ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار 51

المیرا چشاشو باز کرد اون هنوز تشنه سکس با امیر بود . حس می کرد که  نیاز سالها  سکس اون   باید یواش یواش تامین شه . هر بار که امیر کیرشو فرو می کرد توی کوسش فکر می کرد که همون تازگی و هیجانو داره . شاید که باورش نمی شد .. در یکی از این  حالات که کیر امیر رفته بود تو ی کوس مادرش  و در حال مانور بود المیرا ازش خواست که با فشار و شدت بیشتری او نو بگاد . می خواست با یه سکس خشن حال بکنه -مامان مامان من دلشو ندارم . -دلم می خواد گازم بگیری منو بزنی -اووووهههه نههههه من دوستت دارم دوستت دارم .. چرا باید این کارو بکنم . امیر به حرف مادرش توجه نکرد ولی در عوض کونشو محکم به دو طرف بازش کرد و-آهههههه اوووووووو آههههههه امیر امیرررررر می خاره می خاره -مامان از این کلفت تر .. -هر چی کلفت باشه بازم جا دارم . می خوام همینجور مثل یه زنبور گازم بگیره و بهم عسل بده .. این بار المیرا عسلشو خالی کرد و امیر هم عسلشو ریخت توی کوسش . طوری به خواب رفته بود که وقتی الناز برگشت اصلا هوش نبود ولی امیر قبلش روی مامانش ملافه کشیده بود .. یه خورده آب میوه و شیرینی خورد و یه دوشی گرفت و حس کرد یه ساعتی رو خوابیده که دید یکی تکونش میده .. الناز بود .. امیر انگشتو گذاشت جلو بینیش که یعنی مامانو بیدار نکن .. الناز تا کیر امیر رو دید یه نگاهی از حسرت بهش انداخت که از دید امیر پنهون نموند . خیلی آروم بهش گفت چیه الناز ناراحت نباش به تو هم می رسه . بازم خوبه که مامان خودش  من و تو رو به هم جوش داد .. چیه به اونم حسادت می کنی ؟/؟ تو که خیلی عاقل بودی . -نه حسادت نمی کنم . مامان حسابش فرق می کنه . -ببین الناز همین جا باش تکون نخور . می خوام  هر وقت مامان بیدار شد تو اینجا باشی .. همون جوری که با هم قرار گذاشتیم باید ناگهانی باشه و بعد هم یواش یواش موضوع رو مطرح می کنیم . -ببینم الناز اگه سه تایی مون با هم باشیم و با هم سکس کنیم از نظر تو مسئله ای نیست ؟/؟ -نه چه اشکالی داره ولی داداش ما دخترا همش عقب افتاده ایم و باید ریاضت بکشیم . هر چی راحتیه و بی خیالیه واسه شما مرداست . و اون زنایی که ازدواج می کنن . -چرا الناز امیر قربون اون شکل ماهت .. -هیچی ولش .. تو اگه نتونی کیرتو فرو کنی تو کوسم اونو می کنی توی کونم و به جوری به کیرت حال میدی و آبتو خالی می کنی ولی ما دخترا چی .. -الناز گناه من چیه تو دختر شدی . اگه نمی خوای باهات ور برم بگو . من کوستو هم که می خورم .. الناز خیلی خوشگل و چسبون کرده بود . یه شلوار جین استرچ چسبونی پاش کرده بود که قالب کوسشو انداخته بود جلو چش امیر .. امیر کف دستشو گذاشت روی لاپای پوشیده از شلوار خواهرش و اونو با هوس چنگ گرفت -اووووهههه نکن امیر -چیه الناز دردت میاد ؟/؟ -نه -بدت میاد ؟/؟ -نه -پس چیه ؟/؟ -این جوری کمرم ازهوس و این که نمی تونی و نمی تونم کاری بکنم درد می کرده . چیکار می خوای بکنی .. فقط خیسش می کنی .. -خوب لیسش هم می زنم .. -ولی من هوسم جور دیگه ایه . یه تنوع می خوام .-همچین میگی تنوع که انگاری عمریه در حال عشقبازی کردنی .. -تو اصلا احساسات و نیاز های منودرک نمی کنی . نمی دونی من چی می کشم -الناز واسه من ناز نکن این جوری حرف نزن . در همین لحظه المیرا تکونی خورد و امیر و الناز خودشونو جمع کردند . امیر سریع رفت زیر ملافه خودش .. المیرا روشو بر گردوند و دخترشو دید . یه لحظه چهره اش سرخ شد و نمی دونست چی بگه .. می خواست از جاش پا شه نمی تونست . -نمی دونم چرا سرم درد می کنه -حتما بهت خیلی بد گذشته مامان کار سنگین کردی ؟/؟ خب به امیر می گفتی کمکت می کرد .. -خب الناز جان این نمیشه که هر کاری دارم به امیر بگم . -مامان بهت نمیاد که زیاد  بد گذشته باشه .. الناز اومد رو تخت و کنار مادرش نشست -دستشو گذاشت رو صورت و پیشونی المیرا -چقدر داغه مامان . مثل این که تب داری -آره فکر کنم باید برم دکتر . -ببینم دکتر واسه چی ما خودمون تو خونه خودمون یه دکتر داریم . منو که در مان کرد ولی خب بازم دارم مریض میشم . یه طول در مان لازمه .. -منظورت چیه الناز -همون دکتر امیر خودمونو میگم . ملافه سفید و نازکی که روی کون المیرا کشیده شده بود طوری بود که دو تیکه کونشو به خوبی نشون می داد . ملافه کیپ کونش بود و نشون می داد که کون المیرا کاملا لخته . همچنین تنش .. -الناز اصلا نا ندارم بخوابم .. -مامان از کی  تا حالا این قدر لخت می خوابی .-الناز چی داری میگی این از تب زیاده . مجبور شدم لباسامو در بیارم -ببینم از تب زیاد لخت شدی یا چون لخت شدی تب کردی .. -چقدر گیر میدی دختر .-می دونی مامان شکل و حالتت شبیه به کیه ؟/؟ شبیه به خواهر دوستمه بعد از شب اول از دواجش .. اگه بدونی چقدر شاد و شنگول بود . صورتش مثل صورت شما گل انداخته بود و انگار روش نمی شد چیزی بگه .. مامان شما هم مثل تازه عروسا شدین . -دیوونه چی داری میگی وقتی من دو تا دسته گل مث شما دارم شوهر میخوام چیکار ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر