ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دختر خجالتی 27

زهیدا داشت با زلیخا  ور می رفت و منم رفتم سراغ بهاره  .. می خواستم فکر مو جای دیگه ای متمرکز کنم و اصلا توجهی به اون دختره پررو که دوستش داشتم نداشتم ولی خیلی روی حرکات من تاثیر گذاشته بود .  هر کدومشون به کسشون خوب رسیده بودند . کسشون  برق خاصی می زد که آدم دلش می خواست درسته و یه لقمه ای اونو بذاره توی دهنش . دلم می خواست تا اونجایی که می تونم به بهاره حال بدم و زهیدا رو آدم حسابش نکنم تا بفهمه که من محتاج اون نیستم . دختره عوضی .. ولی خانوم نوایی خیلی خوشگل بود . یعنی فقط واسه این که هواشو داشته باشه این کارو کرده ؟/؟ راستش این زنه استاد خودمونو میگم هیکل توپی داشت و خیلی راحت می تونست  حال بده و حال بکنه .البته توپ بودن هیکلش از این نظر که خیلی تنظیم بود وگرنه هفتاد کیلو هم نمی شد .   بودن با اون یه حس قشنگی رو در آدم به وجود می آورد ولی من اگه بودم این جور آدم فروشی نمی کردم . نمی دونم شاید زیاد سختگیری می کردم و مسائلو بزرگ جلوه اش می دادم . دلم می خواست زهیدا بدونه که چقدر دوستش دارم و اونم باید بدونه که باید دوستم داشته باشه و بهم احترام بذاره حالا که ازش نفرت داشتم . سرمو گذاشتم لای کون بهاره .. -بهاره جون وایسا . پاهات رو از دو طرف بازشون کنم . با انگشت شستم روی کسشو کشیده در همین حالت بقیه انگشتامو فرو کردم توی کسش و پنج تا انگشتمو با هماهنگی خاصی  داخل وروی  کس بهاره حرکتش می دادم . -اووووخخخخخخ زیبا زیبا .. فدای دستت . چقدر کسم خیس کرده می بینی ؟/؟ همه واسه اون دستای قشنگته .. -بهاره جون قشنگم ! نمی دونی که چقدر دوستت دارم .  خیلی ها هستند که ادعای معرفت و خواهر خواندگی دارن . اصلا خودشونو از یه خواهر هم بالا تر می دونن .. -عزیزم زهیدا جون ولش کن . الان وقت کوبیدن زهیدا نیست . اون همش همین طور بوده  . سر خود یه کارایی می کنه . ولش کن کار خودت رو بکن منم بهت حال میدم . کون لق هر چی نامرده . من که یک زنم و ادعای مردونگی ندارم از هر چی زنه مرد ترم . -فدای مرامت بهاره جون که خیلی باید بیان این لاتی رو از تو یاد بگیرن . قمبل تر کرد و منم کونشو بیشتر به دو طرف باز کرده زبونمو خیلی آروم می کشیدم روی کسش و با غنچه کردن لبام لبه های کس بهاره رو میذاشتم توی دهنم  و میکش می زدم .. -اوووووخخخخخخ عزیزم تو کجا بودی خیلی دیر باهات آشنا شدیم ..  از دستت نمیدم خیلی با حال تر از بقیه به آدم حال میدی . . با همین چند بار ور رفتن با کس حس می کردم که  کی باید فشاری نرم بهش بیارم و چه زمانی از شدت بیشتری استفاده کنم . چون خودمم یک دختر بودم و می دونستم که  حداقل در نواحی بیرونی و تا اونجایی که میشه با هاش ور رفت کدوم قسمت کس من از حساسیت بیشتری بر خورداره و راحت تر و سریع تر تحریک میشه . دو تا خواهر داشتن با هم حال می کردند و لباشون رفته بود رو لبای هم . سینه هاشون  رو سینه های هم قرار داشت .زلیخا رفته زیر قرار گرفته بود و زهیدا هم اومده بود روش . یه نیم نگاهی به اونا هم داشتم . -زلیخا پاهاتو باز ترش کن .. زهیدا کسشو انداخت روی کس خواهرش و خودشو رو اون حرکت می داد . حرکاتی از پایین به بالا و بر عکس . سرشو آورد بالا و دو تا کف دستاشو دور سینه های خواهرش حلقه زده اونو به طرف وسط جمعشون کرد و نوک اونو گذاشت توی دهنش و میکش می زد -نهههههههه خواهر گلم زهیدا چیکار داری می کنی . . خیلی با حالی . خیلی حال میدی . چطوری با اون همه خستگی و فشاری که روی خانوم نوایی آوردی اینجا داری به من حال میدی -اون موضوعش جداست . اون زن رو باید هواشو داشت ولی خودش هم خیلی وارد و پر زوره . فقط این شب جمعه ای باید حسابی سنگ تموم بذارین . فکر کنم زیبا از اتاقش در نیاد . اگه دستشویی داشته باشه چیکار کنه . -نمی دونم من جای اون بودم می رفتم شهر خودم تا هم ما راحت تر باشیم هم خودش .. -خفه شو زهیدا . من که کاری به کارت ندارم .. -زیبا من که حرف بدی بهت نزدم . از بعد از ظهر تا حالا همین جور داری منو می کوبی . همین طور داری حرف  زشت بهم می زنی . -از بس که کارت زشته .اصلا به تو چه ربطی داره که من می خوام بمونم یا برم -درست صحبت کن .. ..بهاره : ببینم زیبا مثل این که حالت خوش نیست . بهتره من بهت حال بدم تا اعصابت آروم شه . منو خوابوند و کف دستشو گذاشت روی کسم -دختر اون دفعه هم بهت گفتم این پرده لعنتی که کست رو از دنیای ما جدا می کنه باید بر داشته شه تا تو بتونی اون جوری که در خورشی حال کنی -نه بهاره از این حرفا نزن . من تا حالاش واسه این کارا خیلی حرص خوردم ولی بهاره کف دستشو همچین گذاشت روی کسم و با دوطرف لبه های کس آن چنان ور می رفت که بی اراده مشتامو می زدم به تشک ....... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

1 نظرات:

ایرانی گفت...

ناشناس گفت...
فدا مدای مهر محبتت. من که همیشه عاشق این مرام و مهربون حرف زدنتم یعنی خداییش تکی لنگه نداری داداش. هرچی در موردت یگم کم گفتمه.
این گوشیم که درست شد کلا میام نونو از همینجا میگیرم می خورم. دیگه نمیزارم برسه فروشگاه تا بعدش بخورم نونو.
اره دیدم نظرات کم شدنه اینجا اما در عوضش اون سمت کلا نظر زیاد میدن واست. کلا اسم اون بخش باس بشه سایت امیر سکسی نویسنده ایرانی بزرگوار. جون تازه داده داستانات به اون یخش خداییش
امیدوارم مشکلات امیرم حل شه. و سالم سرحال باز بیاد
دادا زیاد پر حرفی نمی کنم. فقط اینکه واقعا خیلی خوشحال شدم که مستقیم تونستم بالاخره باهات حرف بزنم. و بازم واقعا بابت لطفایی که همیشه بهم داشتی ازت ممنونم. خیلی زیاد داستاناتو دوست دارم مخصوصا وقتی احساسی میشه. و حسو طوری به طرف القا می کنی که کلا پرده بین واقعیت و خیال از بین میره.
دیشب که داستان دختر و پدره رو خوندم که پدره پسر دلش می خواستو باقی ماجرا چند بار بغض گرفتمو و آخراش چند قطره ای هم اشکم سرازیر شد. اینقده برده بودم داستانت تو حس که نگو. واقعا واقعا بخاطر این قلم قوی که داری بت تبریک میگم. خیلی خیلی زیبا می نویسی. حقته که بهت میگن ایرانی قلم طلایی.
یه تشکر خیلی خیلی ویژه ام ازت بابت ادامه داستان مهندس روشنک دارم. از امروز روزی چند قسمتشو می خونم خیلی دوست دارم این داستانو و شخشصیتاشو.
قرار بود بعنی پرحرفی نکنم اما کردم ببخشیدا.
بازم اول از خودت بعد از اره داداش گل و امیر یزرگوار صمیمانه سپاسگذاری می کنم و امیدوارم این سایت از قبل پربار ترو یشه و از همه مهمتر آرزوی سلامتی واسه خودتونو خانوادهاتون دارم. ماه رمضان رو هم بهت تبریک می گمو و نماز روزتم قبول خدایی که بهش اعتقاد داری باشه.
دیگه بیشتر از این مزاحمت نمیشم. اما دیگه اینجا واست نظر میزارمو و کلا بهت سر میزنم. مرتب. بیشتر شبا البته.
موفق باشی همیشه داداش کوچیک و دوستدارت محمد یا همون کینگ05 لوتی

جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱:۰۳:۰۰ (GMT+۴:۳۰)......پاسخ :کینگ صفر پنج بسیار بسیار عزیز ودوست داشتنی ومهربان ونازنین ..هرچند که نمیتوانم خود را مقصر بدانم ولی خود را واجب العذر می دانم و بسیار بسیار بسیار به توان بی نهایت از شما پوزش می طلبم که پیام گرم ومحبت آمیز شما وارد اسپم سایت امیر سکسی شد و از شانس بد تر در همان لحظه دهها اسپم خارجی و تبلیغات هم بعد از آن وارد شده واین پیام گرم ومحبت آمیز شما غرق در پیامهای بی مصرف کشور های خارج شد و خیلی تصادفی امشب متوجهش گردیدم و چه جوری بگم شر منده ام.البته پیام قبل شماروکه دریافت کرده پاسخ داده بودم . خیلی خیلی به من لطف داری کینگ صفر پنج گل ونازنین و دوست داشتنی . که شروع لطف ومحبت شدید در سایت لوتی با شما یا از شما بود که بعدش آره داداش نمونه ادامه دهنده راه شما شد که همچنان ادامه دارد . هنوز در شوک این پیام شما هستم . امید وارم دلیل بر بی توجهی من ندانید . شاید روزی پنجاه بار در دو سایت لوتی وامیر برای برای پاسخ به نظرات وارد می شم ..آن هم پیام گرم یکی از بهترین دوستان و برادرانم جا مانده ؟/؟ داستان خانم مهندس روهم از نظر نگارشی تموم کردم . کلا ۹۲ قسمت شد که حدود ۸۰ تاشومن نوشتم .ولی نشد مثل نویسنده اصلی ادامه بدم . پایان اون رو بیشتر به واقعیتهای روابط زندگی زناشویی بی قید وبند وسر مایه داری توجه داشته ودرهر حال ۶ فسمت با قیمانده رو احتمالا در دو سری خواهم گذاشت . خود من بیشتر به نوشتن داستانهای عاطفی و عشقی علاقه مندم .دلم می خواد زودتر و عجولانه این متن رو تموم کنم و حسن نیت خودمو نشون بدم . داداش محمد یا کینگ صفر پنج گل شما بزرگ ما هستید بزرگی به عقل است نه به سن و می دانم بسیار بهتر از من می اندیشید و عمل می کنید . خیلی دلم می خواد یک متنی بنویسم که خدا هم درش حضور داشته باشه یعنی یک رمانی که هیچوقت تموم نشه . ولی شاید زیاد حوصله خوندنشونداشته باشن . یه چیزی شبیه معراج عشق ولی در برخورد با آدمای اجتماع . هر جا میریم خدا روحس کنیم . در خوردن در خوابیدن ..در حرف زدن با دیگران .. در غم وشادی ..در عصبانیت .. نوشتنش هم خیلی راحته وهم سخت ..هم احساس قوی می خواد وهم درک احساس دیگران .. ولی فعلا نمیشه ..بازم فکرم رفت پیش این اسپم اعصابم خرده . سرم درد گرفته . که یه موقع فکر نکنید خدای ناخواسته به شما توهین کرده ام . شرمنده ام.تقصیرکار نیستم ولی باید تنبیه بشم . برای شما وخانواده گرامی ونازنینتان آرزوی شاد کامی وتندرستی نموده....با نهایت احترام و امتنان و پوزش ..دوست و برادرت ..ایرانی

 

ابزار وبمستر