ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 135

سیر نشدی ؟/؟ بازم می خوای ؟/؟ -اوههههه یههههه یاااا اوههههه یس .. -خوارتو گاییدم من که دیگه هرچی آب داشتم ریختم تو کوست ملکه جون مال مفت گیر آوردی . نگاه کن این بیچاره بد بختا رو که  از غم و حسرت نداشتن کیرتوی کوس و کونشون  دارن ناله می کنن . دلم می خواست برم این ندیمه های انگلیسی رو به عنوان تبرک هم که شده یه کیری رو کوسشون بکشم ولی اگه این ملکه اجازه شو می داد . این ندیمه ها از خود بی خود شده بودند . طوری که همه شون دامن و شورتشونو پایین کشیده و با کوس خودشون و با کس یکی دیگه ور می رفتند . صدای ناله  های هوس این جمعیت فضا رو پر کرده بود و پرنده ها هم آواز می خوندند . . خیلی هاشون هم خیلی خوشگل بودند . بیشترشون چش آبی بودند . من از زنای چشم آبی خیلی خوشم میومد و میاد . پوستشون سفید و حالا لباس خدمتکاری داشتند . ملکه در حال ساک زدن کیرم بود . سریع کیرمو از دهن الیزابت در آورده رفتم سراغ ندیمه ها . ملکه شروع کرد به جیغ و داد کشیدن .. می دونستم که فارسی نمی دونه .. -آهای عوضی جنده . من می خوام همه رو بکنم . یک ملکه و یک پادشاه باید به رعیت هاش برسه . به من میگن کوروش آریایی . خوار همه رو میگام . زنا رو با همون حالت نیمه لخت به صورت قمبلی در آورده و در یه حالت سگی و زانو زده نشوندمشون رو زمین . یه حلقه دایره مانندی زده بودند . کون همه روبروم قرار داشت . منم کیرمو گرفتم تو دستم که برای تبرک تو کوسشون فرو کنم . ای که هی این ملکه دیگه چه چرچیلی بود . دید که حریف من نمیشه و کم آورده بود خودش رفت اول صف قرار گرفت که به اونم تبرکی برسه -آهای الی خانوم این همه بهت کیر زدم سیر نشدی می خوای از سهمیه رعیتت بگیری .. ولی خودمونیم چه حالی می داد هرچند پدر کمرم در اومده بود . با این حال بهم مزه می داد .انواع و اقسام کوس و کون اونجا بودند . همه شون سفید بودند . ولی ریز و درشت زیاد داشتیم . وای اگه می خواستم به همه اونا سیر سیر برسم باید یکی دو ماهی وقت می ذاشتم براشون . دلم واسشون می سوخت . یه دقیقه که می گاییدمشون و کیرمو در می آوردم  با یه التماسی نگام می کردند که جیگرم کباب می شد . با این که می دونستم فارسی حالیشون نمیشه ولی باهاشون حرف می زدم و پاسخ زار و التماسشونو  می دادم .. -ببینین من فقط یه کیر بیشتر ندارم . رعایت عدالت هم سخته واقعا . قوت منم قوت یه مرده . فوقش یه خورده غیرت به خرج بدم بتونم قوی تر شم . من چیکار کنم .. یه دور که همه رو یکی دو دقیقه ای و به نوبت گاییدم کمرم کمی درد گرفت . حالا این زنا بودند که می خواستند بیفتند روم . اول از همه ملکه اومد . ول کنم نبود . ندیمه ها  جرات نداشتن بهش بگن پاشو نوبت ماست .. آخرش مجبور شدم خودم بهش بگم استند ..استند ..پاشو وایسا .. ملکه اطاعت کرد جیکش در نیومد ولی نشون می داد خیلی عصبیه . بقیه به نوبت میومدند رو کیرم می نشستند و می رفتند . دیگه اصلا هیچی یادم نمیومد . فقط آخرین چیزی رو که به خاطر داشتم این بود که دارم پرواز می کنم و چند نفر منو رو دستاشون بلند کردن . شایدم داشتم خواب می دیدم . وقتی هم که چشامو باز کردم دیدم که لخت تو بغل ملکه ام و تو اتاق خواب . کلی به مغزم فشار آوردم تا خودمو قانع کردم اون چه که در باغ و فضای سبز اتفاق افتاده در  خواب نبوده . .ظاهرا من خیلی کوفته شده بودم که دستور داده بود منو بر گردونن به اتاق . معلوم نبود تا کی باید اینجا بمونم .. یه چند ساعتی رو بهم مرخصی دادن تا در خیابونای شهر دور بزنم . لندن  درست آب و هوایی تو مایه های گیلان خودمونو داشت . نمناک و خیلی هم گرفته .. دو سه ساعتی رو که با محافظا قدم زدیم تازه آفتاب داشت در میومد . دلم داشت می پوسید .. یهو دیدم که یه گزارشگری وسط میدون وایساده و یه میکروفون دستش گرفته و داره یه چیزایی بلغور می کنه .. ای بابا این چقدر قیافه اش آشناست . اینو من یه جایی دیدم . این قیافه اش بیشتر به چهره های نشسته ایرونی می خوره .. باید سر در بیارم کیه و چیکاره هست .. یه دوربین هم داشت ازش فیلم می گرفت .. اسمشو می دونستم .. آقای لحاف ..حلاف .. علاف .. یه چیزی تو همین مایه ها .. اون ظاهرا متوجه من نبود ولی من  طوری باهاش فاصله داشتم که هم صداشو بشنوم و هم مزاحم فیلمبرداری نشم .. ظاهرا داشت واسه تلویزیون ایران گزارش تهیه می کرد .. داشت این طور حرف می زد .. انتخابات انگلیس تموم شده و نخست وزیر ایگرگ  در پست خودش ابقا شده . اما زمزمه هایی به گوش می رسه مبنی بر این که تخلفات و تقلباتی در این انتخابات صورت گرفته و دولت انگلیس در این تخلفات دست داشته .. ملت غیور ایران این همان دموکراسیست که شیطان پیر انگلیس از آن سخن می گوید .. دود از کله ام بلند شد .. عوضی بی شعور  نون و نمک انگلیسیها رو می خورد و بر علیه اونا حرف می زد . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش گرامی شبت خوش ! خسته نباشی ..پاسخ به نظرات من هنوز در ذیل قسمت 133 داستان فقط یک مرد قرار داره که امروز فقط یکی بهش اضافه شده و تا زمان انتشار همه رو اونجا میارم که یک دست باشه .. برات آرزوی موفقیت و شاد مانی و تندرستی کرده خدا نگه دارت ...ایرانی

دلفین گفت...

داداشم عالی بود داستانها دمت گرم ایولا داری راستی داداشم یه داستان درخواستی داشتم نوبتم کی میرسه

ایرانی گفت...

سلام به داداش دلفین گلم خسته نباشی .. خوشحالم میشم که در خدمت تو داداش عزیزم باشم از اونجایی که من تنهام این در خواستی ها زیاد هم شده خیلی مشکل شده یه خورده طول می کشه مثلا داستان بیست سال بعد رو در اصل باید در یک قسمت می نوشتم ولی بیست قسمت هم می کشه تازه بعدش کلی درخواست دیگه هم مونده فکر کنم سیزده چهار ده تا دیگه از بس داستانها زیاد شده و نمیشه همه رو یهو از وسط قیچی کرد این جوری شده در هر حال داداش خوبم اگه هم موضوع خاصی مد نظرته و بشه لای یکی از این دنباله دار ها یا تک قسمتی ها ادغام کرد و جاش داد و جور در بیاد انجامش میدم . شاد و شاد و همیشه خندان باشی ...ایرانی

m گفت...

درود

ایرانی نازنینم تمامی نظرات در جای خود منتشر و به روز شد
شرمنده ام که کمی با تاخیر مواجه شد

فدات : آره داداش

ایرانی گفت...

آره داداش گل دیگه گل کاشتی الان یه سری به لوتی زدم دیدم دیگه همه رو آپش کردی دستت درد نکنه .خیلی از نظرات رو هم منتشر کردی خسته نباشی چشمم خورد به یه نظر دیگه مربوط به اس ام دو بابای عزیز در داستان مادر فداکار که جوابشو ذیل داستان فقط یک مرد 133 هم ثبت کردم و اینجا هم دوباره آوردم گفتم شاید دیگه به اونجا سر نزنی دیگه امروز غروب انقلاب کردی اینم پاسخ نظری دیگه در داستان مادر فداکار ... اسم ام دوبابای گل و دوست داشتنی خیلی ممنونم از پیام و توجهت . محبت داری .. این داستان دیگه به چند قسمت آخرش رسیده و قهرمانان اصلی اونا به سلامت به مقصد و مقصود می رسند البته هنوز دو سه قسمت آخرشو ننوشتم . خیلی خیلی خوشحالم کردی همیشه خوشحال باشی ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش دوست داشتنی من ازت متشکرم و قبل از رویت پیام تو چند پیام هم بابت تشکر از لطف و محبتت منتشر کردم و فقط ظاهرا sm2babaهم در داستان مادر فداکار پیام گذاشته بود که چون خیلی جدید بود و موقع انتشار داستان از سوی تو نمی دونم جواب جدید منو دیدی یا نه .. امیدوارم که فشار امتحانات کم شده باشه وهمیشه موفق و پیروز باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر