ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانوما ساکت 27

دیوونه اش کرده بودم . دوباره کیرمو کردم تو کوسش می دونستم این بار دیگه مرحله آخرشه . کف دستو روی قسمت بالای کوسش فشار داده و می گردوندم . چه ورم زیبایی داشت . خوشم  میومد از این که به خاطر من هوس داره -راحت باش راحت باش انوشه خودتو رها کن . رها کن . ببین فقط عشق و حاله . این کیر فقط واسه کوس تو می گرده . فقط برای تو به هیجان میاد . -آههههه نه نهههههه منو امروز وادار کردی گناه کنم . ادامه بده . بذار لذت گناه تا آخرش بره . بذار شیرین ترین گناه زندگی من باشه . این بار دستامو از زیر به کون تپل و تازه انوشه رسوندم . کونی با پوستی لطیف و سفید و بهشتی و نهایت عشق و حال من . -هوتن هوتن نهههههه یه کاریش بکن .. دارم میام .. منو بگیر دارم تو بغلت می میرم .. حسی واسم نمونده . چقدر حالم خوشه .. آخخخخخخ این همه لذت و شیرینی مال گناهه .. نمی دونم .. -عزیزم آروم باش آروم تو هم انوشه پاک و نجیب و دوست داشتنی  هستی . یه زن خوب برای شوهرش یک مادر فداکار برای پسرش و یک معشوقه تاپ و پر احساس با جاذبه  جنسی قوی برای معشوقش . تو همه اینا رو یک تنه داری . واسه چی ناراحتی . واقعا در شر گویی یک پروفسور به تمام معنا شده بودم . -منو ببوس بازم منو ببوس .. بذار فراموش کنم چیکار کردم . -انوشه تو باید به یاد بیاری چیکار کردی . به یاد بیاری تا لذتت کامل شه . تا بتونی بازم خودتو آماده کنی برای دفعات بعد . این همون لذتیه که توبهش نیاز داری . هیچوقت نباید فراموش کنی که چیکار کردی .. با این حرفام یه بار دیگه اونو بوسیدم پاهاشو دور پاهام گره زد و با آخرین توانش بهم فشار می آورد . حالا فقط من بودم که لبامو رو لباش حرکت می دادم . ارگاسم شده بود . منتظر نشدم تا بازم از عذاب وجدانش بگه . -انوشه بگیر داره میاد .. جااااااان تا این نباشه دیگه تکمیل نمیشه . بگیر آب کیرمو  به هردومون جون میده . چه کیفی داشت گاییدن و خالی کردن توی کوس همکاری که از اول تا آخر سکس همش از این می گفت که به خاطر کارش یه احساس خجالت خاصی داره . چیکار میشه کرد . باید احساسات خانوما رو درک کرد و واسه اون ارزش قائل شد تا اگه یه بار اشتباهی کوس دادن دفعات دیگه هم از این کارا انجام بدن . کیرمو گذاشتم داخل کوسش بمونه تا فقط گرما و لذت اونو احساس کنه و فکرش جای دیگه ای نره . پس از پنج دقیقه انوشه چشاشو باز کرد . طوری منو نگاه می کرد که انگار هنوز باور نداره که زیر کیر من بوده و هر کاری که دلم می خواست باهاش انجام دادم . بغلش زدم و شروع کردم به نوازش کردن موهاش . -عزیزم لزومی نداره خودتو این قدر ناراحت کنی . -میگی من هر لحظه متعلق به یکی باشم ؟/؟ -انوشه تو دیوونه ای . این حرفمو با یه تشر گفتم و نمی دونم چرا درش تاثیر کرد . طوری که مثل یه بچه ساکت شد وگفت شاید تو درست بگی . شاید حق با تو باشه . دستمو گذاشتم رو صورتش و بوسیدمش . -خیلی خوشگلی .. دوستت دارم . فقط به تو فکر می کنم . چند تا از این حرفایی که باهاش خیلی راحت میشه دخترا رو گول زد و عاشق کرد بر زبون آورده طوری که اون دستمو گرفت و گذاشت روی کوسش . چند تا انگشتمو گلوله کرده بازم فرو کردم تو کوسش . -خانومی دیدی ؟/؟ هنوز چند دقیقه نشده دوباره هوس کردی . این به خاطر اینه که تو  دلتم پیش منه .. نمی تونی خودتو محکم کنی . از زندگیت لذت ببر . با همه اینا قطره اشکی از گونه اش در حال چکیدن بود . زبونمو گذاشتم روش و گفتم قربون مروارید خوشگلت بشم من . هوتن می دونه قدر اون کاری رو که براش انجام دادی -می دونم تو میری دنبال یه دختر دیگه و من که نمی تونم مراقب تو باشم -به من اعتماد نداری ؟/؟-نمی دونم من که به خودم اعتماد داشتم این جوری در اومدم . چه طور می تونم به تو اعتماد داشته باشم !راستش دیگه نمی دونستم در مقابل این حرف انوشه چی بگم . جز این که بازم با احساساتش بازی کنم . -یعنی میگی من دوستت نداشته باشم ؟/؟ عاشقت نباشم ؟/؟ به فکر تو سرمو به بالین نذارم ؟/؟ وقتی تو رو می بینم دلم نلرزه ؟/؟ -اگه این کارا رو هم که نکنی من دیوونه میشم . ولی خب شما مردا همه تون تابع هوس خودتونین . از عشق و دوست داشتن میگین ولی وقتی که یه زن دیگه ای رو می بینین دست و پاتونوگم می کنین . -انوشه به نظر تو منم این جوریم ؟/؟ چرا هنوز خلافی ازم ندیدی این جوری قضاوت می کنی -پس تا کی باید منتظر شم تا یه خلافی بکنی -هیچی نمیشه انوشه جون . مثل این که تو به خود آزاری عادت کردی . این علامت خوبی نیست در روان شناسی . باید با این حس خودت مبارزه کنی و اگه خودتم نمی تونی این کارو انجام بدی  یکی دیگه که می تونه این کارو انجام بده باید بده .. -منظورت خودتی ؟/؟ -پس کیه -روی انوشه خوشگلم قرار گرفته دستا و پاهاشو به دو طرف باز کردم پس از این که با تنه کیرم چند بار به کوسش زدم بازم یه بار دیگه کیرمو کردم توی کوسش . -یواش یواش دیگه عادت می کنی . طوری میشی که نصفه شبا این حس درت به وجود میاد که بیای و کنار من دراز بکشی .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

بسیار عالی امیر جان .
دستت درد نکنه ، متشکر از وقت و انرژی که رایگان و بی منت برای خوانندگانت می گذاری .
بی صبرانه منتظر خانم مدیر و بقیه همکاران هوتن خان هستیم !
ارادتمند - مهرداد

ایرانی گفت...

سلام مهرداد جان من امیر نیستم . شاگردشم . ممنونم از پیام گرمت و افتخاری که به من و این محموعه داده و یا عث خوشحالی من و استاد امیر میشی . پاینده باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر