ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نقاب انتقام 45

حس می کردم که تک و تنهام .. حس می کردم که کسی رو ندارم . بهشته که  دوباره دهنشو بسته بودند اشک می ریخت . -سهراب اگه می خوای آزادش کنم می دونی که باید چیکار کنی .. سها رفت و در اون محوطه رو از داخل قفل کرد و بر گشت -حالا منم و توییم و این دختر خانوم عاشق پیشه . اگه یکی از اون کارایی رو که  رو تخت و توی حموم و هر جا که گیر می آوردیم انجام می دادیم رو پیش این خانوم خوشگله انجام بدیم اون جوری بهتر می فهمه که نباید جا پای بزرگان بذاره . -ولش کن بره . سها اون باهام به هم زده . اگرم اونو نمی آوردیش اون دیگه تمایلی بهم نداشت . من یه آدم پستی هستم که لیاقت اونو ندارم . سها اومد جلوتر و در حالی که خودشو نیمه برهنه کرده بود چسبید به من -برو کنار حالم بهم می خوره -پسر این حرفا رو نزن دیگه دلم می شکنه . دلت میاد عشق خودتو سهایی رو که واست می میره از خودت برنجونی ؟/؟ ببین بهشته خانوم . مردا رو می بینی . همشون همینن . سر و ته یک کرباسن . نو که اومد به بازار کهنه میشه دل آزار . اگه بچسبی بهش فردا مث یه آدامس خوب نجویده تو رو هم میندازه دور . چون مردا عقیده شون اینه که زنا و دخترا ریخته ان و از هر بوته باید گلی چید و رفت . اگه بهشته دهنش باز بود می تونست بهش بگه تو که بلدی لالایی بخونی چرا خودت خوابت نمی گیره ؟/؟ چرا تو دنبال مردی هستی که اهل خیانت و بی وفاییه .. درعوض من این حرفو به سها زدم -عزیزم سهراب جون نمی خوای بغلم بزنی ؟/؟ بهشته با نگاهی پر از درد و رنج نگام کرد و سرشو بر گردوند . -ولش کن عوضی . این قدر عذابش نده . اون چه گناهی کرده . منو بکش و ولش کن .. -آفرین چه ایثار گر . چه عاشق فداکاری !حاضره واسه معشوقه اش بمیره . چی می شد واسه ما می مردی . چی می شد از این حرفا تحویل ما می دادی . البته اون روزای اولی که عاشق و معشوق شدیم از این حرفا تحویل منم می دادی -سها من هیچوقت عاشقت نشدم . الکی حرف نزن . اومد زیر گوش من گفت اگه می خوای ولش کنم حداقل باید یه بوسه داغ جلوی این عوضی بهم بدی .. وگرنه من بیرحم تر از هر جلادی میشم . ولی هیچوقت گردن تو رو نمی زنم . چون من حاضرم جونمو برات بدم . بر عکس تو که حاضری من برات بمیرم .. این سبک بودن و حقارت من سبب شده که امروز در این جایگاه بایستم و سرم پایین باشه . بهشته ناله می کرد و دست و پا می زد . با اشاره سها رو حالیش کرد که چسبو از رو دهنش ور داره تا بتونه حرف بزنه . سها بهش نزدیک شد -اگه بخوای سر و صدا و درد سر کنی میندازمت توی بیابونا تا طعمه گرگهای درنده شی . -سها خواهش می کنم .. چسبو از رو لبای بهشته بر داشت .. -کاری به کارم نداشته باشین . من این نامرد شیادو ولش کردم . اگه شما منو باز داشت هم نمی کردین من دیگه واسه همیشه از پیشش رفته بودم .  اصلا ربطی بهم نداره که چه کسی اونو دوست داره و کی دوستش نداره . مطمئن باش من دور اونو قلم گرفتم . اون برام ارزشی نداره . سهراب یک دروغگوست که با احساسات دخترا بازی می کنه .. من نمی تونم روح و وجودمو تقدیم این آدم شیاد و شارلاتان و حقه باز بکنم .. گریه امونش نداده بود .. منم با اشکای اون اشک می ریختم . شرایط طوری بود که نمی تونستم حقیقتو بگم . اگرم می گفتم اون لحظه بهشته قبول نمی کرد . همه اینها رو زاییده خیال می دونست و تمام نقشه هایی رو هم که واسه سها کشیده بودم نقش بر آب می شد . -بهشته سها یک حقه بازه حرفاشو قبول نکن . -بس کن سهراب . تو باهاش بودی یا نه . نمی تونستم بهش دروغ بگم . سکوت کرده بودم . سرمو انداخته بودم پایین -ای کاش می شد بگی نه . -من دروغ گو نیستم . -معلومه . چطور با قلب من بازی کردی . چطور دلت اومد به یکی امید بدی و بعد با دستای خودت اونو از قله خوشبختی پرتش کنی . خردش کنی . من که بی ریا بودم . با وفا بودم . من که جز تو عشقمو به مرد دیگه ای نداده بودم . چطور دلت اومد که با دل من بازی کنی ؟/؟ چقدر بد بختم من . چقدر تنهام . من زشت بودم ؟/؟ من ساده بود م که این جوری گولم زدی . شما مردا لذت می برین . افتخار می کنین به این که چند تا دوست دختر داشته باشین و پزشو همه جا بدین . نزدیک بود بگم که سها شوهر داره .. دیدم که این جوری واسه خودم شر درست می کنم . سها در حالی که به ما نزدیک می شد گفت بهشته خانوم حرفات روح آدمو نوازش میده . سها لباشو به لبام نزدیک کرد و گفت بهشته جون یه نگاهی به اینجا بنداز که من و سهراب چه عاشقونه همدیگه رو دوست داریم . لباشو به لبام نزدیک و نزدیک تر کرد . اومد زیر گوشم و گفت اگه می خوای آسیبی بهش نرسه بذار این یه جفت لب رو هم قرار بگیره . بذار نفرت و اراده بهشته هردو در هم ادغام شن . که بره و پشت سرشو نگاه نکنه . سهراب من آدم بد ذاتی نیستم . فقط دلم می خواد بهش نشون بدی که واسه آزادی اون ارزش قائلی ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر