ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

آبی عشق 45

ولی حالا مشکل من استاد مهریه . این دخترا گذرا هستند . خطرهای لحظه ای دارند که باید او نا رو هم سر جاشون نشوند ولی مهری می تونه خیلی خطر ناک باشه . خطر ناک و داغون کننده . تا صبح هی این پهلو اون پهلو می کرد . باید مانتوشو عوض کنه . یه خورده هم بیشتر به سر و وضعش برسه . رفت جلو آینه و تا اونجایی که می تونست روسریشو برد عقب تر . دوست داشت به اندازه بی خیال ترین دختر دانشگاه روسری خودشو بده عقب .. باشه این کارو وقتی می کنم که اون بهم نزدیک شده باشه .. می دونم خوشش میاد . با این که زیاد تو خط آرایش نبود یه خورده رو صورتش کار کرد و رفت طرف دانشگاه .. خیلی زود رفت هنوز پرسنل نیومده بودند . دلش می خواست وقتی که نستوه میاد اونو ببینه . همون دم در .. رفته بود طرف پارکینگ . دو ساعت اولو با یکی دیگه کلاس داشت . با کسی که حس می کرد رقیبش شده . دخترا ی کلاس نستوه چیکار می کنن . ممکنه اونو از راه به در کنن ؟/؟ نه اون این جوری نیست . بیشتر دخترا اصلا همشون لوسن . روزی یکی رو پیدا می کنن . هر روز به یکی دل می بندن . دوستای مجازی هم زیاد دارن . عاشق هنر پیشه های سینما میشن . اصلا نمیشه به وفا داری اونا اعتماد داشت . ولی من فقط تو رو می خوام استاد . اگه تو مال من باشی منم فقط مال تو میشم .. خدایا چرا این جوری شدم . چرا انگیزه ای واسه درس خوندن ندارم ؟/؟ الان اگه  استاد مهر آرا ازم  درس بپرسه من چه جوری جوابشو بدم . یه لحظه نستوه رو دید که با ماشینش وارد شده . به سرعت خودشو به محل پارک رسوند . قلبش به شدت می تپید . ازم خوشش میاد ؟/؟ این قیافه جدید منو می پسنده ؟/؟ بهم میگه خوشگل شدم ؟/؟ نه اون هیچوقت همچین حرفی نمی زنه . اگه بزنه بی ادبه ؟/؟ نه .. نه .. نه .. من دلم می خواد این حرفو بزنه .. بهم بگو بهم بگو خوشگل شدم .. به خدا نمیگم تو بی ادبی .. تو اینو بهم بگو .. من همیشه واسه تو خودمو خوشگل می کنم . پاهاش سست شده بود . نمی دونست چی بگه . چه بهانه ای بیاره . آخه این قسمت از پار کینگ رو , دانشجو کاری نداشت که بره اونجا . مخصوص استادا بود . خودشو به نستوه رسوند . یه لحظه نستوه اونو نشناخت . ولی لحظه دوم دیگه دونست که اون همون ستایشه .. یه چند لحظه ای خیره بهش نگاه کرد . ستایش هم تو چشای آبی و پر فروغ نستوه خیره شده بود . خدایا چی میشه از این چشای خوشگل فهمید . این چشم آبی بهم چی میگه . چقدر نگاهش به دل می شینه . هم به دل می شینه هم دلو می سوزونه .. کاش این نگاه نگاه عشق بود . شایدم باشه .. -ستایش خوابت برده ؟/؟ حواست کجاست .. ؟/؟ ببینم امروز یه خورده خودتو امروزی تر کردی .. -یعنی دیروز دیروزی تر بودم ؟/؟  دوتایی شون خندیدند . -ستایش ! مهم اینه که دلت پاک باشه و روحت صاف و بی آلایش ولی خب ظاهرتم باید در حد معقول حفظ کنی تا آدمایی مثل اون پسره سعید  اگه اسمشو درست گفته باشم فکرای بی خود نکنن . -براشما مهمه که چی فکر می کنن ؟/؟ -ببینم برای تو مهمه که برای من مهم باشه ؟/؟ -خب آدما دوست دارن که بهشون اهمیت داده بشه .. ستایش دیگه روش نشد بیش از این ادامه بده . استاد من بهتون  مدیونم . دلم می خواد هر روز که وارد میشین بهتون سلام بدم و وقتی هم که دارین از این در خارج میشین بهتون بگم خدا حافظ .. بگم به خاطر همه کارایی که واسم کردین ازتون ممنونم . ممنونم .. ممنونم . -ستایش این قدر خجالت زده ام نکن . آدم از فردای خودش خبر نداره .. همه این چیزایی رو که ما روش اسم گذاشتیم خدا بهمون داده . زشتی زیبایی .. ثروت و.. ما خودمون هیچی نیستیم که به خودمون بنازیم . عشق حقیقی عشق به اونیه که همه جا هست . حتی حالا که من باهات حرف می زنم اون داره من وتو رو احساس می کنه . می بینه . با ما هست . یادت باشه هیچوقت  هیچ کس و هیچ چیز در این دنیا تنها نیست . این کوهها سنگها .. این در و پنجره .. ستایشی که باباشو از دست داده . اون تنها نیست اون خدا رو داره . اون خدا رو داره . دیدی بازم حداقل دو تا شدین ؟/؟ -استاد خیلی قشنگ صحبت می کنی . اشک تو چشای ستایش حلقه زده بود . چرا نمی تونه به نستوه بگه که دوستش داره . بین دنیای اونا فاصله هاست . اون یه دختر یه که در حال حاضر قدرت خرید یه وسیله به عنوان جهیزیه رو واسه خودش نداره .. نستوه چطور می تونه اونو به عنوان عشق و شریکش انتخاب کنه . نستوه به خدا اگه عشق ستایشو قبول کنی از خدا اجازه می گیرم که تا آخر عمرم ستایشت کنم . خودم کنیزت می شم . چقدر تو خوبی . -دختر چته تو چقدر حساس و نازک نارنجی هستی . بازم که کلاسمون دیر شد . ببینم اگه یه وقتی استاد مهر آرا گیر داد بگو که من کارت داشتم . یه لبخندی رو لبای ستایش نشست و با خودش گفت اگرم گیر نده خودم  همین جوری موضوع رو پیش می کشم و میگم که استاد نوروزی باهام کار داشت . خوب چیزی یادم دادی . ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر