ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 43

نینا بزرگ شده بود . نینای محجوب من . اون به کمک من نیاز داشت . با این که دلم می خواست علاقه امو بین سه تا دخترام طوری قسمت کنم که همه شون راضی باشند و حس نکنن یکی رو بر یکی دیگه تر جیح میدم ولی نینا رو با یه دید خاصی نگاه می کردم . شاید به این خاطر که مثل اون دو تا پررو نبود . رشد همه دخترام خیلی خوب بود و حسابی تپل نشون می دادند . تپل و دوست داشتنی و خواستنی . نینا دستشو گذاشته بود دور گردنمو خوابیده بود . پاها و لاپاشو به تنم چسبونده بود . بر جستگی نوارشو حس می کردم . حالا این من بودم که به اون گرایش داشتم بر خلاف اون دو تا که فتیله رو کشیده بودند اینجا رو من شروع کرده بودم و دوست داشتم که اونم مثل اون دو تا دخترم محرومیت نکشه. اگه نمی تونستم تامینش کنم حتما سر راهش بودند پسرایی که گول اونا رو بخوره . حالا من شده بودم نورا و نونایی که استرس داشته می خواستند با هام ور برن . از عکس العمل نینا یه کمی هراس داشتم . با این حال دستمو گذاشتم  لاپای نینا . اون حتما اتفاقاتی رو که بین من و خواهراش افتاده به خاطر داره . آخه بزرگ بود که همه این چیزا رو می دید و امروز هم باید که به خوبی اینا رو حس کنه و از هیجاناتش با خبر باشه . ولی چرا چیزی نمیگه . شاید به این خاطر که اون دو تا خواهر نمی خواستند که اونو شریک خودشون بکنن و من با هیجان بیشتری عشق و هوس خودمو با اونا قسمت کنم . کف دستمو رو جای کوس دخترم نینا گذاشته باهاش ور می رفتم چشاشو باز کرد . ساکت بهم نگاه می کرد . یعنی فکر می کنه باباش هوسبازه ؟/؟ .. این که فکر درستیه و جز این هم نیست . صورت نینا سرخ شده بود . -نینا جان تو پریود میشی ؟/؟ بابات نباید بدونه ؟/؟ اگه مشکلی چیزی داشتی بهم بگو . از من خجالت می کشی ؟/؟ با خودم فکر می کردم که یه وقتی پیش خودش حساب نکنه که بابای هیزی داره . ولی این طور نیست . بابا عاشقشه و دوستش داره . ولی راستش هیز هم بودم . آخه وقتی که نمی خواستم واسه دخترام نامادری بیارم بهتر از این هم نمی شد . -بابا مشکلی ندارم . هر وقت مشکلی داشتم ازت کمک می گیرم . اندام درشت و اون سینه های دست نخورده اش .. چقدر وسوسه ام کرده بود . نمی دونستم چرا این قدر تحریک شدم . شلوارشو از پاش در آوردم و شورتشو با نوار بهداشتی خونیشو . -بابا نکن . بوی خون میاد زشته .. -عزیزم زشت که نیست من باباتم و دکترم و می خوام یه نگاهی بهش بندازم . -بابا خون میاد همه جا کثیف میشه -به درک . ملافه ها رو میندازیم حتی تشک ها رو یکی دیگه . از پول بابات کم میاد ؟/؟ اونو از پا کاملا لخت کرده بودم .  کوسش چقدر ناز بود . دو طرفش و یه خورده از وسطش خونی بود . بوی خون فضا رو گرفته بود . با دو تا انگشت دست چپ لبه های کوسشو به دو طرف باز کرده و  شست دست راستمو گذاشته بودم رو مغزی کوسش و اونو از پایین به طرف بالا می کشیدم . و وقتی به چوچول کوچولول دخترم می رسیدم اون یه تیکه رو بیشتر باهاش ور می رفتم و بیشتر بهش حال می دادم . چشاشو بسته بود و لباشو گاز می گرفت . انگشتمو ول کردم تا ببینم عکس العملش چیه .. .چشاشو باز کرد . انگار می خواست یه چیزی بگه ولی روش نمی شد -نینا جون چیزی می خوای . چیزی می خواستی بهم بگی ؟/؟ -نه فقط می خواستم بگم اگه می خوای معاینه کنی کامل تر بکن .. -اوووووففففف چشم قربون دختر بابا بشم من . نمی دونی چقدر دوستت دارم چقدر عاشق اون شرم و حیاتم . دلم می خواست اون کوس کوچولو و نازشو بذارم تو دهنم . با همون موهای آک آکشو که داشت زیاد می شد . درست نبود که در این شرایط آب به رحمش نفوذ کنه . حاضر بودم در همین حالت  به کوسش میک بزنم ولی می دونستم اون موافقت نمی کنه و میگه بوی خون میده و از این حرفا . در هر حال خودم اونو بردم دستشویی و کوسشو شستم . هرچند اگه عمقی لیسش می زدم می تونستم بوی خونشو حس کنم ولی برام مهم نبود . بذار اون فکر کنه که ردیفه . اونو رو همون تخت دو نفره خودمون خوابوندم و پاهاشو باز کردم . -عزیزم می خوام یه سری کارکرد هورمونهای جنسی تو رو بسنجم . اجازه هست ؟/؟ -بابا تو دکتری و بهتر می دونی . -عزیزم وسایل معاینه بیشتر داخل مطبه . اینجا باید با زبون تستش کنم -همونجوری که واسه نونا و نورا می کردی ؟/؟ -آره توهمون مایه ها  . زبونمو کاملا از حلقومم در آورده و مثل کوس نلیسیده ها کشیدمش رو کوس نینا .. با همون حرکت اول نینا از هوس به خودش می پیچید . پاهاشو  محکم به تشک فشار می داد . -نینا چته دردت میاد ؟/؟ آره دخترم . -نه نهههههه بابایی .. بازم بخورشششش اگه بدت نمیاد بازم بخور .. همون وقتا که بچه بودم برا نورا و نونا می خوردیش . مال منم بخورش -چشم عزیزم دختر گلم . ته تغاری نازم . بابایی نازتو می خوره کوستو می خوره .. اینو که گفتم بازم صورت تپل و سفیدش سرخ تر شد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

ارباب کازه-کاگه گفت...

طبق معمول عالی ...
میگم بد نیست یهو باباهه بفهمه که این کوچولوهه پرده نداره. بد که پی گیر میشه میفهمه چون اون دوتا باباهه رو فقط واسه خودشون میخواستن پردهی اینیکی رو زدنو هر روز بهش حال میدن که دیگه دنبال پدره نره!

ایرانی گفت...

سلام به ارباب کازه کاگه نازنین و دوست داشتنی .. اینم پیشنهاد بدی نیست ولی من تصمیم دارم که به مرور زمان باباهه رو بفرستم که به نوبت و به بهانه های مختبف وقتی که بزرگ تر شدند اونا رو ردیف کنه پیشنهاد تو هم خیلی جالبه ولی اینو هم باید در نظر داشت که اونی که پرده نداشته باشه راحت تر و بیشتر می تونه به باباهه حال بده ازطرفی نینا هنوز کم سن و کوچیکه . ممنونم که فراموشمون نکردی شاد باشی ...ایرانی

hero گفت...

عالیییییییییییی بوووووووووووووود

هیرو

ایرانی گفت...

درود بر تو هروی قهرمان که بازم بهم سرزدی . شاد و خندان باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر