ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تولدی دوباره 45

سمانه من هرگز بهت دروغ نگفتم . من همونی هستم که دیدی و شناختی . من همونی هستم که واست دیوونه میشم . همونی که اگه تو نباشی من می میرم . همونی که بدون تو حتی حباب روی آب هم نیست .. می دونم اگه دوستم داری منو می بخشی . به خاطر اشتباهی که کردم . اسم این اشتباه رو نمیذارم گناه .. . اگه دوستم داشته باشی تنهام نمیذاری . میای و دوباره با نگاهت با لبخند گرمت با کلامی که دنیایی از آرامش درش نهفته بهم امید زندگی میدی . جلو در خونه شون ساعتها ایستادم . تا این که از ماشین پیاده شد تا درو باز کنه وقتی نگاهش به من افتاد بر گشت داخل ماشین نشست و درو بست . فکر کرد به زور وارد ماشینش میشم . -سمانه ازچی می ترسی . می ترسی که اسیر احساسات خودت بشی . یا این که دستت رو شه و تو رو به عنوان یک دروغگوی بی احساسی که زده زیر حرفش بشناسم ؟/؟ از چی فرار می کنی .. من باهات حرف دارم . چرا نمی ذاری من از خودم دفاع کنم . تو به حرفای همه به خاطر همه گوش میدی . چون پول پرستی . چون زندگی رو فقط در همین می بینی . چون عشق و دوستی برات مفهومی نداره . ولی به خاطر خودت به خاطر من .. منی که همه چیزشو در تو می دید .. در ماشینو باز کرد و گفت هدیه من از تو پررو تر آدم ندیدم . تو همون احمق و بی تربیت و بی شعور گذشته هایی ..-سمانه باورم نمیشه که تو باهام داری این جوری حرف می زنی . من هانی هستم نه هدیه .. تو خودت گفتی که منو به عنوان یکی که تغییر کرده باید پذیرفت . چطور حرف خودتو زیر پا میذاری . مثل حرف دلتو . مثل همه حرفای دیگه . مگه من باهات چیکار کردم -خیلی رو می خواد هدیه .. می خواستم شلوارمو همون جا پایین بکشم و بگم اگه من هدیه هستم اینم یه هدیه برای تو ..-سمانه خواهش می کنم . سمانه کمکم کن . نذار من نابود شم . -چطور آدمی که می تونه نابود کنه و می خواد یکی دیگه رو نابود کنه خودشم نابود میشه . خوب تونستی مسخره ام کنی . خوب تونستی انتقام گذشته ها رو بگیری .هرچند من در گذشته بهت آسیبی نرسونده بودم . حالا هم برو خودتو دست بنداز . -من از اینجا تکون نمی خورم . تا به حرفام توجه نکنی . تا احساس منو درک نکنی . -همون یه بار که درک کردم برای هفت پشتم بسه . من عهد کرده بودم که دیگه گول هیچ مردی رو نخورم .. باورم نمیشه تو منو گول زده باشی . دوست دختر سابقم که  فقط یه تیکه از نشونه مردانگی رو واسه خودش کاشته و فکر می کنه شده مرد . نامرد .. سنگدل .. دروغ گو بس کن دیگه -اگه من سنگدل باشم دیگه این جور نمیام و کنار تو التماس نمی کنم .. پس اینا چیه ؟/؟ -تو فقط می خواستی ازم انتقام بگیری . شایدم می خواستی از موقعیت اجتماعی من استفاده کنی -میگی من چون مثل تو سطح سوادم بالا نیست خودمو به توی با فر هنگ چسبوندم  ؟/؟ اینه فکرت ؟/؟ متاسفم برات . باشه من میرم . میرم تا دیگه از این فکرا نکنی . فکر می کردم که دوستم داری . اگه یه روز دیرتر مرسده رو می دیدی این اتفاق نمیفتاد . من می خواستم همه چی رو برات توضیح بدم . حالا که تو اینو پیش کشیدی که بین من و تو فاصله هاست من حرفی ندارم . ممنونم که بهم یاد آوری کردی . شاید اگه من در زندگیم اون مشکلاتو نداشته بودم افکار و اندیشه ها و احساسی که معلوم نبود مال یه دختره یا پسر مثل تو امروز یه موقعیت اجتماعی خوبی داشتم . که همه ازم تعریف کنن . همه بیان حرفای قشنگ منو بشنون . و مردا از خداشون باشه که یکی رو مثل من داشته باشن ولی حالا من تنهام .  تنهای تنها . آدمی که حق نداره عاشق باشه . حالا که تو می خوای من میرم . میرم تابفهمی که من پررو نیستم . حتی اگه خودتم بخوای من دیگه نمی خوام . نمی خوام تو چشای کسی نگاه کنم که خودشو ازم بر تر می دونه . آره تو ازم بالاتر و متشخص تری . من اینو می دونم ولی فکر کردم اون نیرویی که در دلها وجود داره و آدما رو به هم نزدیک می کنه دیگه جایی واسه این حرفا نذاشته .. راست میگی من هدیه ام من همون هدیه ام . همون هدیه احمقی که قیافه دخترا رو داشت و احساس پسرا رو . همونی که خلقتش این جوری بود . اگه می تونی اگه جراتشو داری برو با خدا در بیفت . برو یقه اونو بگیر ولی من شکایتی ندارم سرنوشت من این بوده . برو به خدا بگو که چرا من این جوری شدم . ولی سمانه ! من که برای همیشه از زندگیت میرم ولی اگه هنوز یه اثری از وجدان در وجوت باقیه این خواهش منو قبول کن اگه کسی رو دوست نداری اونو بازیچه خودت قرار نده . دلی رو شاد نکردن گناه نیست . ولی دلی رو شاد کردن و شکستن اگه بدونی چه گناه بزرگیه ! چه دردیه سمانه !  دیگه نمی تونستم حرف بزنم . موندن من فایده ای نداشت . حتی اگه خودشم می خواست من دیگه نمی خواستم . سرمو انداختم پایین و از اونجا دور شدم . دیگه نمی خواستم اونو ببینم . حتی سرمو بر نگردوندم تا اونو موقع پیاده شدن از ماشین ببینم . فقط صدای باز شدن در گاراژی رو می شنیدم و صدای حرکت آرزوهامو که میرفت تا برای همیشه پارک شه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر