ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تولد عشق و هوس 8

مامان آخه میون این همه آدم چیکار میشه کرد -راست گفتی . ولی همین که می بینم تو هم یه احساسی مثل احساس منو داری احساس آ رامش و خوشحالی می کنم . -کاش زود تر از اینا به فکرمون می رسید انوشا جون . -شایدم ته دلمون می خواست و خودمون نمی تونستیم بیانش کنیم . آخ امید پسرم بغلم کن . منو ببوس نوازشم کن . نمی دونی دلم چی می خواد -می دونم انوشا همون چیزی که من می خوام . دوست دارم زود تر به چند ساعت دیگه برسیم .. -آره امید امید نازم همه امیدم تویی که منو به آرزوهام برسونی . -آرزوت چیه  -آرزوم همونیه که بهم چسبیده . حسش می کنم ولی اون جوری که دوست دارم حسش کنم کلی کار می بره .  می دونی عزیزم الان چه حالی دارم -نه مامان بگو . تو خودت هنوز عروسی نکردی و نمی دونی . نباید این حرفو پیشت بگم ولی خب چون در مورد باباته ایرادی نداره . اون شب عروسی بابابا چند ساعت قبل از رفتن به رختخواب و زفاف این حالتو داشتم . همه مهمونا دور و بر مون بودند . هرکسی یه چیزی می گفت . می گفتند و می خندیدند . شاد بودند ولی من دوست داشتم زودتر این بگو بخند ها تموم شه و این من و پدرت باشیم که داریم تو بغل هم میگیم و می خندیم  -وحالا همین احساسو راجع به من و در یه همچین روزی داری . -آره امید من . خوشحالم که این حس روزای اول جوونی دوباره اومده سراغم . چقدر امروز خوشحالم . چقدر این لحظه احساس خوشبختی می کنم . پسرم آغاز راه دکتر شدنشه . روز تولدشه .. روز تولد عشق و هوس منه . روز ازدواج منه روز یه پیوندی با تو که نمی دونم اسمشو چی بذارم . شاید بهترین روز زندگیم باشه  -البته هنوز یه شرایطی داره که اگه انجام نشه نمیشه اسم بهترین روز رو روش گذاشت -منظورت چیه امید -یعنی تو حرفمو نگرفتی مامان ؟/؟  ای کلک تو خودت ختم روزگاری .. -من دیگه تحملشو ندارم . می خوام یه خورده از اون روز خوب خودتو نشونم بدی . -یعنی روز خوب ما .  سرمو گذاشتم رو سینه اش و نوک سینه هاشو میک می زدم  -آهههههه آهههههههه نههههههه ...... عزیزم .. این که این قدر خوبه خوبتر از اینش چی می تونه باشه .  -اون دیگه محشره محشره انوشا . اون دیگه  یه چیز دیگه ایه .. -بگو بگو بازم بگو .. بازم نوک سینه هامو بخور .. به کوسسسسم دست بزن .. نمی دونی چی به روزم آوردی . حالا با این هوسم چیکار کنم . چه طور پیش بقیه فیلم بازی کنم .  -نمی خوای فیلم بازی کنی . همونی باش که هستی . همونی که همه هستن  مامان . -راست میگی ولی یه خورده خجالتم میاد .-چقدر این شرم و حیاتو دوست دارم انوشا . ببینم هنوز ازم خجالت می کشی ؟/؟ -نمی دونم زیاد نه تو این حرکاتی که با هم انجام دادیم نه . ولی اگه توپتو بخوای بفرستی تو دروازه و گل بزنی اون قسمتای فینالشو هنوز نتوونستم خودمو باهاش هماهنگ کنم -انوشا مامان خوشگلم اونم به جاش که برسیم می تونی یه جوری هماهنگش کنی . هر چیزی یه راهی داره . بعضی چیزا رو در عمل میشه نشون داد . شاید نشه براش بر نامه ای ریخت . مامان دوست دارم از روبروکوستو بخورم ولی اینجوری شاید غافلگیر شیم -پس تو چه فکری و راهی داری . -هیچی قمبل کن کونتو بذار رو دهنم من از این پشت چاک کونتو باز می کنم کوستو لیس می زنم هر چند می دونم از روبرو بیشتر حال می کنی در عوض این جوری تو بر روبرو مسلطی اگه سر و کله یکی پیداش شد تو فوری بهم خبر میدی من دهنمو از رو کوست ور می دارم . -اوخ امید جون چقدر این کارا حال میده و هیجان انگیزه . خیلی می چسبه این جوری -آره انوشا خوشگله من . مامان بهم پشت کرد و پاهاشو از دو طرف باز کرد و منم سرمو گذاشتم لای کونش و زبون و دهنمو گذاشتم رو چاک کوسش و اونو لیس می زدم . طوری دهنمو به کوسش چسبونده بودم که اگه دهنو به دو طرف باز می کردم قالب کوسش یکسره می رفت تو دهنم . همین کارو هم انجام دادم .  -آخخخخخخ امید امید .. همین الان دلم میخواد اینجا دراز شم و اون آخرین مرحله کارتم انجام بدی -چه کاری مامان بگو شاید من ندونم  -نهههههه خوب می دونی عزیزم خودتو نزن به اون راه -انوشا اگه تو نگی من نمی دونم باید چیکار کنم .. بگو بگو .. -امید دوست داری چی ازم بشنوی ؟/؟  بهت بگم که کیرتو همون نیازمو فروکنی تو کوسم .. آره بهت میگم که این کارو بکن نیازتو فرو کن تو نازم . نازم نیازتو می خواد . چه باحال کوسمو میک می زنی . یه لحظه سرمو بالا آورده و دیدم چشای مامان خمار و بسته شده . -امید چرا دهنتو ورداشتی . -الان دوباره میذارمش رو کوست مامان . فقط می خواستم بگم این جوری که تو چشاتو بستی اگه یکی بیاد داخل چه جوری می خوای ببینیش . اون وقت پیش اینا باید از خجالت آب شیم -چیکار کنم امید دست خودم نیست . چقدر هوسمو تو خودم خفه کنم . منم احساس دارم دیگه . -مامان یکی میای بریم  ببینیم اون طرف چه خبره ؟/؟ -بد فکری نیست یه دیدی بزنیم . بریم . اگه اونا بدونن من و تو چه پیشرفتی کردیم حتما پدر ما رو در میارن و ول کن ما نیستن . اوخ اوخ اوخ .. چه بر نامه ای و چه جریانی . وقتی اونا رو دیدیم تازه فهمیدیم که چقدر عقب افتاده ایم و اونا چقدر از ما جلون . در یه هار مونی بسیار جالب پنج تا کیر رفته بود تو پنج تا کوس . پنج تا مرد داشتند پنج تا زنو می گاییدند و پنج تا سکس در حال شکل گیری بود . فقط این کیر من بود که هنوز توی کوس انوشا جون نرفته بود .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

عالیه داداشم ادامه بده

ایرانی گفت...

تشکر دلفین جان . خوش باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر