ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

چراغ سبز و نور قرمز

من ودوستم حمید با هم خیلی ندار بودیم . توکلاس درس و بعدش هم خارج از مدرسه و وقت وایسادن کنار مدرسه دخترونه با هم بودیم . من از اون خوش تیپ تر بودم اونم از نظر ظاهری بدک نبود ولی خیلی خوب می دونست چه جوری دخترا رو تور کنه . خیلی زبون باز بود و راحت اونا رو رام می کرد . در عوض من خیلی خجالتی بودم و همین کارمو عقب مینداخت . همیشه به این که اون این همه دوست دختر داره بهش غبطه می خوردم . تا این که یه روز بهم گفت فر هاد تو اگه نخوای خجالتو کنار بذاری یوسف پیامیر هم که باشی این روزا کسی سراغت نمیاد . باید پررو باشی حرفتو بزنی . گستاخ باش ولی زشت باش . بااین حال نمی تونستم تا این که یه روزی دلو زدم به دریا و گفتم باشه حمید تو کمکم کن . -فرهاد من اون اراده رو در تو نمی بینم . تو باید بتونی یک قدم خودت بر داری تا من ده قدم واست بگیرم . حمید صدای قشنگی هم داشت . می دونست چطور حرف بزنه که دل دخترا رو ببره . من حتی از صحبت با زن داداش خودم که فقط سه سال ازم بزرگ تر بود خجالت می کشیدم . یه روز که من و حمید کنار مدرسه دخترونه وایساده بودیم و منتظر بودیم که تعطیل شن و دخترا بیان بیرون .. من که جرات متلک پرونی رو نداشتم و حمید هم هر وقت اراده می کرد می تونست یکی رو واسه خودش جور کنه -حمید من دارم میرم . سرو ناز داره میاد . سروناز . -سرو ناز دیگه کیه .. ولی دیگه رسیده بود . زن داداش اومده بود و منو دیده بود .. -حمید این جا چیکار می کنی . مگه تو نباید خودتو واسه کنکور آماده کنی . تو دیگه مثل داداشت بازاری نشو . -زن داداش ! حمید اومده بود دنبال خواهرش . منم باهاش اومدم این جا .. ..سروناز رفت و من از خجالت داشتم آب می شدم . -ببین فرهاد من راه درمان تو رو پیدا کردم . اگه بتونی با زن داداشت دوست شی دیگه کار تمومه -من همین حالاشم باهاش دوستم -این جور دوستی نه . چی بگم من می تونم با یه نگاه تا عمق وجود زنا و افکارشون برم . اون خیلی راحت می تونه یه رابطه داغ باهات برقرار کنه . تو این فرصتو از دست نده -حمید بار آخرت باشه از این حرفا می زنی . اون زن داداشمه . تازه اگرم این طوریه که تو میگی من نامرد نیستم . به داداشم نارو نمی زنم -ببین این زن داداشت تا یه مورد غیر از شوهرشو جا داره اگه تو نخوای باهاش باشی  اون استعدادشو داره که به یکی دیگه پا بده .. با این حرفاش تا حدودی وسوسه شده بودم اما هنوز تو مخم جا نمی گرفت که بخوام با زن داداش باشم . رفتم تو فکر . تازگیها هر وقت میومد خونه مون خیلی تیپ می زد . وقتی مانتوشو در می آورد واندام زیرشو از داخل لباس حسش می کردم به داداشم حسودیم می شد . دلم می خواست یه زنی مث اون می داشتم . هم مث سرو استوار و قد بلند بود و هم خیلی ناز و خوشگل با صورتی گرد  سفید . روسریشو بر می داشت و موهای بلندشو که تا انتهای کمرش می ریخت نشونم می داد . اون اکثرا بعد از ظهر ها میومد خونه مون که من تنها بودم . پدر و مادرم دو تایی در بیمارستان و اتاق عمل کار می کردند . منم که بعد از ظهر ها رو کلاس نداشتم و داداش هم که می رفت مغازه .. همش اینو بهونه می کرد که اگه کاری دارم برام انجام بده . یعنی حمید راست میگه ؟/؟ اشتباه نمی کنه ؟/؟ مگه زن داداش از از دواج با فرشاد راضی نیست ؟/؟که ممکنه ... بر شیطون لعنت . ولی اگه من باهاش نباشم و اون بخواد بره با یه غریبه باشه .. نه سرو ناز این جوری نیست . من رو اون حساب دیگه ای باز کرده بودم . اون بت من بود . ولی تر جیح می دادم این بت توسط من شکسته شه تا یکی دیگه . من حتی وقتی که نصیحتم می کرد سرمو مینداختم پایین . ولی تصمیم گرفتم که پررو تر باشم . ببینم چی میشه . حالا اون جوری که حمید گفت نمی خواد بشه . شاید از خودش کمک گرفتم . آره این جوری بهتره .. بازم یه روز دیگه من و سرو ناز تنها شدیم . اون روز یه پیرهن بیکنی نما پاش بود . حالا از این که پیش من فانتزی باشه خجالت نمی کشید . پاهاش تا چند سانت بالای زانو لخت بود . پیرهن پارچه ای فیروزه ای خیلی بهش میومد . حتی پشت چشاشو همرنگ اون کرده بود . حس کردم دارم نسبت به اون یه حس خاصی پیدا می کنم . صورتم داغ شده بود . نفسم بند اومده بود . هوس های عجیبی به سرم افتاده بود . لعنت بر شیطان من یه دوست دختری می خوام که باهاش حرف بزنم .. -سروناز جون . حرفمو خوردم -چی می خواستی بگی فر هاد راحت باش شروع کردم به چاخان کردن -زن داداش این روزا همه چی بر عکس شده من از خیابون رد می شدم یه دختر بهم متلک گفته .-چی نفهمیدم . فرهاد تو که بهش چیزی نگفتی . این روزا دخترا خیلی پررو شدن . نکنه جوابشو داده باشی . تو هم که خیلی خوش قیافه و سر به زیر و مودبی . دخترا از خداشونه که یکی مث تو رو تو رکنن . نکنه بهشون چراغ سبز نشون بدی .  معلوم نبود چی داره میگه این جوری که داشت حرف می زد بخاری ازش بلند نمی شد . -ولی دوستام همه دوست دختر دارن -این کار درستی نیست . -اگه دختر خوب باشه چی . -به زن داداشت نگاه نکن که یک زن بساز و خونواده دوسته . دخترایی که این جوری با پسرا دوست میشن همه شون عوضی هستن . تو هم اگه بخوای دست از پا خطا کنی و مث اون دفعه ببینمت که جلو مدرسه دخترونه وایسادی میرم به بابات یا داداشت میگم . -سرو ناز تو جواهری خواهرمی .. من خواهر ندارم ولی تو مث اونی . چرا تهدیدم می کنی . اومد جلو و صورتمو بوسید . -به دل نگیر من خوبی تو رو می خوام . ..بوی عطر هوس انگیزش رو صورتم نشست .-این جوری که فهمیدم تو از من کمک می خوای . از اون روز به بعد بازم هر وقت منو تنها گیرم می آورد سکسی تر می شد . داشت باورم می شد که هرچی حمید گفته درسته . ولی اون توانشو نداشتم اعتماد به نفسشو نداشتم که پا پیش بذارم . اگه اشتباه کرده باشم چی . حتی تازگیها زیاد سعی نمی کردم با داداشم حرف بزنم تو صورت و چشاش نگاه کنم . از خودم خجالت می کشیدم . یه شرم خاصی داشتم . زن داداش  روز به روز محبت خودشو بیشتر بهم نشون می داد . تا این که  یه پنجشنبه جمعه ای داداش واسه کاری رفت شهرستان و سرو ناز هم  به جای این که بیاد خونه ما یا بره خونه مامانش که تنها نباشه ازم خواست که برم خونه اونا . گفت که خونه کار داره .. بازم بر شیطون لعنت من و حمید بر نامه رو ردیف کرده بودیم که بریم خونه اونا فیلم سکسی ببینیم و واسه چند تا دختر تلفن بزنیم . البته تلفن زدن کار اون بود و من که دست و پام و دلم می لرزید اگه می خواستم با یه دختر حرف بزنم . وای زن داداش چی شده بود . معرکه . وسطای بهار بود و هوا هم تقریبا گرم . فقط دو تیکه لباس تنش بود . یه شلوارک . یه پوشش پارچه ای شال مانند که نقش سوتین رو بازی می کرد و دور سینه هاشو داشت . با اون میکاپی که کرده بود چشای سیاه و خوشگلش خیلی درشت تر به نظر می رسید . من که زیاد با این چیزا آشنایی نداشتم . حتی نمی دونستم که از مژه مصنوعی استفاده کرده که این قدر خوشگل تر به نظر بیاد . . داداش از خودش یه آپار تمان نقلی داشت اونو داده بود اجاره و خودش اومده بود یه ویلایی دربستو اجاره کرده بود می گفت سرو ناز دلش می گیره .. سرو نازو رو اون شب طور دیگه ای می دیدم . بر خودش مسلط نبود . شده بود مثل فر هاد همیشگی . . وقت خواب شد و منم رفتم یکی از این اتاقا رو زمین یه تشکی پهن کرده خوابیدم . نیمه های شب بود که حس کردم یکی آروم داره لمسم می کنه . زن داداش بود .. -فرهاد من یه صدایی شنیدم . نکنه دزد اومده باشه .. راستش منم یه استرس خاصی بهم دست داده بود ولی واسه این که پیشش کم نیارم از جام پا شده کارد آشپز خونه رو تو دستام  گرفته ومانور می دادم -سروناز جون خبری نیست خیال برت داشته . -فرهاد من خوابم نمی گیره .. یا تو بیا پیشم بخواب یا من بیام کنار تو .. -زن داداش دزد که نیست . -ببین فرهاد این امل بازی رو کنار بذار . من زن داداشتم . ناموستم . غیرتت کجا رفته . نمی دونستم یه روز چند بار باید این شیطونو لعنت کنم واسه این که احترامو رعایت کرده باشم و فکر نکنه که چشم چرونی کردم پشت به او دراز کشیدم و چشامو رو هم گذاشتم . ولی مگه خوابم می برد ؟/؟ چون بوی عطر اون مستم کرده بود . حس می کردم که اگه چش رو هم بذارم و یهو ببینم که صبح شده بعد ها بابت این سهل انگاری که چرا از لحظه هام استفاده بهینه ای نکردم حسرت می خورم .  یه ساعتی گذشت و صدای نفسهای سرو ناز نشون می داد که اون خوابیده . حالا می شد دزدکی یه نگاهی کرد . آخرین باری که متوجهش بودم سرش یه طرف دیگه بود  . دیگه حرکتی نکرده بود . چقدر دلم می خواست اون ملافه ای رو که روش بود خیلی آروم بدم کنار و اون تن خوشگلشو. ببینم . هر چند پاهای لختش تا زانو و قسمتی از سینه هاش مشخص بود . خیلی آروم دستمو رسوندم به سر ملافه و خواستم که اونو بکشم به طرف پایین . از شانس بدم ملافه به زیر بغلش گیر کرده بود و اول باید اونو از لاش در می آوردم اونم با فشار که ممکن بود بیدار شه .. اوووووووففففف چقدر بوی مستش دیوونه ام کرده بود . تصمیم گرفتم از پایین ملافه رو بدم بالا . این جوری اگه بیدار می شد غیر طبیعی تر بود . ولی چاره ای نداشتم . فقط یه خورده از کونشو می تونستم ببینم برام کافی بود . جووووووون فدای سرو نازم بشم . یه شورت نازک براق به رنگ صورتی پاش بود که  تا ملافه رو کاملا بالا نزده بود متوجه نمی شدم که شورت پاشه از بس این شورته کوتاه و  نازک بود . یه خورده ازش فاصله گرفته فقط داشتم تماشاش می کردم . دستمو گذاشته بودم رو کیرم و باهاش ور می رفتم . حیفم میومد که خیلی زود آبمو خالی کنم . دلم می خواست کیرمو بچسبونم به کون خوشگلش . زن داداش یه چهار پنج سالی رو ازم بزرگتر بود ولی  به غیر از کونش  بقیه اندامش لاغر و خیلی فانتزی بود . اونجا رو هم از بس بهش می رسید به این صورت رو فرم نگه داشته بود . فقط داشتم نگاش می کردم . چقدر ناز بود . اوف داداش کوفتت بشه . هر وقت دلت بخواد سیر سیر این جا رو می خوری . من تا کی باید منتظر بمونم که درس بخونم و کار بگیرم و بر نامه هام ردیف شه . چقدر عشقبازی با یک دختر یا زن واسم رویا شده بود . رویایی که خیلی دور از واقعیت نشون می داد . دهنمو گذاشتم رو کون زن داداش . پوست نرم و لطیف و کون سفیدش خوردن داشت ولی نمی تونستم خیلی مماس با کونش شم . بااین که این روزا سرو ناز خیلی هوامو داشت و یه جورایی بهم حال می داد ولی من اونو به حساب صمیمیت و گرمای رابطه برادر شوهر کوچیک تر میذاشتم . اصلا فکر این که اون خودشو در اختیار من بذاره تو سرم نبود . زن داداش گل من این روزا خیلی باهام شوخی می کرد و حرفایی رو می زد که من خجالت می کشیدم . می گفت حواسم باشه که دوست دختر نگیرم و اگه گرفتم بر نامه های داخل رختخوابی با دوست دخترم نداشته باشم . استرس زیاد داشت منو از پا مینداخت . یه لحظه متوجه شدم که زن داداش داره تکون می خوره فوری بر گشتم سر جام این بار سرمو طرفش گرفتم ولی به روی بالش چسبوندمش و  یه خورده ای چشامو به حالت باز و تار در آوردم .. ووووووییییی چی می دیدم اون ملافه رو از رو خودش انداخته بود و دستشو گذاشته بود رو شورتش و اونو تا زانو پایین کشید مثل این که می خواست کونش هوا بخوره . . بی انصاف فکر ما عزب او قلی ها رو نمی کنی . فکر نکنم غول چراغ جادو آرزویی رو زود تر از این بر آورده کرده باشه که صدای سرو ناز در اومد و گفت فرهاد نمایش دیگه بسه . تو که ما رو دق آوردی دست و پا چلفتی بیا بقیه شو تو بکش پایین . زود باش تو که نمی خوای داستان سکسی بنویسی این قدر لفتش میدی و هی داری برشته اش می کنی . ترس برم داشته بود . یعنی داره منو امتحان می کنه . آخه امتحان واسه چی ؟/؟ آدم که خودشو لخت نمی کنه واسه امتحان گرفتن . با این حال از خجالت تکون نخوردم . زن داداشم خیلی رک گو و بی شیله پیله بود ولی فکر نمی کردم تا این حد پیش بره . -ببین فرهاد حرکت تو رو دیدم چراغ سبز خودمو هم نشون دادم . این چراغ اگه قر مز شه دیگه قر مز میشه . چند ثانیه بهت مهلت میدم . از مردای ترسو و بی جربوزه خوشم نمیاد . مرد باید مرد باشه و مردونه حال بده و حال کنه که زن بتونه بهش تکیه کنه . این دل توی سینه ام دیگه مال من نبود . زود باید از مرز تابو رد می شدم وگرنه اگه چراغ قر مز می شد باید می رفتم پارکینگ می خوابیدم و حسرت لحظه های چراغ سبزو می خوردم . کون زن داداش زیر نور ملایم چراغ قرمز بهم چشمک می زد ولی هنوز چراغ اون واسم سبز بود . با ترس و لرز رفتم سراغ کونش . دستام می لرزید . -ترسو این جوری که داری پیش میری یا خاموش می کنی یا تصادف . -زن داداش یه خورده مهلت بده تو چراغ سبزتو خاموش نکن من الان روشن میشم -تو که  جنبه شو نداری چرا پشت رل می شینی .. دستمو گذاشته بودم رو کون سرو ناز خوشگلم . یعنی به همین سادگی ؟/؟ -چیه فرهاد فکر می کنی خیلی راحت خودمو در اختیارت گذاشتم  . نه جونم من الان ماههاست که دارم روی تو و خودم کار می کنم . همین جوری ؟/؟ این چراغ الکی سبز نشده . با این حرفاش آروم گرفتم . شورتشو از پاش در آوردم بدن نرم و سفید و هنوز دخترونه اش دیوونه ام کرده بود . هنوز روم نمی شد به صورت و چشاش خیره شم . پشت اون قرار داشتم . چه کمر ناز و پاهای کشیده ای داشت . مالش از کونو شروع کرده یواش یواش به سوتینش رسیدم وقتی هم اونو بازش کردم لبمو گذاشتم رو وسط کمرش و با بوسه هایی تند و آروم رسیدم به لباش .. -آههههههه فرهاد داری همون چیزی میشی که مدتهاست می خواستمش .. -زن داداش ببینم چراغ هنوز سبزه ؟/؟ -دیگه هیچوقت قر مز نمیشه . همیشه واسه تو سبزه .. اون خیلی حشری تر از من نشون می داد و از قرار معلوم واسه این که با اون باشم بهونه تنهایی رو کرد . در حالی که می تونست بیاد خونه ما یا بره خونه مامانش . خودشو بر گردوند و گفت حالا نوبتی هم باشه نوبت منه که بهت پاداش بدم . دو تا دستشو به سرعت گذاشت زیر زیر پیر هنم و با یه حر کت که نه با دو حرکت اونو از تنم در آورد و همین کارو هم با شورتم انجام داد . . واسه اولین بار از روبرو نگام افتاد به کوسش . . هرچند زیبایی اون زیر نور قر مز ملایم دو چندان نشون داده می شد ولی یه کوس براق و تمیز و کوچولو با یه حالت تخم مرغی و ورم کرده که جون می داد دهنمو بذارم روش و تا صبح میکش بزنم . . خیره به شکاف وسطش نگاه می کردم . تازگی و طراوتش وسوسه ام کرده بودکه زود تر یه دلی از عزا در بیارم ولی تا به خودم بجنبم کیرمو داخل دهن سروناز دیدم . اون که اشتیاق و هوسمو حس کرده بود و خودشم می خواست با  ردیف کردن یه مدل 69 کاری کرد که هر دو تا مون بتونیم وسط بدن اون یکی رو میک بزنیم . . سست شده بودم . یه لحظه دهنشو شل کرد و گفت می بینم فر هاد جون یه خورده  سرعتت کم شده ها . -می خوای کاری کنم که تو یکی وایسی ؟/؟ -خوشم میاد باهام این جوری حرف می زنی . حالا دیگه هم می تونی رو پاهای خودت وایسی هم رو کیر خودت . نتونستم خودمو ول کنم تا دهن سرو نازمو آب پاشی نکنم . چون خیلی هیجان زده شده و طوری با مکنده قوی خود آبمو کشید که فقط خالی شدن اونو تو دهن زن داداش گلم حس می کردم . خودم خجالتم اومد ولی وقتی کیرمو از دهنش کشیدم بیرون اثری از آب ندیدم . همه رو طوری میک زده بود که دیگه هیچی ازش نمونده بود . باورم نمی شد که اون همه صمیمیت و دوستی هایی که این چند ماه اخیر نشون داده با یه منظوری بوده باشه . زن داداشی که مث یه خواهر باهام دوست بود  و یه راهنما . راهنمایی که حرفاش بار ها و بار ها به کمکم اومده بود . -سرو ناز بگو من چیکار کنم . -هیچی فقط این همه ناز نکن و ناز منو بخر . -اون که به جای خود . هر چند زن داداش بیست و دو سه سال بیشتر نداشت ولی اندامش شبیه به دخترای پونزده ساله ای بود که داخل اینترنت دیده بودم . هر جا که نیاز به کمک داشتم اون کمکم می کرد . -می دونی فر هاد من از یک زندگی پر هیجان و متنوع بیشتر خوشم میاد تا این که  خودمو وابسته کنم . -هیجان هم واسه خودش نهایتی داره زن داداش -می دونم چی میگی حسود . به تو یکی خیانت نمی کنم . فعلا دارم به اوجش می رسم . اگه تو بتونی منو تا اونجا برسونی . -اگه اجازه بدی . -این من و این بدنم . ببینم چیکار می کنی . هر کدوم از سینه هاشو با دو تا دستم جمع کرده میذاشتمش تو دهنم .-اوووووخخخخخخ با این که واسه اولین بارتم هست خیلی با حال می خوریش -تو از کجا می دونی اولین بارمه -سرو نازرو این جوری نبین . اگه فرهاد واسم دوشیزه نبود این قدر راحت بهش راه نمی دادم . حواست باشه بهت چی گفتم . منم نمی تونم ببینم که واسه خودت دوست دختر گرفتی -پس واسه این بود که نصیحتم می کردی ؟/؟ کیرمو با دستش طوری مالید که مثل اولش شق شد . لعنتی این دستاش و خودش اصلا یه پا جادوگر بودند . -روش سوار شده و آروم آروم کیرمو به دور و بر کوسش مالیدم . -ببینم میشه .. میشه ؟/؟ -چی می خوای بگی می خوای بگی میشه بکنی تو کوسم ؟/؟ خیلی کوس خلی فر هاد . تمام این کارها واسه همین بوده که برسیم به همین جا . اصلا فکر کردی کره زمین واسه چی می چرخه . خورشید واسه چی اون بالا ثابت وایساده زل زده داره ما رو نگاه می کنه . اصلا هیتلر واسه چی می خواست دنیا رو بگیره یا اصلا واسه چی این ملا نخودی های ما هرچی تو سرشون می زنی تو سری خور تر میشن یا اصلا فکر می کنی واسه چی این مافیای ایتالیا میاد ایران خودمون آموزش می بینه .. واسه همین یه تیکه گوشت چماق شده لعنتیه که بره داخل این توت فرنگی شکافته شده وگرنه زندگی و دنیا و سر هم کلاه گذاشتن فایدش چیه .. -سرو ناز چقدر با حرفای خودت به آدم اعتماد به نفس میدی . -نشون بده که درت اثر کرده . کیرمو  مماس با شکاف کوسش قرار دادم .هنوز زیر آب نرفته حس می کردم که  کیرم داره شنا می کنه . کوسش مث یه گرداب کیرمو کشوند طرف خودش . -سرو ناز خیلی داغه .. -مث صاحبشه .. مثل عشقشه .. منو ببوس ببوسم فر هاد . . فکر نمی کردم کردن کوس یه روزی تا این حد بهم حال بده . سروناز خودشو در اختیار من گذاشته بود -آخخخخخخ حال کن فر هاد حال کن . از زندگی و جوونی خودت استفاده کن . ببین من و تو اگه هر چند شب هم که با هم باشیم هیشکی بهمون شک نمی کنه . فقط باید سیاست خودمونو حفظ کنیم . یه پای سرو نازو  با دو تا دستام گرفته  و بالاترش آورده تا شکاف کوسش باز تر شه . کیف می کردم از لحظه هایی که کیرمو  به ته کوسش می کوبیدم و می کشیدمش بیرون . از این که زن داداش محتاج کیر من شده لذت می بردم .. . لذتم زمانی بیشترمی شد که می دونستم شبها و روز های بسیار دیگه ای هم در پیش رو دارم .. -فر هاد ولم نکن . ولم نکن . بگو خوشت میاد بگو ازم لذت می بری . مثل من که دارم حال می کنم . -سروناز تو که خودت می بینی . می بینی چه جوری زبون بسته منو باز کردی . -من اون زبونو می بندم اگه واسه کس دیگه ای باز شه -سرو ناز فقط واسه تو میشه باز . طوری باهاش سکس می کردم که انگاری فقط همین یه باره و دیگه نمی تونم به چنگش بیارم .. -ووووووویییییی فر هاد داری چیکار می کنی چیکار می کنی چقدر پیشرفته شدی -منو دست کم گرفتی . سر تا پاشو غرق بوسه کرده بودم و اون جز این که یه بالش بذاره تو دهنش و به سینه هاش چنگ بندازه کار دیگه ای از دستش بر نمیومد . معلوم نبود که تو دهنی چی داره میگه . فقط با دست بهم اشاره می زد که همین جوری ادامه بدم . باید نشون بدم که قوی هستم و می تونه رو من حساب کنه . خودمم داشتم کیف می کردم ولی لذتم به خاطر لذت دادن بیشتر می شد . یک آن بالشو به طرفی پرت کرد و در حالی که موهای سرمو می کشید خودشو  کمی بالا کشید و لباشو به لبام چسبوند و گاز بوسه ای شو شروع کرد . خودشو محکم از طرف پایین به بالا پرت می کرد و یه لحظه وایساد . نمی دونستم چیکار کنم .. -فرهاد ولم نکن ادامه بده .. زود باش آبتو بده .. منم که  واژه نه رو در مقابل اون نمی شناختم . کمرمو محکم نگه داشته بود شاید می ترسید که آبمو تو کوسش خالی نکنم . -جااااااان زن داداش سرو ناز گل من ..  اون اولین کوسی بود که من می گاییدم و بعد ها که با زنای دیگه ای سکس داشتم فهمیدم که واقعا زن داداش من اون روزا چه کوس تنگی داشته . همراه با لذت حشری بودن و تمتع احساس آرامش عجیبی می کردم از این که هم خودمو هم زن داداشمو ارضا کردم .  وقتی که با هم از حموم بر گشتیم حس کردیم که دوباره گرم افتادیم . این بار کوس تنگشو تا می تونستم لیس می زدم . فاصله کوس و کونش اون قدر کم بود و هر دو تاشم کوچیک که دلم می خواست هر دو تا رو با هم بذارم تو دهنم . سرو ناز خنده اش می گرفت . اون قدر این سوراخ کون تنگشو ماچ کردم که خودش بهم گفت فر هاد چیکارش کردی حالا کیرتو می خواد . زود باش افتتاحش کن .. درد شدیدی رو تحمل کرد ولی بهم نشون داد که چقدر دوستم داره کونش مثل خودش یه لک هم نداشت . فقط اگه انگشت می ذاشتم روش تا چند لحظه ای اثر انگشت و لک خون زیر پوست باقی موند . نمی دونستم با اون لطافت و سفیدی چیکار کنم . اون به دوست دخترای احتمالی بعدی من حسادت می کرد و من به داداشم حسادت می کردم . اون شب وقتی که می خواستیم استراحت کنیم بهم گفت فر هاد فقط سیاست خودتو حفظ کن . آدما فقط به فکر خودشونن و همش می خوان که برای هم مایه بیان . فکر نکن که  اگه پیش یکی دیگه بگی زن داداشتو می کنی کلاس گذاشتنه یا اگه من بخوام پیش یه دوستی بخوام در مورد تو حرف بزنم . مطمئن باش یه جای قضیه لو میریم و دیگه نمی تونیم به این زندگی شیرین خودمون و لذت بردن  ادامه بدیم . هیشکی مثل خود آدم نمی تونه راز دار خود آدم باشه . دیگران فقط حسادت می کنند . به هیچ وجه به هیشکی اعتماد نکن که پشیمونی به بار میاره . دیگران که واسه تو کف نمی زنن . حسرت تو رو می خورن و می شینن پیش چند نفر دیگه حرف می زنن . پس سعی کن کسی رو محرم اسرار خودت قرار ندی . حداقل در مورد مسائل خیلی حساس که به سر نوشت و آبروی تو بسته .. من نصیحتشو گوش کردم . حالا ده ساله که با هم سکس داریم سیاستمونو حفظ می کنیم . پیش هم فیلم هم بازی می کنیم . سرو ناز یه پسر و یه دختر هم داره که خودش میگه باباش تویی ولی من اطمینان ندارم نمی دونم شایدم راست بگه . خیلی دلم می خواد که یه روزی بفهمم که آیا اونا واقعا بچه های منند یا نه ؟/؟ .... پایان .. نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی گرامی
داستان محجبه بیشتر بنویس البته نه از بسیجی و پلیس بلکه از زن های معمولی ولی با حجاب یه داستان هم بنویس از دید زدن پیر بچه ها البته نمیخوام اخرش پسره بزرگ بشه و با مامانش و...سکس کنه فقط دید زدن پسر بچهها اززنهای فامیل.
امیدوارم درخواست ما نره برای بیست سال دیگه
از محبان عرق سگی و واکسن ضد ساندیس

ایرانی گفت...

با سلام به دوستدار عرق سگی و واکسن ضد ساندیس . البته ساندیس خوبه اونایی که مجانی تقسیمش می کنند بدن . چشم اگه فرصت کنم این داستانها رو می نویسم آخه من به تنهایی نمی تونم زود از عهده اش بر بیام . هنوز سیزده چهارده تا دیگه از درخواستها مونده بااین که درخدمت دوستان بودن و سریعا درخدمتشان بودن برای من افتخار بزرگیه ولی دو عاملی که در اینجا نقش داره فرصت من و رعایت نوبته وممکنه طول بکشه و خوشحالم و مفتخر که دوستان خوبی مثل شما رو در کنارم می بینم راستش من تا حالا ساندیس زیاد خوردم ولی یک قطره عرق سگی هم نخورده ام . البته ساندیس مجانی نخوردم .همیشه آزاد و همیشه شاد یاشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر