ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ستاره جان وجهان

ندای فرشته می آید . صدای فرشته می آید  وقتی که دیده به جهان گشودی آن شب آسمان خندید . ستاره ها خندیدند . همان شبی که دیو سیاه سر سپید ریش شیطان دل گریست و بر خود لرزید . ماه و ستاره و آسمان منت نهادند و تو ستاره زیبا سوگلی ستارگان را به زمین امانت دادند . آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام توی بیچاره زدند . چه آرام در دل ابر ها گام بر می داری . امشب همه به میهمانی تو آمده اند امشب عروس آسمان جامه از تن بیرون کشیده تا تقدیم تو دارد . امشب فرشته بانوی تو رخت عروس بر تو می پوشاند . امشب فرشته مادرت تو را در آسمان خدا می بیند که به  روی او و برای اومی خندی . نمی دانم دیگر نمی دانم چگونه فریادت بزنم . چگونه نامت را بر زبان آورم . وقتی که دیده به جهان گشودی کودکی بیش نبودم وامروز هم کودکی بیش نیستم . تو به آسمانها رفته ای و من همچنان در زمین مانده ام . تو در آغوش خدایی و من اسیر شیطانم . لبخند معصومانه تو از تولد پاکت می گوید . امشب همه جا نورانیست ... امشب ستاره ای در آسمان می درخشد . ستاره ای از آن من و تو و ما . ستاره عشق .. ستاره امید , ستاره سرخ , ستاره سبز , ستاره ای که  جان و جهان و جان جهان را در آغوش کشیده . سی سال از تولدت می گذرد . انگار که از نخستین روز آفرینش بوده ای و تا ابد خواهی بود و تا ابد خواهی ماند . همیشه خندان , زنده و جاودان . ببخش اگر گاهی فرشته می خوانمت . آخر بر تر از فرشته را احساس  نکرده ام آخر بر تر از فرشته را احساس نکرده بوده ام . خدا  چنین خواست که فرشته فرشته شد ولی خدا و تو خود خواستی که این چنین باشی و فرشته گونه آغوشت را برای فرشته آفرین بگشایی . با من از آن سوی ستارگان بگو . از ستارگان جان و جهان . . از پلکهای باز از چشمانی که می خندند . از آسمانی که شیطان را به آن راهی نباشد . سی سال گذشت و تو با ندایت و با نگاهت آن چنان فریادی زدی که زمین لرزید و آسمان لرزید و شیطان لرزید . تولد تو را انفجار نور می گویم تولد تورا شکست شیطان غرور می گویم و تو غرور شیطان و خود شیطان را در هم شکستی . آنچنان که پرواز روح کثیفش را با آتش گندیده خویش می بیند . شیطان می خندد غافل از آن که صدای  خنده های خوشبختی و آرامش تو  زمین و آسمانها را لرزانده است . سی سال گذشته است و ما همچنان غرق در گذشته  شوم و سیاه خویش به امید فردا نشسته ایم . آه چه می گویم امشب .. امروز وقت شادیست . وقت از تو گفتن وقت از تو خواندن و با تو خواندن .. وقت خندیدن و با تو خندیدن .. وقت گفتن از تو ملکه بانوی قرن .. وقت آن که سی ستاره چون شمع فروزان بر تاج شهبانوی خود گذاریم تا همگان  ملکه خود را ببینند که در قلب آسمان چگونه عاشقانه معشوقش را می ستاید نمی دانم امشب مرا چه می شود . نداجان ! ندای مظلوم من ! امشب باز هم برای تو اشک می ریزم بگذار برای تو بگریم بگذار با نگاه تو پلکهایم را بر هم بگذارم و برای نابودی شیطان دعا بخوانم . سی سال گذشت . ستاره ما به آسمانها رفت تا به آدمها بگوید که برای آدمیت بجنگند . آدمهایی که دور و بر خود را نمی بینند شاید که سر به آسمان بسایند ندای فرشته گونه  ستاره ندای ما را بشنوند . امشب ستاره ای در آسمان می درخشد ستاره ای که با تلسکوپ گالیله نمی توانش دید . ستاره ای در قلب ما ,  ستاره ای فراتر از کهکشانها .. امشب همه دورت را گرفته اند . حتی شیاطین از تو غافل نمانده اند . اما شیطان را به سرزمینی که تو در آن ماوا گرفته ای راهی نباشد . می گویند آن که به دنیا می آید می گرید و یاران می خندند .. اما یاران در روز مقدس تولد تو از دوریت می گریند و تو می خندی .. ستاره من .. ای ستاره جان و جهان تو به ما نزدیک تر از آن گاهی که بر روی زمین بودی .. دیگر وقت آن گذشته که بگویم امشب در آسمان ستاره ای می درخشد که باید گفت که باید بگویم هر شب در آسمان ستاره ای می درخشد  وآن ستاره تو هستی ندای من ندای ما . چه کسی می گوید که ندا مرده است .. ندای ما زنده است .. زنده و جاودان . چون که پیمانش را با خدای خویش بسته است . چون خدایش او را با خود برده است . چشمانت را بستی تا عروج ملکوتیت را احساس کنیم . احساس کنیم که پس از ستم روایی بر تو اگر هستیم , پستیم واگرنشستیم شکستیم . وچه مظلومانه پرکشیدی .. امشب تولد توست . مطربان را ببین که دست بر ساز چگونه پای می کوبند .. شیطان رانده شده از بهشت آن سوی آسمان فلوت می نوازد چه فلوت بی صدا و بد بویی ! آسمان عطر آگین شده بوی خوش ندای کودک و کودک ندا می آید . امشب بهشت به زمین آمده است . امشب به حرمت تو کسی را عذاب نمی دهند . حتی شیطان هم آزاد است .. امشب دوست و دشمن همه می گویند که ما ندای خود را دوست می داریم . ندای جاودانه خود را عاشقانه دوست می داریم . روزی خواهد آمد که بر مزارت تولدت را جشن بگیریم روزی خواهد آمد که ستارگان زمین هم  در کنار ستارگان آسمان به تو تبریک بگویند . نمی دانم که آن روز در آسمان خواهم بود یا در زمین .. اما اگر در آسمانها باشم از خدا خواهم خواست که فقط به اندازه یک نگاه اجازه ام دهد تا تو بنده بهشتی اش را ببینم تا از تو بپرسم که در آخرین نگاه به چه می اندیشیدی .. خداوندا می دانم ستاره جان وجهانی را که هدیه زمینیانش کرده بوده ای پسش نگرفته ای .. اورا به جایگاهی برده ای که شایسته آن بوده است .. بگذار از ندای ما بپرسم که چرا خداوندگار این چنین دوستش می دارد . بگذار شیطان بخندد اما روز گار اشک او نزدیک است آن روز که به دست و پای تو بیفتد و از تو وساطت بخواهد وخداوند شیطان را نمی بخشد وخداوند به ندای خود ستم نمی کند و خداوند هرگز ستم نمی کند . چه زیباست امشب .. امشب خورشید هم به میهمانی تولد تو آمده است . خورشید و ماه و ستاره در کنار هم . امشب همه جا نورانی شده .. تولد ندای ماست . ندای دوست داشتنی ما . آن که خواستند ندایش را در جسمش بمیرانند اما فریاد زنده روح  همیشه زنده و جاودانش طنین  انداز زمین و آسمانها گردید تا شیطان پست سیاه سر و سیاه دل مرگ خود را نزدیک ببیند . خداوندا ستارگانت بی شمارند و ستارگان جهانت اما من از تک ستاره ای می گویم که همه دوستش می دارند . ماه و خورشید و ستارگان می رقصند . هم روز است و هم شب نه روز است و نه شب . آخر امروز آخر امشب , تولد نداست . تولد ندای حق تولد فریاد ندا .. تولد زیباترین نگاه . نگاهی زیباتر از نگاه ژکوند . مادرم مادر ندای ایرانی ما ! مپندار که ندای تو رفته است . شاد باش که هزاران هزار ندا با ندای تو ندای تو را ندای ما را فریاد می زنند . فریاد می زنند و می گویند ندا جان تولدت مبارک ! مادرم همه شادند چرا گریانی بخند .. بخند مادرم هرچند که گل ندادر آسمانهاست و نزد خداوند بلند مرتبه. شاید در این خراب آبادی که گاه  آن را به گلستان تعبیرش می کنند به ظاهر نشانی از اونباشد و ما تو مادر پاکمان را فریاد می زنیم که که آرام و شادان باش  چون همه جا بوی ندا می آید و بیش از همه در وجود تو وجود تو مادر مهربان ایرانی .. چون که گل رفت و گلستان شد خراب ..بوی گل را از که جوییم از گلاب .. مادرم ! با خنده هایت اشک مریز با اشکهایت بخند .. با اشکهایت بخند تا شیطان بگرید . تولدت مبارک ندا جان . تهی دست به  جشن تولد تو آمده ام .. آخر اگر تمام گلهای دنیا را به پای تو ریزم به شکوه و زیبایی گل ندا نخواهد بود . این توشه فقیرانه افسون قلم را تقدیم تو می دارم اما چه کنم که در برابر افسون نگاه تو افسونگر قرن , اندک بهایی بیش ندارد . تولدت مبارک ای ستاره زمین و آسمان ! ای ستاره جان و جهان ! تولدت مبارک ندا جان ! تولدت مبارک !.... پایان .. نویسنده ... ایرانی 

5 نظرات:

ایرانی گفت...

باسلام خدمت همه خوانندگان عزیز و دوست داشتنی امروز سوم بهمن روز تولد مظلوم بانوی ما ستاره آسمان و زمین است از این سه متنی که منتشر کرده ام فقط متن ستاره جان و جهان جدید می باشد . فریاد ندا که در قسمت آخر ندای عشق هم منتشرگردیده است و ستاره سرخ هم در سالروز هجرتش . حیفم آمد که عنوان ستاره سرخ را تغییر دهم تا تکراری به نظر نیاید . بعضی از کلمات و عبارات این متن باید به طرز خاصی خوانده شوند ..مثلا درعبارت دیو سیاه سر سپید ریش شیطان دل کلمات دیو و سر وریش باید به انتهای کسره خوانده شوند و واژگان سیاه و سپید وشیطان و دل باید به انتهای سکون .درخود همین عبا رت تشبیه و کنایه تیزی وجود دارد که تفسیر آن را به عهده خوانندگان می گذارم . در هریک از این کلمات دنیایی از معنا نهفته است .منظور از فرشته بانو و مادر همان مادر نداست .منظور از فلوتی که شیطان رانده شده از بهشت می زند یا می نوازد همان وافوری است که با آن تریاک می کشند شیطان از جنس جن بوده آتش گندیده همان روح کثیف شیطان می باشد شیطانی که از آتش آفریده شده . استفاده از کلمه گالیله شاید تناسب ادبی چندانی نداشته باشد ولی رندانه از این واژه استفاده کرده ام .داوینچی لبخند ژکوند را به تصویر کشیده است اما من در این جا از نگاه ژکوند گفته ام . منظور از گذشت سی سال این است که اگر ستاره ما بر روی زمین می بود سی ساله می شد . منظور از جامه بیرون کشیدن عروس آسمان این است که ماه وقتی ندا را در این خجسته روز دیده پیراهن عروسش را برازنده او دانسته و در برابر شکوه او سر تسلیم فرود آورده است . امیدوارم شرمنده روح والای ندا و نداجویان نگشته باشم . من از دیدگاه انسانی به این مسئله نگریسته ام وکاری به مسائل جانبی و حاشیه ای ندارم .ماهم چون ندا روزی چشمانمان را خواهیم بست اما چه بهتر آن که چون او همیشه بینا و بینا دل باشیم . از آنجایی که بنی آدم اعضای یکدیگرند از آنجایی که نگاه مقدس نداهنوز هم به خواب من می آید . اگر از عزیزان این عزیز هستند کسانی که این متن را می خوانند از آنان خواهش می کنم که صدای قلب مرا و ما را به باز ماندگانش برسانند . این روز بی شب بر همگان مبارک باد ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گرامی و گلم میگرن تومور عزیز بابت داستان بیست سال بعد نظر داده .... میگرن تومور گلم سپاسگزارم ارت به خاطر محبت و توجهی که به این داستانها داری . داستان هوس اینترنتی رو هم خیلی خیلی فوق العاده دونستی که باید بگم این داستانها در مقابل خوانندگان و دوستان خیلی خیلی خیلی فوق العاده ای مثل شما هیچی نیستند . شاد و پیروز و پاینده باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

باسلام و درودی دیگر به خوانندگان گل و عزیزم از اون جایی که شاید درصورت مساعد بودن هوا یکی دوروزی نباشم . دراین صورت احتمالا داستانهای چهار شنبه و سری اول پنجشنبه رو که فکر کنم درمجموع 8 تا باشه غروب سه شنبه یا شب با هم منتشر می کنم . اگرم نرم که به روال عادیه . شاد وتندرست باشید ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش نازنین متاهل عزیز در داستانهای تک قسمتی واسم پیام داده .. متاهل جان دوست داشتنی خسته نباشی . ممنونم که به این داستانها توجه داشته و به عنوان یک نفر عقیده ات را بیان کرده ای اتفاقا من و تو با هم هم عقیده ایم . بعضی از داستانها رو با این که بهش اعتقادی ندارم می نویسم .. اصولا داستانهای سکسی چه سکس با مادر باشه چه با غریبه هر دو تاشون از نظر من یک راهو میرن .. اینا فقط جنبه تحریک کنندگی در جهت صحیح با کنترلی صحیح داره ..به نظر من کسی که داستانهای سکس با محارم رو قبول نداشته باشه اصلا داستان سکسی رو نباید قبول داشته باشه چون هردوشون منفی هستند . مثل این که بگیم که الان چون ماه محرمه به حرمت محرم ما مشروب نمی خوریم .. بد بده ..چه محرم باشه چه غیر محرم .. در هر حال عقیده شما به عنوان یک شخص قابل احترامه ولی عجولانه قضاوت نفر مایید و به کامنت های دیگران اگر دقت بفر مایید به این مسئله پی خواهید برد . در ضمن من هزاران هزار تکه داستان در عرض دو سال نوشته ام که صدها ی آن مطالب ادبی و داستانهای عشقی می باشد که سایت لوتی قسمتی از آن را در بخش تالار و خاطرات و داستانهای ادبی منتشر کرده و داستانهای سکسی غیر محارم هم زیاد نوشته ام . سر فرصت می توانید داستان مورد علاقه خود را انتخاب کرده مطالعه کنید تا قضاوت منطقی یا منطقی تری داشته باشید . نویسندگی من هم از روی ذوق بوده و نفعی هم ندارم و آزادم و تازه هزینه هم می کنم . اصلا از سکسی نویسی خوشم نمی آید . دو سال پیش در سایتها دور می زدم که مطالب ادبی و احساسی بنویسم و دید م که مطالب سکسی رو راحت تر منتشر می کنند . شاید اگه اون روز به بخش تالار ادبی سایت لوتی دقت می کردم هرگز سکسی نویسی نمی کردم ولی دوستان مجازی و محبتهای آنان دیگه یواش یواش عادتم داد . این را هم بگویم که اگر هم داستانهای من منتشر نشود زانوی غم در بغل نخواهم گرفت . قضاوت من هم صادقانه و بی هیچ تملق گویی و غرضی می باشد و در میان سایتهایی که دیده ام متنوع تر و فعال تر از سایت لوتی ندیده ام با توجه به گستردگی مطالب آن در هر زمینه ای ..فوق العاده کار شده و زحمات بسیاری برای آن کشیده شده است .و از نظر محتوا هیچ سایتی به پای آن نمی رسد فقط از نظر کیفیت فیلم یا عکس و گستردگی آن جا دارد که نسبت به سایتهای رقیب بهتر شود هر چند نیازی هم نیست . درست است است که من در اصل به تنهایی وبلاگ دیگری را آن هم فقط در امر نویسندگی اداره می کنم ولی نمی توان واقعیتها را نگفت . در هر حال سپاسگزارم از راهنمایی شما . بر قرار باشید ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گل کجایی .. پس از اون وقتایی که انتشار پاسخ به خوانندگان کمی دیر میشه تنها زمانی که دوست داشتم با عضویت در انجمن لوتی این ندا نامه ها رو زودتر در اونجا منتشر شده ببینم همین حالاست . ولی می دونم کار داری و نتونستی بیای و منم که به دلایلی که واسه خودم دارم فعلا همین جا سنگر گرفتم . تا چند ساعت دیگه 8 تیکه داستان رو که مربوط به چهار شنبه و پنجشنبه میشه منتشر می کنم و داستان شب جمعه رو پس از بر گشتنم از سفر یکی دوروزه در غروب پنجشنبه یا شب جمعه منتشر خواهم کرد که شروع آن با ماجراهای مامان زبل خواهد بود .. برای همین بود که از چند روز قبل در خصوص همین متن ندااسترس داشتم که آپ شدنش دیر نشه و همین طور هم شد وگرنه داستانهای سکسی موردی نداره که انتشارش تاخیر بیفته . امیدوارم که در همه زمینه های زندگی موفق باشی و می دونم اگه بتونی بیای سایت حتما میای . شاد و تندرست و سر بلند باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر