ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بیست سال بعد 3

هوشنگ ازم خواست که دقایقی رو با من خصوصی صحبت کنه .. یه لحظه که نگام افتاد به شلوارش به خوبی متوجه شده بودم که شق کرده . شهناز تحریکش کرده بود . با این که کیر منم واسه زنش شق شده بود ولی حرص می خوردم . هایده خیالش نبود اون خیلی راحت باهام بر خورد می کرد . معلوم نبود چه عطری به خودش زده که همون عطرش کافی بود که منی های پشت کمرمو بکشونه سمت کیر .. خلاصه من و هوشنگ تنها شدیم.. یه خورده من و من کرد و گفت من می خوام یه مسئله ای رو باهات در میون بذارم شاید مخالفت کنی شاید به من بگی بی غیرت ولی این هم در نوع خودش نوعی فرهنگ و لذت بردن از زندگیه . یه لذت گروهی و اجتماعی . ممکنه یه ناراحتیهایی رو اون ابتدای کار به دنبال داشته باشه . آدم یه چیزایی رو که متعلق  به خودش می دونسته در اشتراک گذاری با دیگرا ن ببینه ولی وقتی به عمق قضیه و لذت کار که نگاه می کنه می بینه صفای کار و اون لذت و آرامشی که می بره خیلی بیشتر از اون رنجیه که ممکنه احساس کنه . خلاصه بگم مثل یه مسابقه فوتبالی که تو یه گل می خوری و ده تا گل می زنی . منم می خوام یه مسابقه فوتبال تر تیب بدم که همه بازیکناش شاید بیست تا گل بزنن و یکی گل بخورن .. -سر در نمیارم چی میگی . این چه فوتبالیه که همه درش برنده میشن .. -گوش کن چی میگم بازم رک بهت بگم که من می خوام  کل همکلاسی  هایی که در دسترسند دعوت کنم به اتفاق خانوماشون بیان خونه ما یه سکس پارتی داشته باشیم با کلی پذیرایی و وسایل رفاه .. میزبان منم و معلومه افتخار می کنم هزینه اش با من .. ..اون همین جور حرف می زد و من مات مونده بودم . ..خدایا سکس پارتی دیگه چیه -بازم صریح تر و سریع تر بگم که اون شب همه مون یه سکس دسته جمعی تر تیب می دیم و زنای همو به اشتراک می ذاریم . حدودا بیست تا مرد و بیست تازن میان به این مجلس شایدم خیلی بیشتر بیان .. نمی دونم ولی تو می تونی با هر کی که دلت می خواد حال کنی در عوض همین حقو باید برای زنت قائل شی . چون جامعه دموکراسی یعنی این . برابری زن و مرد . هرچی که خودت می پسندی برای خانومت هم بپسندی سرم داشت گیج می رفت . دهنم وا مونده بود .. با این که کیر خودمو توی کوس و کون دهها زن تصور می کردم ولی بیشترین صحنه ای رو که در ذهنم مجسم می کردم صحنه هایی بود که شهناز رفته زیر کیر چند نفر و به نوبت داره بهشون حال میده . اونم با این تن و بدنی که داره مطمئن بودم که همه شون از اون خوششون میاد و بهش رحم نمی کنن . یه خورده حرص می خوردم . -هوشنگ من نمی دونم بقیه چه جوری می تونن خودشونو قانع کنن که زنشونو بیارن . من که سختمه . تازه اگه شهناز بفهمه پدرمو در میاره . نمی دونم من دیوونه میشم . نمیشه من خودم بیام و شهنازو نیارم ؟/؟ به خاطر دوستی و رفاقتمون . -ببین عزیز من وجدان دارم باید عدالتو رعایت کنم . مقررات اینه که هر مردی باید یه زنی همراش باشه -خب می تونم یه جنده رو با خودم بیارم . -شروین جان من خلاف نمی کنم تازه اگرم بکنم اینجا همه باید با شناسنامه هاشون بیان . و همه می تونن شناسنامه همو کنترل کنند . حالا بعضی ها هم همدیگه رو می شناسن . اینو چی میگی . حداقل میون این همه جمعیت چهار نفر که تو رو می شناسن . نمی تونی بگی که همسر دومته . تازه زن صیغه ای هم قبول نیست .. خیلی وسوسه شده بودم . نمی دونستم چیکار کنم . -هوشنگ جون نمی دونم چی بگم . واقعا نمی دونم . نمی دونم . نمی دونم  با این که نمی تونم شهنازو زیر کیر یه نفر دیگه ببینم ولی اینو می دونم که اون به هیچ وجه راضی نمیشه -الان هایده داره اون طرف باهاش حرف می زنه .. می دونستم چون این مطلبو در مورد زنت میگی به هایده گفتم که هر وقت من یه سرفه کردم صداشو ببره بالاتر و طوری حرف بزنه که صحبت از جاهای حساس باشه و ما هم بشنویم . اونا تو پذیرایی نشسته بودند و ما توی اتاق خواب . خودمونو به گوشه در کشیدیم . -هایده با صدای بلند به شهناز می گفت چی میگی شهناز جون . این فقط برای یه روز و یه شبه . لازم نیست که جار بزنی و به همه بگی . هر چی در این مجلس اتفاق میفته مخفی می مونه -نه هایده جون زشته من اهل این کارا نیستم . شروین اجازه نمیده . اون اگه بشنوه دیوونه میشه تازه خودشم جز من دوست نداره با زن دیگه ای باشه -ببینم صرف نظر از عقاید مثلا دینی که می دونم زیاد پای بندش نیستی و مسائل فر هنگی و اجتماعی آیا خودت دلت می خواد ؟/؟ دوست داری که با مردای دیگه هم باشی ؟/؟ این تنوع بهت لذت میده ؟/؟ دلم مث سیر و سرکه می جوشید . نمی دونستم جواب شهناز چی می تونه باشه ...در بد وضعیتی گیر کرده بودم . از جواب نه یا آره از هر دو تاش هم خوشحال می شدم هم ناراحت . ولی با همه اینها قلبم به شدت می تپید ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر