ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار 53

المیرا با این که خودش  باعث ار تباط سکسی امیر و الناز شده بود و خیلی از بستگانشو واسه پسرش جور کرده بود ولی در شرایطی قرار گرفته بود که دلش می خواست پسرش فقط مال اون باشه و به کسی توجه نکنه . شاید تا موقعی که باهاش سکس نکرده بود این حس و حالو نداشت ولی با این حال یه خورده با خو دش در گیر بود . چت میشه المیرا .. با خواهرت پیچیدی میگیم خب اشکالی نداره این دخترته چرا بی خود بهش حسادت می کنی فردا پس فردا پسرت باید زن بگیره . بر خودت مسلط باش نذار بقیه متوجه نقطه ضعفت شن .. المیرا طوری خودشو رو تخت تنظیم کرد که انگاری امیر می خواد اونو بکنه . شاهد اون بود که چطور پسر و دخترش دارن با هم حال می کنند . فقط یه شورت پای الناز باقیمونده بود . امیر دهنشو گذاشته بود رو شورت الناز و یه نگاهشم به مادرش بود . هنوزم فکر می کرد که المیرا مثل چند روز قبل لذت می بره از این که اون داره به دخترش حال میده و روحیه شو شاد می کنه تا دنبال دوست پسر نباشه . دیگه نمی دونست که ویروس حسادت رفته زیر پوست المیرا و داره باهاش می جنگه .. . وقتی امیر زبونشو رو شورت الناز می کشید المیرا دستش بی اختیار می رفت رو کوسش تا با خودش حال کنه . حس کرد که بهتره خودشو همگام با اونا نشون بده .. المیرا چته چته اونا بچه های تو هستند . زود باش زود باش برو یه حرکتی از خودت نشون بده .. این جوری هم بی خیالی خودتو نشون میدی هم راستی راستی با محیط هماهنگ میشی و می تونی بر خودت تسلط داشته باشی و هم این که جلب توجه می کنی ونوبت تو هم میشه .. امیر در حال در آوردن شورت الناز بود که المیرا خودشو بالا کشید و رفت برای بوسیدن دخترش .. -آهههههه عزیزم عزیز دلم الناز خوشگلم مادر فدات .. تا می تونی حال کن . هر چی داری توی همین خونه نشون بده .  مادر و دختر در نهایت عشق و صمیمیت نگاهشونو به هم دوختند تا با چاشنی هوس لباشونو بذارن رو لبای هم . قبل از این که امیر دهنشو بذاره روی کوس خواهرش مادر و دختر با بوسه های گرم و هوس انگیز کیف کردن و حال دادن به همو شروع کردند . المیرا دستاشو فرو برد لای موهای دخترش . صورت گرمشو نوازش می کرد . .چقدر این سکس سه نفره بهش می چسبید . الناز کوسشو داده بود به دست برادرش . یه حس عجیبی داشت . مغز کوسش در حال سوختن و آب شدن بود . زیر سینه هاش  از هوس به لرزه افتاده بود . روی کوسش ورم کرده بود ..  کیر داداششو تا دقایقی دیگه توی کونش احساس می کرد . خیلی دلش می خواست این کیر راه کوسشو باز می کرد و اون حالی رو که یک زن باید ببره با کیر داداشش می برد و لذتشو می چشید ولی تابوها و قوانین دست و پاگیر جامعه اش طوری بود که باید بکارتشو برای روز عروسی حفظ می کرد . حس می کرد که خیلی بد بخت و محرومه .. الناز بس کن . از سکست لذت ببر . یادت رفت تا چند وقت پیش تا اینجاشم نمی تونستی پیشروی کنی ؟/؟ اگه امیر نبود معلوم نبود حالا اسیر چه گرگی شده بودی . بذار با همین میک زدن کوست یه جوری راضیت کنه .دیگه این قدر پر توقع نباش دیگه .. -ووووویییییی داداششششش کوسسسسسم کوسسسسسمو بخورش -امیر پسرم حواست باشه الناز دختره ها .. بیچاره مون نکنی .. این جور حرف زدنای المیرا سبب شده بود که الناز کوس دادنو یه رویا بدونه . از اون طرف امیر هم دهنشو گذاشته بود رو کوس نرم خواهرش با موریزه هاش که هنوز از تازگی و طراوت کوس می گفت . به این فکر می کرد که چی می شد که قبل از دامادش یعنی شوهر خواهرش می تونست راه کوسشو باز کنه و باهاش حال کنه و بهش حال بده .. چقدر هوس یک کوس آک رو کرده بود .. از فکر این که بتونه خواهرشو از کوس بکنه یه هیجان خاصی بهش دست داده بود.. اون طرف هم الناز در رویا و فانتزی خودش می دید که داداش کیرشو کرده تو کوسش و اونم با لذت به  خونی که از کوسش در حال ریختنه نگاه می کنه و میگه داداش نترس ادامه بده کیف داره .. الناز دستشو گذاشته بود بالای کوسشو و با فشار اونو به طرف بالا می کشید تا مکیدن و لیسیدن داداشش با تماس و فشار بیشتری صورت بگیره و لذت بیشتری بهش بده . -آخخخخ امییییییررررر .. همینه .. همینه داداش .. کوسسسسم کوسسسم می خاره .. اوووووههههه اوووووهههههه مااااماااان الی جونم .. با سینه هام داری چیکار می کنی .. جووووون جوووون هر دو تاشو بخور هر دو تا رو .. المیرا به هیجان اومده بود . در حالی که با الناز ور می رفت یه پهلو قمبل کرده بود و سوراخ و چاک کوسش دم دست امیر قرار گرفته بود . امیر هم حس کرد که یه توجهی هم باید به مادرش داشته باشه . .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

1 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش گلم سید جواد عزیز در داستان بابا تقسیم بر سه پیام گذاشته ...سید جواد جان این داستان هفته ای دوبار در روز های دو شنبه و پنجشنبه منتشر میشه ..حالا که دارم این پیامو می نویسم ساعت 11:35 روز یکشنبه 8 بهمن بوده که دوازده سیزده ساعت بعد قسمت بعدیش منتشر میشه . ممنونم از لطف و توجه و تماس تو نازنین . پاینده باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر