاد . ولی داستان جالبی میشه تیترش می کنم تا همه حالشو ببرن . ببینم غیرتت تا کجاست که بالاخره اون زبون یا قلم لالتو باز می کنی یا نه . زیادی مودب و فروتن بودم دیگه پررو شدین . هر چند شما ارزش بی غیرت بودن رو هم ندارین البته تا این داستان رو آماده اش کنم چند روزی طول می کشه ولی سعی می کنم علی الحساب یه دونه کوتاهش رو هم که شده زود تر تقدیم این abr135 بکنم که تو خماری نمونه . با تبریک مجدد روز زن و مادر به شما خوانندگان گرامی! روز و روزگارتان خوش ..ایرانی

سمیرا گفت...

سلاممن چند روز پیش بعد از مدتها اومدم و بیشتر داستانها رو تو سیستمم کپی کردم تا بعد بخونم
از این بابا تقسیم بر ..خوشم اومد فکر میکنم داستان عالی بشه
ممنون بابت داستانهای خوبتون
همیشه موفق باشید

ایرانی گفت...

دلفین عزیزم ممنونم ازت . شادو همیشه سر حال باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

سمیرا جان ! خوشحالم که پس از مدتها این تو فیق و افتخار نصیبم شد که در این روز فرخنده پیام زیبای تو رو بخونم . از این که داستانهامو نو می خونی جای بسی خوشوقتیه . در هر حال هر وقت فرصت داشتی و دوست داشتی با پیامهای گرمت نشون بده که من و امیر گلمو فراموش نکرده ای . شاد کام باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

من پیام طولانی خودمو در زیر این داستان چند ساعت پیش از آن که داستان دنباله دارمو در خصوص قلقلک دادن این خلافکارها منتشر کنم ارسال کرده بودم . در هر حال واقعا متاسفم برای افرادی که زبون خوش حالیشون نمیشه و روی هر چی کرگدن و سنگ پای قزوین رو سفید کردن . میخوام یه کاری کنم یه شوکی بهشون وارد بیارم که زبونشون باز شه و ببینم حرف حساب این نالوتیها چیست . این چه سایتیه که گوش یه متخلف یه کار بر توپ جمع کن کنار زمینو نمی تونن بکشن . حکم یه بچه ای رو داره که میره دزدی و پدره خیالش نیست و جلوی بچه رو نمی گیره . هر کی هم جای من باشه باور می کنه و باید هم باور کنه که دست پدر یعنی مسئول لوتی و پسر یعنی abr135تو یک کاسه هست . چون هیچ پاسخی به اعتراضات من نداده اند . وگرنه من با کسی پدر کشتگی ندارم . همان طور که با کسی شوخی ندارم و هیچ احدی نمی تواند مرا برای چنین قلقلک دادنهایی محکوم نماید . کسی که شرف و غیرت و ناموس داشته باشه اولا این طور لالمونی نمی گیره در ثانی به اشتباهاتش اعتراف می کنه یا تکرارش نمی کنه . اینا دیگه چه جور بشری هستن خدا میدونه ..واقعا متاسفم . نیازی به حمایت اونا ندارم ولی خیلی پوست کلفت و بی شرمند . نه تعریف اونا کمک حال منه نه تکذیب اونا و نه داستان دزدی اونا ..همه و همه یکیه ولی وقتی که می بینم با هزار دردسر از خیلی چیزا فاکتور می گیرم تا با عشق کنار کامپیوتر بشینم و حالا متوسط یا ضعیف داستان بنویسم دلم می سوزه که چرا این بی فر هنگ عنوان داستان و نام نویسنده رو قیچی می کنه و به منبع اون هم اشاره ای نمیشه و روسای بی فرهنگ ترش هم بر این اعمال او صحه می گذارند . من یکی که تازه شروع کردم . موفق و موید باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر