ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانوما ساکت 28

هوتن بازم داره خوشم میاد دارم لذت می برم . بکن حالا که کردی منو و کارتو کردی بکن . حالا که به خواسته ات رسیدی بازم ادامه بده -اونو غرق بوسه اش کردم . لباشو صورتشو هر جای بدنمو که می تونستم بچسبونم به لبام می بوسیدمش . از حال رفته بود . فقط کیرمو می خواست همراه با عشق و هوس . ول کنم نبود . اونو از چپ و راست آماج حرکات کوبنده کیرم قرار داده بودم .. -اووووخخخخ عزیزم عزیزم . آتیشم کن . آتیشم کن دوستت دارم . می خوامت می خوامت . ولم نکن . خودشو بازم به طرف من پرت می کرد . -ببین من غرق توام غرق هوس تو غرق خواسته های تو -عزیزم غرق خواسته های خودت چی ؟/؟ بازم داری از اون حرفا می زنی که دل منو هم به درد بیاری . یعنی می گه انوشه ناز و خوشگل و با احساس من منو دوست نداره ؟/؟ آره عزیز دلم ؟/؟ -خوب بلدی چه جوری خامم می کنی . می دونی که چقدر نازکدلم . -خانوما بیشترشون نازکدلن . یعنی من برم با هر خانوم نازکدلی که دوست دارم و ازش خوشم اومد باشم ؟/؟ گوشمو کشید و گفت پدرتو در میارم آخخخخخخ کارتو بکن کارتو بکن . چقدر خوشم میاد . چقدر  راحت تونستی منو به چنگت بیاری ؟/؟ -یعنی هر کس دیگه ای هم که بخواد راحت می تونه به چنگت بیاره ؟/؟ -نه نه نه فقط تو . چون دلم می خواست . چون با تمام وجودم می خواستمت . -پس منم با تمام وجودم باهات سکس می کنم . همراه با عشق . دوباره کیرمو با سرعت می کردم تو کوسش . تا ته اونو فرو می کردم و می کشیدم بیرون -می بینی انوشه ؟/؟ با این حال کن . با همین -نهههه نههههه نههههه جیغمو در آوردی . خیلی لذت می برم . منو بمالون . همه جامو دست و پامو . کمرمو . کونمو ولم نکن . می خوام مثل همین یکی دو ساعتی آتیشم بزنی . ادامه بدی .. چرا همین جوری خوشم میاد .. تموم نمیشه . دوست ندارم ولت کنم .. راستش من که دیگه کوفته شده بودم و حشر انوشه تازه زده بود بالا . با همه اینها تا اونجایی که توان داشتم با سرعت و شدت زیادی کیرمو می کردم تو کوسش . پهلوهاشو نگه داشته و طوری روش سوار شده بودم که نتونه خودشو زیاد تکون بده .. چشاشو بسته بود . نمی تونستم جلو خودمو بگیرم . زنا بیشترشون حس ما مردا رو موقع سکس از این نظر که جلوگیری واسمون خیلی سخته درک نمی کنن . شاید واسه اینه که ساختمان تناسلی مردا رو حس نمی کنن . اونا رومثل خودشون در نظر می گیرن .. -هوتن بازم تند تر تند تر . سوختم . ولم نکن . بازم آبمو بیار . تند تر . زود باش . می خوام حال کنم . می خوام خوشی های امروزو سوپر تکمیل کنم -بگو بگو خانوم خوشگله بگو تو مال کی هستی . بگو برای کی هستی . -تو تو فقط تو .. -این که دیگه تعارفه -نه هوتن شروع نکن دیگه . ببین چقدر دوست دارم . بازم داره خوشم میاد . ولم نکن . حالا دستامو گذاشته بودم رو سینه هاش و با تحریک سینه ها کوسشو داغ تر و آبشو واسه خالی شدن و اومدن به دم کوس آماده تر کرده بودم . -خواهش می کنم . عزیزم عزیزم .. معلوم نبود داره چیکار می کنه . دستشو لبشو خودشو به هر جایی که زود تر گیرش می افتاد مماس می کرد و با هام ور می رفت . کف دو تا دستشو گذاشته بود رو کونم و باهاشون ور می رفت . با این کارش حس می کردم کیرم داغ تر میشه و هر لحظه بیشتر جا باز می کنه تا فرو بره توی کوسش . کوسش هنوز خیس می کرد . چقدر از تماشای خیسی هوس کوسش روی کیرم لذت می بردم . اون اینو از نگاههایی که روی کیر زوم می کردم به خوبی متوجه شده بود -خوشت میاد که می بینی انوشه واسه تو هلاکه ؟/؟ -تو خوشت نمیاد که حس کنی من حاضرم واست بمیرم ؟/؟ -حالا نمی خواد این قدر چاخان کنی -از تو یاد گرفتم -دیوونه ادامه بده بده بده .. زود باش داره میاد .. آههههههه کوسسسسسم ولم نکن .. دارم ریز ریز می شم . آب میشم .. می خوام . می خوامش -فعلا  که ضبطش کردی . -ووووویییییی هوتن هوتن عزیزم ولم نکن . کوسسسسم .. -بیا بغلم بیا بغلت بزنم انوشه .. چشاشو بسته بود . یه خورده خودشو بالا کشید تا با  هوسی که داره خودشو در یه حالت احساسی قوی تری بسپره به من . کمرشو محکم داشتم  و اونو که به طرف خودم کشونده بودم با تمام وجودم می بوسیدم . چشاشو بسته بود و در یه وضعی بودیم که سرعتمون نسبت به قبل کمتر شده بود ولی اون طوری خودشو بهم چسبونده با چند حرکت فشاری رو به بالا و چنگ انداختن و ول کردنم نشونم داد که ار گاسم شده .. صبر نکن تا دستور صادر شه . این بار تشنه تر و داغ تر از همیشه با ضرباتی ملایم خودمو ول کردم تا کیرم هر قدر دوست داره آبشو بریزونه تو کوس انوشه خوشگل خودم . چقدر بهم می چسبید . یه اعتماد به نفس خاصی رو در خودم احساس می کردم . از این که تونستم یه زن دیگه رو هم شکارش کنم . حالا از طریق انگشت گذاشتن رو هوسش بود یا احساساتش کاری نداشتم ولی ما آدما از جنس مخالف واسه خودمون یه بت درست می کنیم . بتی که رسوندن خودمون بهش مشکله . غافل از اینیم که اون بت ها  خودشونم دنبال بتی می گردند تا با تمام وجود بهش بگن عاشقتیم ومی پرستیمت . .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

1 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش مهربان ! زیبای عزیز هم در داستان مامان تقسیم بر سه پیامی داده ....زیبا جان الان ساعت شش و ده دقیقه غروب سه شنبه بوده و من قسمت بعدی این داستانودرجایی دیگه سی ساعت زود تر از موعد مقرر منتشر کردم که آره داداش نازنین و خستگی ناپذیر و فعال و نمونه به محض این که فرصت کنه زحمت انتشارشو در سایت لوتی می کشه . خیلی خیلی ممنونم از توجهی که به من و این مجموعه داری . با تشکر و نهایت احترام ...ایرانی

 

ابزار وبمستر