ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یک عروس و هزار داماد 40

وقتی من و پسر خوشگله ام کامی کنار هم می خوابیدیم اون دیگه خود به خود میومد سراغ من . تا حالا من بیشتر باهاش ور می رفتم . ولی یه قسمتهایی از تن و بدن خودمو هم در اختیارش می ذاشتم . از همون بچگی که  شیرمو ازش گرفتم چند وقت بعد دوباره عادتش دادم که هر چند وقت در میون  سینه هامو میک بزنه ولی نه زیاد .. حس می کردم که اگه کوسمو  زود در اختیارش بذارم اون هیجان و جذبه رو براش نداشته باشه ولی کون بر جسته امو خیلی توی دیدش میذاشتم و اونم علاقه زیادی به تماشاش نشون می داد . برای همین بیشتر وقتا خودمو بهش می چسبوندم و لباسای تحریک آمیز می پوشیدم . می دونستم که اون اثر حشری شدنو درش ایجاد نمی کنه ولی همه اینها رو می خواستم که واسش یه عادت شه عادتی که نتونه ازش دل بکنه و یه علاقه و دلبستگی خاصی درش ایحاد کنه . چند روز مونده بود به عید .  یه ماموریتی واسه فرشاد پیش اومده بود که باید می رفت یکی از کشور های همجوار .. ظاهرا یه سمینار و همایش و از این جور بر نامه ها داشتند و اونم یکی از سخنرانان اصلی شده بود . من و کامی خونه تنها موندیم . دیگه نونمون تو روغن بود . چی می شد اگه  این روز ها کامی به سن تکلیف می رسید و می دونستم که اونو چه جوری بسازم . همون شب اولی که فرشاد رفته بود من و اون دیگه خیلی لخت پیش هم می گشتیم . زمستون بود و اتاقها رو تا می تونستم داغ کرده بودم . مثل تن و بدن خودم . خیلی حشری بودم . دلم می خواست کامی می خوابید و یه زنگی به اسی می زدم که بیاد منو بکنه . خیلی خطر ناک بود و با ترس و لرز . ولی وقتی که یه زن به درجه ای از نیاز برسه که واقعا ندونه چیکار کنه اون وقت هر کاری از دستش بر میاد حتی به مغزش هم فشار میاد . نمی دونستم چیکار کنم . یه شورت نازک  و خیلی فانتزی پام کرده بودم . سوتین هم نبستم تا سینه های درشتمو کامی جون ببینه و خودشو بهم بچسبونه . نبودن فرشاد و گرمای فضا و این که چند روزی بود که سکس نداشتم بد جوری  حشریم کرده بود . دنبال به وسیله ای می گشتم که روی کوس و داخلشو بمالم و خودمو نیمچه ارضایی بکنم ولی این کامی همیشه به دم ما بسته شده بود . دیدم اومد کنارم و نوک سینه هامو گذاشت توی دهنش . با یه دست دیگه اش هم مالیدن اون یکی سینه امو شروع کرد . در این جور کار ها استاد بود . اون تموم آموزش های لازمو دیده بود ولی لیسیدن کوس رو زیاد باهاش کار نکرده بودم . می دونستم یک مرد تا وقتی که به سن بلوغ نرسه از تماشای چاک کوس اون لذتی رو که باید ببره نمی بره . با این حال یکی دوبار ازش خواستم که کوسمو زبون بزنه . حس کردم که زیاد خوشش نمیاد . ولی وقتی به کونم چنگ مینداخت این کارو با لذت هر چه تمام تر انجام می داد که به خوبی از چهره اش مشخص بود . ایستاده و وسط هال همدیگه رو بغل زده بودیم . شورتشو پایین کشیده اونو کاملا لخت کردم . یه نگاهی به کیر ختنه نکرده اش انداختم . یه خورده زشت تر از کیر های معمولی نشون می داد ولی کیر و کوس  از نظر قیافه که هر دو تا شون زشتن . زیبایی اونا در کار کردشونه . این رسیدگی های من در مورد حشری کردن پسرم و کیر اون باعث شده بود که اندازه کیرش از حد طبیعی در این سنین کلفت تر و بلند تر شه . هر چند کیر بابای اصلی اون هم خیلی پر مایه و قطور بود .. تا اونجایی که می دونستم باباش از دبی رفته بود به امریکا و دیگه ازش خبری نشد . وقتی شورتشو کشیدم پایین دستمو گذاشتم رو کیرش و باهاش بازی کردم . دست  کامی رو هم گرفته و به طرف شورتم هدایت کردم . خیس خیس بود . دلم می خواست باهام ور بره .. یه جوری نگام می کرد . از اون نگاههایی که یه مرد به یه زن میندازه و می خواد که کیرشو فرو کنه توی کوس اون . ولی اون که چیزی بهم نمی گفت . یعنی باید نزدیک شده باشه ؟/؟ اونو بردمش به اتاق خواب خودم . کم پیش میومد که رو تخت اتاق خواب کنار هم باشیم . چون جای من و فرشاد بود و اگرم می خواستم شبو کنار اون باشم این من بودم که می رفتم اتاقش . در هر حال با هم رفتیم اتاق خواب .. . دلم واسه  خوابیدن زیر یه کیر جانانه لک می زد . تا به حال فیلمهای نیمه سکسی و ماچ و بوسه ای زیادی رو با هم دیده بودیم . ولی این بار تصمیم داشتم که فیلم سکسی رو نشونش بدم . رسیور رو روشن کردم . رفتم رو یه کانال فیلم سکسی .. فیلمهایی که یه مرد رو در حال گاییدن یه زن نشون می داد . تپش قلب کامی و گرمای صورتش نشون می داد که علائمی از بلوغ باید درش وجود داشته باشه . یه پزشک در مورد بلوغ می گفت که ممکنه یه جوونی  مدتها از بلوغش بگذره ولی  بار اول به طور ناگهانی متوجه این موضوع شه . غیر مستقیم بهم گفته بود که با تماشای صحنه های تحریک کننده می تونه عیار شو سنجید . منم شورتمو از پام در آورده بودم . دو تایی مون کاملا سکس کنار هم دراز کشیده بودیم . دستمو گذاشته بودم رو کیر کامی و خیلی آروم باهاش ور می رفتم .. تلویزیونو طوری طرفش بر گردوندم که هم بتونم کیرشو ساک بزنم و هم اون خیلی راحت بتونه تماشا کنه .. وووووییییییی جوووووون انگاری داشت معجزه می شد . حس کردم کیرش داره سفت و سفت تر و شق و شق تر میشه .. از خوشحالی و هیجان نمی دونستم چیکار کنم . قلبم به شد ت می تپید . دیگه نزدیک شده بود .. باید آبشو بیارم .. باید حشری تر از اینش کنم -آخخخخخخ مااااامااااان دارم یه جوری میشم .. خوشم میاد .. هیچوقت این جوری خوشم نیومده بود . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر