ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شبطان 48

منیره سرشو به طرف عارف برگردوند و اون جوان حشری  در حال کوبیدن کیرش به ته کوس  منیره و قفل کردن بالای کیرش با کون گنده و هوش از سر ربای زن آتیش تند , لبای اونو به لباش چسبونده بود و به جای آموزش کامپیوتر در حال سکس بودند . پاهای منیره شل شده بود . هرچند که دیگه از ناحیه کمر احساس خستگی نمی کرد . عارف انگشتشو فرو کرده بود تو ی سوراخ کون منیره و داشت حساب می کرد که گاییدن کوس بدون کردن کون مزه نمیده و باید تا می تونه از این خوان نعمتی که نصیبش شده بهره بگیره و خودشو سیر کنه چون ممکنه دیگه همچین موقعیتی گیرش نیاد منیره هم به اون ساعت بالا سرش نگاه می کرد . دلش نمی خواست که عقربه هاش حرکت کنند . دوست داشت زمان وایسه و اون همین جور زیر کیر عارف بمونه . این تازه خونه اول بود . اول راه . راه درازی که می دونست باید از خیلی ها گذشت و به خیلی ها داد . چقدر منیره دلش می خواست یه آهنگ شاد میذاشتند و با ریتم این آهنگ خودشو با کیر عارف هماهنگ می کرد و لذت می برد . . عارف می دونست چطور به این زن هیجان و لذت بده . شاید این طور فکر می کرد که با این کاراش اونو طوری وابسته به خودش کنه که هر وقت احساس نیاز کرد خودشو وابسته به عارف احساس کنه و راحت خودشو در اختیارش بذاره . دیگه نمی دونست که منیره از اون هفت خطهاییه که  هر وقت اراده کرده تونسته یکی بهتر از خودشو تور کنه و به کوسش سختی نداده . یه دستشو هم گذاشته بود رو سینه هاش . حالا کوس و کون و لب و سینه منیره در گیر سکس بوده و   در کل  تمام تنش یه حس عجیبی داشت  . حسی که این روز ها بار ها و بار ها بهش دست داده بود . یه حس زیبا و قشنگ . چقدر دوست داشت تصویر این سکسو می دید . می دید که عارف این جوون پر شور و نشاط چه جوری کیرشو می کنه توی کوسش و اونو بیرون می کشه . این همه خیسی و این همه هوس .. اون از نظر تغذیه هم خیلی به خودش می رسید . این روزا کباب گوسفندی هم زیاد می خورد و از طرفی واسه این که وزن بدنشو در یه حالت تعادلی نگه داشته باشه ورزش هم می کرد از اون کارایی که بیست سی سال پیش در ابتدای جوونیش انجام نمی داد . منیره حس کرد که کونش هم نیاز به کیر داره ولی  در مرحله بعدی .. لحظه به لحظه شل تر می شد تا این که سر و صورتش شل شد و لباش از رو لبای عارف کنده شد . پسر دهنشو گذاشت جلو گوش منیره و در حالی که با هوس اونو میکش می زد گفت عزیزم خواهر منیره تمومه ؟/؟ -آررررره آررررره نمی دونی چه حالی دادی برادر . برادری خودتو ثابت کردی . حالا مهر تایید باید بزنی . بر چسب استاندارد برادری  رو باید بزنی توی تنم . عارف دو تا دستاشو قرار داده بود دو طرف کون منیره و کیرشو تا آخر می کشید بیرون و با چند حرکت و ورودی خروجی دیگه خیلی آروم و با هوس آبشو خالی کرد توی کوس خواهر منیره منشی ستاد تبلیغات اسلامی . واسه این که خواهر منیره از کون دادن طفره نره و ناز نکنه همون کیر رو به سوراخ کونش چسبوند و با یه فشار کیرشو کرد توی کون منیره . نگاه کردن به این کون اشتهای اونو برای بازم  گاییدن و کردن منیره بیشتر می کرد . -برادر عارف چقدر آتیشت تند و هوست زیاده .. -خوردنی ها رو باید خورد . نمی دونی که با این تن بخشی خودت چقدر تن و بدنت شاداب میشه .. خواهر منیره گل بودی و گل تر هم نشون میدی .. -با آب رسانی برادر عارف معلومه که این گل شاداب تر هم میشه . آخه میگن آب رسانی بهتر از نون رسانیه . دست منیره رفته بود روی کوسش و دست عارف هم رو دست منیره -اووووففففف نمی دونم برادر من چرا امروز این قدر هوس دارم . الان بیشتر از دوساله که هم بستری نداشتم و معلومه که باید همچین حالتی داشته باشم -خواهر منیره کیر این برادر عارف طوریه که  دفعه دیگه هم بازم همین اشتها رو داری . -برادر تو از کجا می دونی که این کیر این قدر اشتها آوره . مگه گرسنگان دیگه ای هم بودند که ثواب کرده باشی ؟/؟ -خواهر منیره  شما تنها زن زندگی من هستید که  افتخار  آمیزش با اونو داشتم . امید وارم که در خور خواهر نجیب و خوش اندامی مثل شما باشم .. تعارف اونا اوج گرفته بود و منیره فقط حس می کرد که عارف برای لحظاتی ساکت شده و یه خورده اوف و ایف می کنه و با چند تا پرش و حرکت کیر توی کونش بازم حرکت آب داغ کیر رو توی تنش حس می کرد .. -آخخخخخخ خواهر خواهر .. شیرینی این لحظه ها رو با هیچ چیز در این دنیا عوض نمی کنم . نمی دونم چرا این لذتی که زیر پوست کیر منه تمومی نداره .. داره منو آتیش می زنه . به تمام تن و بدنم رسیده . -ببینم برادر نکنه ختنه نکرده باشی . -خواهر .. مزاح می فرمایی .. ولی شاید اگه دست خودم بود این کارو نمی کردم تا   این لذت همین جور زیاد و زیاد تر شه . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم دمت گرم از منیره چی درست کردی ایول راستی داداشم مادر فداکار تو قسمت پشت سر هم گذاشتی

ایرانی گفت...

سلام به دلفین خان نازنینم . روزت خوش . سالم و سر حال باشی .. این منیره هم شده شبیه به مامان زبل . لطف داری داداش گلم . این داستان مادر فداکار هم راستش یکی از خوانندگان خوب سایت لوتی به اسم سارا(با اون سارای سایت ما که چند ماه پیش غیبش زده فرق می کنه . اون یکی دیگه هست ) چند ین بار ازم خواست که من بیشتر بنویسم و در هر حال نمی دونست این طرف چه خبره منم دیدم از اونجایی که تا حالا در خواستی نداشته و این داستانم دیگه صحنه و چند قسمت آخرشه به رسم ادب و احترام حرفشو گوش کردم تا بعدش اتوبوس هوس یا سکسی رو که پارسا یا همون فردین عزیز عید 91 درخواست کرده بود ادامه بدم . سرفراز باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر