ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

من و مامان و زندایی 7

اوووووففففف ماهرخ .. ماهرخ دوباره کمرمو سستش کردی .. -مامان یه آهنگ تند غربی هوس انگیز بذارم .. این جوری شاید زود تر آبت بیاد . هیجانو می بره بالا .. یکی از اون آهنگهای تند و اکشنو گذاشتم که وقتی مچ دستها داخل کوس بود دو تایی کونشونو چه با حال می گردوندند . دیدن کون درشت و کوس باز شده اونا هوس منو هم زیاد می کرد مامان به هر درد سری بود یه جوری دستشو گذاشته بود روی کوسم و باهاش ور می رفت . همه از هم انتظار داشتیم . ناله  در ناله شده بود . همین نالیدنها هم ما رو حشری تر و بی حس تر کرده بود .. -مهسا میای دراز بکشیم ؟/؟ -باشه مهوش جون این جوری دست و بالمون باز تره و کمتر خسته می شیم . من و مامان و زن دایی پشت به پشت قرار گرفتیم من وسط اون دو نفر دراز کشیدم .من و مهوش جون سرمون روبروی هم قرار داشت و در واقع کوس منم رو به کوس مامان بود و کونم به کوس زن دایی چسبیده بود اون دستشو از پشت رو کوسم گذاشته بود و منم از روبرو با کوس مامان ور می رفتم و از پهلو هم دستمو کرده بودم توی کوس مهسا جون . من و مامان چه عاشقونه و با هوس همو نگاه می کردیم . داشتیم همدیگه رو می خوردیم . یواش یواش سرمونو به هم نزدیک کردیم . -آخخخخخ ماهرخ فکرشو نمی کردم یه روزی تا این حد بهم حال بدی .. -مامان دوستت دارم . همیشه کنارتم ..  عاشقتم مامان . خودم زنتم شوهرتم . .. مامانو صافش کردم و روش قرار گرفتم . کوسمو به کوسش چسبوندم . سینه هام رو سینه هاش می گشت . ولی خب سینه های درشت اون بود  که بیشتر به حرکت در میومد . داغ داغ کرده بود .. -اییییییی مهوش ماهرخ منو فراموش کردینا -چی میگی مهسا مگه میشه حال نکرده دست از سر هم ور داریم .. چقدر آرزو می کردم که راه کوسم باز می بود و منم مث اونا حال می کردم . چه هیجانی داره وقتی که راه این کوس باز میشه .. یعنی می ارزه این همه دبدبه و کبکبه برای باز کردن راه کوس . منظورم همون عروسیه .. اگه الان باز بودم دست اونا هم می رفت توی کوسم . هر چی می خواستم می تونستم توش فرو کنم . ولی نباس از این حرفا پیش مامان می زدم . اون منو خیلی دوست داشت و داره و اگه بفهمه کمترین خطری منو در این زمینه تهدید می کنه تحریمم می کنه و دیگه نمی تونم وارد گروه لز و لز بینی اونا بشم . خودمو رو کوس مهوش جونم حرکت می دادم -ماهرخ عزیزم دیگه واسه ما جون و حال نذاشتی -خوشت میاد ؟/؟ خوشت میاد مامان ؟/؟ حال می کنی ؟/؟ بازم میگی ماهرخ باهات نباشه ؟/؟ -آره ماهرخ جون حال می کنم . لذت می برم . مهسا از جاش پا شد و با آهنگ می رقصید . پاشدن اون یعنی بر داشته شدن دستش از رو کوسم ولی رقص اون با این آهنگ تند طوری حشریم کرده بود که از مامان می خواستم با سینه هام ور بره و میکشون بزنه .. -ماهرخ بهت حال میدم هر چقدر که بخوای ؟/؟ -مهسا به جای رقاص بازی بیا به ماهرخ حال بده . اون شروع کرد به خوردن سینه هام و مهسا بر گشت طرف من . سرش رو به کونم قرار داشت . دستاشو گذاشت رو کونم و زبونشو کشید رو کوسم از اون طرف مامان هم که داشت سینه هامو می خورد . . انگشتای زندایی از بالا به پایین در تماس با کوسم قرار داشت .. -مهسا جون ماهرخو بی حالش کردی خودت باید حالشو جا بیاری .. -ما رو باش اومدیم دو تایی مون ار گاسم شیم حالا ماهرخ از ما حشری تر شده -چیکار کنیم دختره و جوونه و نیاز داره .. الان یه هوس تازه توی وجودشه . من و تو که پس از این همه سال این همه هوس داریم یه دختر جوون چی می تونه باشه . قربون دختر خوشگلم بشم . خالی کن خودتو . داد بزن . بریز بیرون ..هوستو خالی کن .. ماهرخ جون از مامانت خجالت نکش .. مامان این یه تیکه رو معلوم نبود رو چه حسابی گفته . چون تنها چیزی که سرم نمی شد خجالت بود . حرف خنده داری زده بود . یه فشار قوی نیاز داشتم که دوباره ار گاسم شم . دوباره که میگم نسبت به ار گاسم  در لز قبلی بوده .. -مامان مامان .. می خوام بیشتر ..بیشتر حال کنم .. -ماهرخ پاشو پاشو .. از جام پاشدم  و طاقباز افتادم رو تخت . پاهامو به دو طرف باز کرده و  لبه های کوسمو نگه داشته و مثل ملکه ها  از مامان و زن دایی می خواستم که لباشونو بذارن  رو کوسم با میک زدن بهم حال بدن . دو تایی شون سنگ تموم گذاشتن . هر کدوم چند دقیقه ای  کوسمو لیس زدند . مگه ار گاسم بشو بودم . گردنشون که درد می گرفت جا عوض می کردند . بالاخره  دفعه آخری که مامان داشت کوسمو می خورد زن دایی اومد رو سینه هام و اونا رو میک زد و دستشم رو شکمم  قرار داد و با زیرش بازی کرد تا حس کردم یه حالتایی مثل حالت ار ضا شدن قبل در من به وجود اومده .. بی حس و کرخ شده بود . روح از بدنم در حال جدا شدن بود . -جاااااان اوووووخخخخخ ماااامااااان داره میاد اومدم .. مردم .. هلاک شدم جون گرفتم .. -مهوش ولش نکن .. دهنتو بر ندار اون وقت باید دو باره از نو میک بزنی ..-زن دایی فدات .. منو که ساختین من  می سازمت . کنیزتم . ولم نکن .. اومد . جوووووون .. خوشم میاد ولم نکنین فقط دو دقیقه .. فقط یه دقیقه .. همین جور لذت داشت ازم می ریخت . داغ شده بودم .. بدنم می لرزید .. عجب روزی بود .. یعنی واقعا سکس و لز و عشقبازی کردن تا این حد به آدم می چسبه ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر