ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرجایی 38

باورنمی کنی شقایق ؟/؟ به جون تو حقیقتو میگم . داشت خودشو می کشت که به من بقبولونه که اهل دختر بازی نبوده .. -باورت دارم کارتو بکن . این قدر منو تو خماری نذار پسر . خودمو انداخته بودم رو تخت . دستاو پاهامو تا اونجایی که می تونستم به دوطرف بازشون کردم .  خوب گرفته بود که چی می خوام . خودشو به همون صورت رو من قرار داد . کاملا رومن منطبق شده بود .  در اون وضعیت نمی تونست حرکت زیادی بکنه . لذت زیادی بهم می داد . یه هیجان که نمی دونستم اسمشو چی بذارم ولی اون هیجان خودشو به عشق تعبیر می کرد . به هر حال کیرشو کرده بود تو کوسم بدون این که حرکتی بکنه . حس می کردم یه چیز سنگینی تو بدنم قرارگرفته . طوری لباشو رو لبهای من قرار داده بود و منو می بوسید که احساس عاشقونه شو به تمام وجودم انتقال می داد ولی با همه اینها من نمی تونستم عاشقش باشم چون نباید عاشق می شدم . نمی دونم این چه احساسی بود که نسبت به من پیدا کرده بود . یه حس دردسر ساز . سینه شو رو سینه هام حرکت می داد . -میثم خواهش می کنم .. کوسم اون داخل داره آتیش می گیره -منم رو تن تو دارم آتیش می گیرم عزیزم . دوباره لبشو به لبم چسبوند . کاش منم می تونستم از لذت عشق و طعم شیرین اون بهره ای داشته باشم . یه تغییراتی تو حالتش به وجود آورد واین بار می تونست با یه سرعت بیشتری منو بکنه . من به همون حالت قرار داشتم ولی اون خودشو صاف کرد و کیرشو خیلی راحت از طرف لاپایی که تا نهایت واسش باز شده بود فرو می کرد تو کوسم . -میثم حالا می تونی کیر چاق و چله اتو با سرعت بیشتری بکوبونی به ته کوسم .. -شقایق فقط می خوام تو حال کنی .. -تو هم باید لذت ببری عزیزم . در حال گاییدن من چهار تا انگشتشو هم گذاشته بود رو کوسم و با فشارتنظیم شده ای که به روی کوسم می آورد به جای این که ورمشو بخونه ورم هوسشو زیاد تر می کرد . اون همه انرژی خودشو به کار می گرفت تا من راضی باشم . خنده دار بود می خواست یه جنده رو یه هر جایی رو راضی نگه داشته باشه . درسته هنوز حرفه ای نشده بودم ولی یه زنی که دیگه یه بار خلافی رفته باشه میشه بهش گفت جنده . فرقی بین هرزه ده بار کوس خلافی داده با صد بار داده نیست . به قول خیلی ها زن کافیه فقط و فقط یه کیر خلاف بخوره دیگه روش تا آخر عمر باز شده هست . مگر این که طوری از کار بیفته که دیگه کسی تحویلش نگیره . تو این افکار خودم بودم که به خود اومده و دیدم این میثم ما چه جور داره فعالیت می کنه . چشاش قرمز شده بود . چند بار پرشهای کیرشو که داشت جلوگیری می کرد احساس کردم . بااون کیر کلفت و سرحالی که داشت می دونستم اگه توکوسم خالی کنه بازم می تونه منو بگاد  زیاد برام مسئله ای نبود که منو ارگاسمم کنه یا نه هرچند خیلی دلم می خواست منو به اوج لذت برسونه ولی اصراری واسه این کار نداشتم . نمی خواستم دخترم بیدار شه یا بیاد طرف من و منو در شرایطی ببینه که این واسش یه خاطره شه . یکی از این دفعات که حس کردم میثم سرعت گاییدنمو زیاد کرده دو تا دستمو قلاب کرده و دور کمرش حلقه زده اونو به خودم فشردم . همین حرکتم سبب شد که دیگه اراده ای از خودش نداشته باشه و هرچی فشار به خودش آورد که خالی نکنه نتونست . -بریز دیگه . نمی دونی چقدر کوسم تشنه اش بود . خودتو ول کن تا هرچی داری بریزه تو کوسم . بریزه . بریزه .. جوووووووون .. اوخخخخخ -شقایق تو که هنوز آبت نیومده .. -عیبی نداره من تا همین جاشم حال کردم . دست گلت و کیرطلات درد نکنه . ولی اون ول کن نبود . کیر خالی کرده و یه خورده شل شده اشو یه چند لحظه ای تو کوسم نگه داشت . آب کیرش از روزنه های کوسم در حال ریخته شدن به بیرون بود و اون دوباره حرکتشو از سر گرفت . این بار دیگه سرعتشو کم نکرد . با قدرت و سرعت دستاشو گذاشت زیر کمرم و منو از زمین بالاتر آورد .. خیلی کیف می کردم . بدنم به یه بی حسی خاصی رسیده بود . حالا دیگه تا ارگاسم نشده دلم نمی خواست که عشقبازی ما تموم شه . -میثم یه کاری بکن . می خوام تنظیمم کنی . سر حالم کن .. سست سستم . ولم نکن . اگه دوستم داری . اگه عاشقمی ولم نکن . خیلی خنده دار شده بود . یه هرزه که پولشو گرفته بود از بکن خودش می خواست که اونو به ارگاسم برسونه و تا اونجایی که می تونه بهش حال بده . -بکن .. بکن .. بکن .. همبن جوری خواهش می کنم ولم نکن .. سرعتو کم نکن . آبم داره میاد .. داره میاد یه فشار دیگه بیار خواهش می کنم .. داغ شدم .. جوش آوردم .. از صد درجه هم رد شه .. ذوب شدم .. حس می کردم که ذوب شدم و یه تیکه از کوسم در حال آب شدنه و همین جوری داره آب میشه و منم همین جوری داشتم لذت می بردم . لذتی که تمومی نداشت . بی اختیار لبخند رو لبام اومد و با یه حالتی حاکی از حق شناسی به میثم خیره شده بودم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر